علم و ادبیات و هنر در تاریخ باستان - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



ستونهای هرمی شکل یا اوبلیسک:.

متن
هیروگلیف در حدود 200 سال بعد و در زمان رامسس دوم و به یاد پیروزیهای
نظامی وی بر روی ستون کنده شده است. سپس این اوبلیسکها در قرن 12 قبل از
میلاد و زمان حکومت اگوستوس (Augustus)، توسط رومیان به اسکندریه منقل شد
و در سزاریوم (Caesarium) – معبدی که توسط کلئوپاترا و به افتخار مارک
آنتونی (Mark Antony) ساخته شده بود- قرار گرفت. چند سال بعد ستونها فرو
افتادند و این اتفاق موجب شد تا روی ستونها در خاک مدفون شده و خطوط
هیروگلیف موجود بر آن از گزند زمان و فرسایش در امان بماند.

تاریخ سه سوزن کلئوپاترا

لندن
ستون
یا سوزن لندن، در بخش وست مینیستر (Westminster) ، بر روی گردشگاه
ویکتوریا و نزدیکی پل گولدن جوبیلی (Golden Jubilee Bridges) قرار دارد.
این ستون در سال 1819 میلادی، توسط نایب السلطنه مصر محمد علی پاشا و به
یادبود پیروزیهای لرد نلسون Lord Nelson در نبرد نیل و سر رالف ابرکرامبی
(Sir Ralph Abercromby) در نبرد اسکندریه به بریتانیا تقدیم شد. هرچند که
دولت انگلستان این حرکت را با خوشی پذیرفتند، اما هزینه حمل و نقل آن به
لندن را بر عهده نگرفتند.

اوبلیسک تا سال 1877 در اسکندریه باقی
ماند تا اینکه سر اراسموس ویلسون (Erasmus Wilson)، کالبد شناس مشهور و
متخصص بیماریهای پوست، مخارج حمل و نقل آن به لندن- که در آن زمان به مبلغ
چشمگیر 10000 پوند بالغ میشد- را بر عهده گرفت. این ستون پس از حدود 2000
سال از میان شنها بیرون آورده شد و در یک استوانه عظیم آهنی – به طول 28 و
عرض 4.5 متر- جای داده شد. این استوانه توسط مهندسی به نام جان دیکسون
(John Dixon) ساخته شد و کلئوپاترا نام گرفت.

بدنه استوانه یا
سیلند مذکور مجهز به تیغه سکان و دکلی برای نصب بادبان و همچنین لغزه
گیرهایی بود که امکان یدک کشیده شدن ستون را فراهم میکرد.قرار بود که این
قطعه شناور توسط کشتی اولگا Olga به سمت لندن کشیده شود.

اما این
کوشش در روز 14 اکتبر 1877 با شکست مواجه شد زیرا کلئوپاترا در طوفانی
واقع در خلیج بیسکی (Bay of Biscay) سرنگون شد و به کناره رانده شده، در
آنجا باقی ماند تا اینکه کشتی بریتانیایی فیتزموریس (Fitzmaurice) آنرا
برای تعمیر به فرول (Ferrol )اسپانیا برد. بالاخره این ستون در ژانویه
1878 وارد شهر گریوسند (Gravesend) انگلستان شد و در ماه اگوست همان سال
در گردشگاه ویکتوریا نصب شد.

اطراف سوزن کلئوپاترا با دو مجسمه
کپی از ابوالهول مصری از جنس برنز تزئین شده است که بیشتر به نظر میرسد
مشغول نظاره ستون هستند تا اینکه از آن نگهبانی کنند. دلیل این حالت
نادرست نیز این اس که ابولهولها به جای اینکه پشت به ستون و رو به "دشمن"
باشند، پشت به دشمن و رو به ستون نصب شده اند. در 4 سپتامبر سال 1917 ود
در طی جنگ جهانی اول، بمبهای اولین بمباران هوایی آلمان در نزدیکی این
ستون فرود آمدند. برای به یادگار نگه داشتن این واقعه، محل برخورد بمبها
تا امروز مرمت نشده است و گودالهای ناشی از اصابت شرپنل shrapnel و
آسیبهایی که به ابوالهول سمت راست ستون وارد شده، کاملا مشخص است.

پاریس
ستون
پاریس در میدان کنکورد (Place de la Concorde) قرار دارد. مرکز این میدان
با این ستون اوبلیسک عظیم با متن هیروگلیفی در ستایش رامسس دوم، اشغال شده
است. این ستون در گذشته در ورودی معبد لاکسور (Luxor Temple) مصر باستان
قرار داشت. محمد علی پاشا این اوبلیسک 3300 ساله را در سال 1826 به فرانسه
تقدیم کرد و در سال 1833 لویی فیلیپ، پادشاه وقت فرانسه دستور نصب آن را
در میدان کنکورد، در نزدیکی محلی که لویی شانزدهم و ماری آنتوانت گردن زده
شدند، صادر کرد. با توجه به محدودیتهای فنی آن زمان، حمل و نقل این ستون
کار آسانی نبوده است و برای به خاطر ماندن این شیوه ها کار شاق حمل و نصب
ستون، نمودارهای تصویری از ابزار و وسایل و چگونگی حمل این ستون بر روی
پایه آن حک شده است.

این ستون از جنس گرانیت سرخ با احتساب پایه
آن، 23 متر ارتفاع و 250 تن وزن دارد. این ستون فاقد سر هرمی شکل خود
بود-که بنا به نظر کارشناسان در قرن ششم ق.م. ربوده شده است- و به همین
دلیل در سال 1998 دولت فرانسه یک نوک هرمی مزین به ورق طلا بر روی آن نصب
کرد. این ستون با دو فواره که در زمان برپا کردن آن ساخته شد، احاطه شده
است.

نیویورک
ستون
نیویورک در سنترال پارک (Central Park) قرار گرفته است. پس از افتتاح
کانال سوئز در سال 1869، اسماعیل پاشا خدیو مصر، به امید ترویج و توسعه
روابط تجاری، برای اولین بار به اهداء یک اوبلیسک به ایالات متحده آمریکا
اشاره کرد. اما این ستون به طور رسمی توسط توفیق پاشا- پسر اسماعیل پاشا-
در طی نامه ای به تاریخ 18 مه سال 1879، به آمریکا اهدا شد.

حتی
در آن زمان هم برپا ساختن ستون تا 22 ژانویه 1881 انجام نگرفت. ویلیام
وندربیلت (William Vanderbilt)، از متنفذترین غولهای صنعت راه آهن،
پشتیبانی مالی پروژه را بر عهده گرفت و کار دشوار حرکت دادن اوبلیسک از
اسکندریه و حمل آن به ایالات متحده به عهده هنری هانیچرچ گورینگ (Henry
Honychurch Gorringe) دریابان نیروی دریایی آمریکا گذاشته شد.

عملی
شدن این حرکت یک دهه به طول انجامید و بنابر اطلاعات موجود در وب سایت
سنترال پارک، این ستون 244 تنی گرانیتی در ابتدا از حالت عمودی به افقی
برگردانده شده و سپس در کشتی بخار دساوگ (Dessoug) که قبل از این در خدمت
نیروی دریایی بود، قرار داده شد و از مدیترانه عبور داده شد، سپس بدون
توقف از اقیانوس اطلس طوفانی گذشت. پایه این اوبلیسک بر روی عرشه و در
قسمت انتهایی کشتی حمل شد و بالاخره در 20 جولای 1880 به آمریکا رسید. حمل
این ستون از ساحل رود هادسون به جزیره استاتن (Staten Island) چهارماه به
طول انجامید. بخش نهایی این سفر از روی پل پایه خرپایی مخصوصی که اصلا
برای این منظور ساخته شده و از خیابان پنجم نیویورک تا محل جدید آن در تپه
گریوک (Greywacke Knoll) امتداد داشت، انجام گرفت.

 
مجله اینترنتی فریا

هیروگلیف یا حروف تصویری در مصر باستان:.

s به نوعی نمایشگر هنر در مصر باستان نیز بود، چرا که آنها بسادگی با دیدن
و بدون تفکر راجع به اینکه این کلمه ممکن است چه معنایی بدهد از این علائم
برداشتهای لازم را می کردند هرچند به تدریج علائم مورد استفاده در
نوشتارها بیتشر متوجه صدا شد تا معنی. در هر صورت این نوع از علائم را می
توان به دو دسته تقسیم کرد.

The image “http://www.ccds.charlotte.nc.us/History/Egypt/03/stubbs/syllabic_chart.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.


دسته اول آنهایی هستند که معنا دارند همانند
علامتی که برای خورشید می کشیدند که می توانست به معنی خود خورشید باشد یا
به معنی دیگری مانند روز از آن استفاده شود.

The image “http://www.ccds.charlotte.nc.us/History/Egypt/03/stubbs/chart.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.


دسته دوم از این علام آنهایی هستند که فقط بیان
کنند صدا می باشند. بعنوان مثال کشیدن شکل دهان (Mouth) بعنوان صدا یا
حرفی که این کلمه در مصر باستان با آن شروع می شده است (R). نکته جالب
توجه آن است که مصریان باستان متوجه تفاوت میان حروف باصدا و بی صدا شده
بودند اما جای تاسف آن است که آنها از علائم مشابه حروف بی صدا برای حروف
باصدا استفاده نمیکردند. لذا تقریبا" ما هرگز نمی توانیم نحوه تلفظ لغات
توسط آنها را بدرستی پیدا کنیم.

The image “http://www.ccds.charlotte.nc.us/History/Egypt/03/stubbs/strip.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.


Hieroglyphs ها بصورت افقی یا عمودی نوشته می شد و
ممکن بود که از چپ به راست و یا حتی راست به چپ خوانده شوند. روش تشخیص
جهت ساده بود چراکه هموراه یا علامت انسان و یا حیوان در ابتدای جملات
قرار داشت.


نمونه هایی از علائمی که برای اعداد در مصر باستان
بکار برده میشد اما در مورد اعداد باید گفت که در 3500 سال پیش از میلاد
در مصر از سیستم اعداد بصورت ده دهی استفاده می شد و بنظر می آید که آنها
تا یک میلیون را بخوبی می شناختند. توانایی بالای آنها در شمارش مقادیر
زیاد بیشتر بخاطر آن باشد که می خواستند تعداد افراد ارتش، یا زندانی ها،
یا دامها و ... خود را بتوانند شمارش کنند.
آنها از یک تا نه را با
تعدادی خط نمایش میدادند و سپس مقادیر 10، 100، 1000 و غیره را با علائم
دیگر. بعنوان مثال گیاه لوتوس (نیلوفر )


حیوانات مقدّس در مصر باستان:.


پرستش
گربه در مصر باستان معمول بود ودر غارهای بنی حسن العامر مصر هزاران جسد
مومیایی گربه بدست آمده و شهر " بوباستیس " زیارتگاه گربه بشمار می رفته .
گربه از علامت و نشانه ماه حکایت میکرده و چشمانش در بزرگ شدن و یا کوچک
شدن مردمک به افزودن و کاستن هاله و قرص ماه و یا به هلال و ماه شب چهارده
تشبیه میشد . " گربه بعقیده مصریان باستان دشمنان خورشید ( آمون ) را
بهلاکت میرساند ."
گاو ماده برای الهه هاتور یا ناهید و همچنین برای الهه ایزیس (
مادر جهانیان ) بسیار عزیز و گرامی بود .هلال را در تصویرها بالای هیکل
گاو ماده قرار میدادند .
اسب آبی بخدای پلیدی و بدی و زشتی منتسب می باشد و در مراسم دینی بجای
پرستش این خداوند از وی بدگویی میکردند و لعنت میفرستادند و معبد او در
شهر پاپرمیس قرار داشت و وی در حقیقت مجسمه گستاخی و بی شرمی بود . " ست "
خداوند زشتی و پلیدی ( مانند اهریمن در نزد پارسیان ) با تنه و اندام اسب
ابی مجسم می شد .
شاهین در میان پرندگان احترام مخصوص داشته و شکل وی در خطوط هیروگلیف مصری
علامت و نشانه روح انسان است و این پرنده در شهر هراکلئوپلیس به هورس خدای
بزرگ وابسته بود . شاهین در تصویرها و قتی بحالت مرده و مومیایی ترسیم
میشد از هوش و ذکاوت بدون فعالیت حکایت میکرد و هرگاه تصویر سر یا پای وی
بشکل آدمی نموده میشد از حیات و زندگی پس از مرگ در آخرت حکایت می نمود .
خرگوش در اکثر کشورهای عهد قدیم تقدیس میشد و وی در
مصر و آشور جانور مقدس بشمار می امد . بومیان در بعضی کشورهای افریقایی از
خوردن گوشت خرگوش کراهت داشتند . بعضی از صفات خدایان مصری در این جانور
جمع شده بود و خداوند ماه در وی تجسم می یافته. "اروس " الهه عشق در یونان
ضمن تصویرها همه وقت یک خرگوش با خود همراه داشت ، خرگوش با جهان برزخ در
ارتباط بود .

 Copy_of_horus.jpg

نوشته : meraj marjani برگرفته از کتاب افسانه های دینی مصر باستان تالیف موسی جوان

چرا مصریان اجسام مردگان را مومیایی می کردند؟:.



 

مومیایی در مصر قدیم
متداول بود. مومیایی به جسد مرده ای می گویند
 که به شیوه ای خاص از
آن طوری نگه داری شود که هرگز نپوسد.
 وازه ی مومیایی از
زبان عربی آمده است و معنایش: «جسدی است
که به وسیله ی موم یا
قیر نگه داری شده است». حال ببینیم چرا مصریان
 اجسام مردگان را
مومیایی می کردند؟ 

   علت آن
بود که به اعتقاد آنان روح پس از مرگ مانند پرنده ای که صور آدمی دارد، روزها به
پرواز در می آید. سپس شبانگاه از ترس شیاطین دست از پرواز کشیده، به قبر خود باز می
گردد. حال برای آن که روح قبر خود را گم نکند باید بدن او را سالم نگاه داشت. زیرا
اگر بدن بپوسد و از بین برود روح دیگر نمی تواند قبر خود را بشناسد. از این رو
مصریان طریقه ای برای جلوگیری از پوسیدن بدن یافتند که همان مومیایی کردن مردگان
بود.

   در
زمانی دورتر از 3000 سال پیش از میلاد، در مصر اجساد مردگان را در میان ریگ های داغ
بیابان نگه داری می کردند. سپس قبرهایی از سنگ تراشیدند و بدن افراد مهم را در آن
ها می نهادند. اهرام نیز در مصر تقریباً به همین منظور پدید آمدند. ولی نه اهرام و
نه قبرهای سنگی هرگز به خشکی ریگ های بیابان نبودند تا بتوانند به خوبی اجساد را
حفظ کنند. از این رو کوشش به عمل آمد و مصریان راهی به صنعت مومیایی گشودند.

   شیوه ی
مومیایی کردن این گونه بود: نخست مغز و شش ها و دستگاه گوارش را از بدن مرده بیرون
می آوردند. آن ها را در کوزه ای معروف به "کانوپی" نهاده، بیرون از جسد مرده دفن می
کردند. در مرحله ی دوم، جسد مرده را با نمک به حالتی شبیه به ماهی دودی در می
آوردند. آنگاه این جسد را در معرض گرما و باد بیابان، قرار می دادند تا خوب خشک شود
و دیگر هیچ رطوبتی در آن باقی نماند. سپس آن را خوب می شستند و با صمغ کاج،
مومیائیش می کردند. بعد از این کارها جسد را در میان صدها متر پارچه ی کتانی خوب می
پیچیدند. عمل مومیایی 70 روز طول می کشید! در ضمن نجارها هم دست به کار می شدند و
جعبه های مخصوصی برای مومیایی می ساختند. جسد افراد مهم و ثروتمند را در میان جعبه
های متعددی، یکی در میان دیگری می نهادند. صنعت گران نیز به نقاشی و تزئین روی جعبه
ها می پرداختند و طرح و رنگ هاب بسیار گوناگونی بر روی آن ها می انداختند. دیوارهای
مقبره نیز دارای نوشته ها و عکس هایی بود که همه شرح داستان زندگی آن مرده بود. آن
گاه چیزهایی که برای او در زندگی خوشی و راحتی فراهم آورده بودند، همه را در کنارش
قرار می دادند. با این کارها بود که مصریان می پنداشتند مرده برای زندگی پس از مرگ،
کاملاً آماده و مجهز گردیده است
.(( با تشکر از http://www.javadkalani.blogfa.com/
))


چرا مصریان اجسام مردگان را مومیایی می کردند؟:.



 

مومیایی در مصر قدیم
متداول بود. مومیایی به جسد مرده ای می گویند
 که به شیوه ای خاص از
آن طوری نگه داری شود که هرگز نپوسد.
 وازه ی مومیایی از
زبان عربی آمده است و معنایش: «جسدی است
که به وسیله ی موم یا
قیر نگه داری شده است». حال ببینیم چرا مصریان
 اجسام مردگان را
مومیایی می کردند؟ 

   علت آن
بود که به اعتقاد آنان روح پس از مرگ مانند پرنده ای که صور آدمی دارد، روزها به
پرواز در می آید. سپس شبانگاه از ترس شیاطین دست از پرواز کشیده، به قبر خود باز می
گردد. حال برای آن که روح قبر خود را گم نکند باید بدن او را سالم نگاه داشت. زیرا
اگر بدن بپوسد و از بین برود روح دیگر نمی تواند قبر خود را بشناسد. از این رو
مصریان طریقه ای برای جلوگیری از پوسیدن بدن یافتند که همان مومیایی کردن مردگان
بود.

   در
زمانی دورتر از 3000 سال پیش از میلاد، در مصر اجساد مردگان را در میان ریگ های داغ
بیابان نگه داری می کردند. سپس قبرهایی از سنگ تراشیدند و بدن افراد مهم را در آن
ها می نهادند. اهرام نیز در مصر تقریباً به همین منظور پدید آمدند. ولی نه اهرام و
نه قبرهای سنگی هرگز به خشکی ریگ های بیابان نبودند تا بتوانند به خوبی اجساد را
حفظ کنند. از این رو کوشش به عمل آمد و مصریان راهی به صنعت مومیایی گشودند.

   شیوه ی
مومیایی کردن این گونه بود: نخست مغز و شش ها و دستگاه گوارش را از بدن مرده بیرون
می آوردند. آن ها را در کوزه ای معروف به "کانوپی" نهاده، بیرون از جسد مرده دفن می
کردند. در مرحله ی دوم، جسد مرده را با نمک به حالتی شبیه به ماهی دودی در می
آوردند. آنگاه این جسد را در معرض گرما و باد بیابان، قرار می دادند تا خوب خشک شود
و دیگر هیچ رطوبتی در آن باقی نماند. سپس آن را خوب می شستند و با صمغ کاج،
مومیائیش می کردند. بعد از این کارها جسد را در میان صدها متر پارچه ی کتانی خوب می
پیچیدند. عمل مومیایی 70 روز طول می کشید! در ضمن نجارها هم دست به کار می شدند و
جعبه های مخصوصی برای مومیایی می ساختند. جسد افراد مهم و ثروتمند را در میان جعبه
های متعددی، یکی در میان دیگری می نهادند. صنعت گران نیز به نقاشی و تزئین روی جعبه
ها می پرداختند و طرح و رنگ هاب بسیار گوناگونی بر روی آن ها می انداختند. دیوارهای
مقبره نیز دارای نوشته ها و عکس هایی بود که همه شرح داستان زندگی آن مرده بود. آن
گاه چیزهایی که برای او در زندگی خوشی و راحتی فراهم آورده بودند، همه را در کنارش
قرار می دادند. با این کارها بود که مصریان می پنداشتند مرده برای زندگی پس از مرگ،
کاملاً آماده و مجهز گردیده است
.(( با تشکر از http://www.javadkalani.blogfa.com/
))


فریادی از رامسس دوم:.


پدرم: آمون: من تو را می خوانم
من در میان گروهی از
بیگانگان هستم

تمام کشورها در برابر من ایستاده اند.
من تنها هستم: هیچکس همراه
من نیست
.
سربازان بیشمار من: مرا ترک کرده
اند

من فریاد
می زنم و آنها را صدا می کنم

ولی هیچ کدام به آن اعتنایی نمی کنند.
من می دانم که آمون مرا با
بیش از یک میلیون سرباز یاری خواهد داد

بیش از صد هزار ارابه
ران
.
بیش از ده
هزار برادر و فرزند

کسانی که مثل یک قلب: متحد شده اند
حال هر چند که من در
سرزمینی دور دست دعا می کنم
...
هنگامی که آمون را خواندم دیدم که می
آید

او دستش را
به من داد و شاد شدم
.
او از پشت مثل اینکه نزدیک من باشد
گفت
:
به پیش:
من با تو همراهم.


رامسس بزرگ قویترین پادشاه مصر باستان

آنوبیس خداوند مومیایی کردن با سری همچون سر شغال:.


مصریان باستان بر این
عقیده و باور بودند  که وقتی انسان مرد به تالار مرگ وارد میشود  در انجا آنوبیس در
انتظار اوست
آنوبیس، خداوند حنوط (کفن و
دفن)
بی طرفانه قلب او را در مقابل مات الهه انصاف و
دادگستری در ترازوی عدالت  قرار میدهد اگر این شخص در زندگی گناهی مرتکب نشده بود 
قلب او  به سبکی  یک پر در کفه دیگر ترازوست پر سمبل راستی و صداقت بود او برای
همیشه  زندگی خواهد کرد ( به بهشت میرود) ولی اگر قلب این شخص سنگین تر از وزن پر
بود  که میشود گفت در زندگی مرتکب گناه شده توسط حیوانی عجیب به نام آمییت که
مصریان از او وحشت داشتند  خورده میشد( به جهنم میرفت) آمییت سری به شکل تمسا ح
شانه هایی همچون شانه شیر وپایین تنه ای مثل اسب آبی داشت
توت خداوند ماه  جادو و نوشتن با سری به شکل لک لک مناطق
گرمسیری
در این مراسم وقایع را می نوشت و ثبت می
کرد

 

 


   1   2   3      >



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]