هخامنشیان و تخت جمشید - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



گرمابه داریوش سوم و شگفتی اسکندر...:.

 

توصیفهای نویسندگان کلاسیک اطلاعات دست اولی در اختیار ما قرار می دهد برای مثال اطلاعات گرمابه داریوش سوم از پلوتارک به ما رسیده است :

خیمه داریوش را که آکنده از خدمتکاران فاخر ، اثاث و اشیاء گرانبها بود ، به اسکندر اختصاص داده بودند...وقتی اسکندر تشتها ، ظروف ، آبزنها و گلابدانها را که همه از طلا بودند ، دید و آن اتاق بزرگ عطرآگین را ملاحظه کرد و از آنجا به خیمه گام نهاد که آدمیجز ستایش رفعت ، و عظمت آن  و جلال و شکوه زیراندازها و رواندازها ، میزها ، سفره گسترده اش کاری نمی توانست کرد ، به سوی همراهانش برگشت و خطاب به آنا گفت « شاه بودن یعنی این » (اسکندر ، کتاب 2 ، بند 13-12 )

منبع : کتاب امپراطوری هخامنشی جلد اول – فصل پنجم:تصاویر جهان – صفحه 396  به نوشته « پی یر بریان » به ترجمه ناهید فروغان و تایپ توسط « انی کاظمی »

 

 

 


ویژگی های جسمی و زیبایی شاهان پارس:.

 

درباره ویژگیهای جسمی استثنایی شاهان پارس بزرگ بسیار سخن رفته است :

 

به نوشته استرابون :داریوش اول « افزون بر اینکه دستانش چنان کشیده بود که به زانویش می رسید ، از همه مردان زیباتر بود »!(کتاب15، فصل3، بند21)

 

چهره ای که هرودوت از خشایارشا ترسیم می کند ، به همان اندازه فریبنده است:

« در میان دهها هزار مرد ، کسی نبود که به لحاظ زیبایی و بلندای قامت برای تصاحب قدرت از خشایارشا شایسته تر باشد »(کتاب7 ، بند187)

 

پلوتارک در نوشته هایش از اردشیر می گوید :

« اردشیر به دراز دست ملقب بود ، چون دست راستش از چپ بلندتر بود »( اردشیر، کتاب1، بند1) و در مورد داریوش سوم می گوید : « به لحاظ زیبایی و هیبت از تمامی مردان برتر بود ».

کورنلیوس نپوس در زندگی شاهان ، کتاب 21 ، بند34 می گوید :

« اردشیر شهرت عمده خود را مدیون سیمای باوقار و زیبایی جسمانیش بود که شهامت نظامی حیرت آوری با آن همراه بود در واقع ، او در میان تمام پارسیان بی همتا بود ».

 

 

ارائه دهنده و نویسنده : انی کاظمی

 


چکیده ای از گفتار اندیشمندانه داریوش کبیر شاه ::.

 

·   « خدای بزرگی که این زمین را آفرید و این آسمان را آفرید و انسان را آفرید و شادی را برای انسان آفرید و داریوش را شاه کرد ! »

·   « به فیض اهورامزدا طبعم چنان است که راستی را دوست دارم و بیداد را دوست ندارم ؛ نخواهم که ناتوان زیر بار زورمند رود ، همچنان نخواهم که زورمند از ناتوان زیان بیند.»

·   « من آنچه راست است خواهم . مرد دروغگو دوست ندارم . تندخو نیم ؛ از آنچه هنگام کشمکش در من بالا گیرد به استواری پیشگیری نمایم ، من چیره بر روان خود مانم.»

·        «آنچه مردی بر ضد مرد دیگری گوید تا سوگند هر دو نشنیده ام مرا باور نیاید.»

·   «ای مرد به آنچه آشکارا گفته میشود نیز گوش بدار ، ای مرد چنان مباش که بپنداری آنچه مرد توانا انجام دهد برای تو خوب است ، آنچه را که ناتوان انجام دهد نیز بنگر ! نه برای ، تنها خودت کار کن و نه تنها ، متوجه نیکبختی خود باش»

 


هخامنشیان [تاریخ ایران باستان]:.

با طلوع دولت هخانشی که به وسیله کوروش کبیر پارسی از خاندان معروف بنیاد گردید (حدود 550 ق.م) ، ایران در صحنه تاریخ جهانی نقش فعال و تعیین کننده أی یافت . همچنین ، این دولت منشاء و مرکز یک تمدن و فرهنگ ممتاز آسیایی و جهانی دنیای باستان شناخته شد. 
کوروش کبیر، پادشاه سرزمین انشان (انزان ، در حدود شوش نواحی ایلام جنوبی) و سر کرده سلحشور و محبوب طوایف پارسه (پارس) که قلمرو او و پدرانش در آن ایام تابع حکومت پادشاهان خاندان دیااکو محسوب می شد، با شورش بر ضد آستیاگ و پیروزی بر او ، هگمتانه (اکباتان ، همدان) را گرفت (549 ق.م.). وی، خزاین و ذخایر تختگاه ماد را هم وفق روایت یک کتیبه بابلی ، به " انشان " برد و سرانجام به فرمانروایی طوایف ماد در ایران خاتمه داد. 

غلبه سریع او بر قلمرو ماد که بلافاصله بعد از سقوط همدان تحت تسلط او در آمد ، در نزد پادشاهان عصر موجب دلنگرانی شد . کوروش برای مقابله با اتحادیه ای که با شرکت لیدیه ، بابل و مصر بر ضد او در حال شکل گرفتن بود ، خود را ناچار به درگیری با آنها یافت .  ادامه مطلب...

نیایشی از داریوش بزرگ ::.

 

اهوامزدا با تمام خدایان مرا یاری کناد و این سرزمین را از سپاه دشمن ، خشکسالی و دروغ محفوظ دارد . بر این سرزمین نه سپاه دشمن ، نه خشکسالی ، نه دورغ (دروگه) یورش نیاورد . این نیکی را از اهورامزدا و تمام خدایان به دعا خواهم . اهورامزدا و تمام خدایان این نیکی را بر من روا داراد !

 

داریوش بزرگترین سیاست مدار تاریخ باستان ! ابتدا باید بدانیم که این کتیبه در تخت جمشید است (Dpd) .  باید بدانیم که آنان خدای واحد را پرستش نمی کرده اند و اهورامزدا نخستین و اهورامزدا زمان هخامنشی بسیار تفاوت دارد – اهورامزدا نخستین خدای واحدی بوده است ( که نمیخواهم در این مطلب بگویم که چرا اهورامزدا هخامنشی خدای واحد نیست اما در پایین این مطلب می توانید، مطلب آغاز بینش مذهبی در اوستا توحید است ؟ را بخوانید) اهورامزدا نخستین خدای واحدی بوده است همان طور که در یونان که پرورشگاه شرک است خدای نخستین یعنی کرون واحد بوده است ، همین طور کریشنا در هند باستان خدای واحدی بوده است اما به گذر زمان این بزرگ تغییر چهره داده شد و بر تعداد خدایان افزوده شد درایران باستان میترا ، آناهیتا و چند خدای دیگر اضافه شدند ، در یونان باستان خدایان را باید با چرتکه حساب کرد و در هند کتابی تهیه شده از فهرست نام خدایان که بیشتر از تمام علما و دانشمندان بوده است ... این است که خدای هخامنشی واحد نبوده است حتی درایوش نیز یاد آوری می کند که تمام خدایان مرا یاری کنند

برگردیم به کتیبه – منظور داریوش از سرزمین چه می باشد ؟ آیا پارس را می گوید و آیا تمام امپراطوری را می گوید ؟ به علت اینکه این کتیبه در پارس و پارسه واقع است مردانی همچون «پی یربریان احتمال می دهند که منطور داریوش پارس بوده است » اما به نظر من منظور داریوش حداقل باید ماد و عیلام را نیر در بر داشته باشد چرا که مادیان و عیلامیان بیشترین تاثیر و کمک را در امراطوری داشته اند (الواح گلی و سخنان خود داریوش ) و با پارسیان خو گرفته اند و این سه نژاد یکی شده اند نه به نام پارس بلکه به نام هخامنشی !

در ادامه کتیبه نیز داریوش سخن اصلی خود را می گوید که بسیار ارزشمند است نه تنها برای ایرانیان امروز ، بلکه برای تمدن ها و جهانیان که دشمن،دروغ،خشکسالی اگر نباشد مردم در آرامش خواهند بود .

داریوش مرد متفکر تاریخ باستان بوسه ای بر گونه شاهان !

ارائه شده توسط : انی کاظمی

 


تخت جمشید:.

تخت جمشید
تخت جمشید در نزدیکی شهر مرودشت و در فاصله حدود 65 کیلو متری شمال شرق شیراز واقع است . یونانیان به ان" پرس پولیس " می گفتند و در ایران قدیم از ان به نامهای " چهل منار " نام برده شده است .

http://tarikhema.persiangig.ir/image/iran/darioosh_ravabet_omoomi.jpg

عکس داریوش کبیر شاه هخامنشی - ایران باستان
تخت جمشید از جمله اثار باستانی مهم ایران بوده که توجه جهانگردان را به خود جلب کرده است . " اودریش فون پوردئن " کشیش المانی و جهانگردی که در سال 1318 م / 717 هجری قمری به ایران امد و در مسیر خود از تخت جمشید بازدید نمود ، دربار ان نوشته است : " به شهری رسیدیم که " کنام " نام داشت و سابقا شهر بزرگی بود ودر سابق به رومیها خسارت بسیار وارد کرد . در این شهر هنوز چندین قصر پابرجاست ولی احدی در ان منزل ندارد "
در سال 1474 میلادی / 878 هجری قمری نیز جهنگرد دیگری به نام " جوزف باربارو " از تخت جمشید دیدن کرد و نوشته است ان محل به " چهل منار " شهرت داشته . بار بارو بعضی از نقشهای تخت جمشید را شبیه نقشهایی توصیف کرده که اروپا ئیان از " پدر اسمانی خود " می ساخته اند . او درباره نقش" فروهر " نوشته است : " میگویند ان نقش سلیمان است " . در زمان صفویه جهانگردان زیادی در هیئتهای سیاسی و بازرگانی به ایران امدند و بیشتر انها از تخت جمشید بازدید کردند .
برخی از این جهانگردان ، یک نفر نقاش را هم با خود همراه داشتند تا جاهای جالب و مهم را نقاشی کنند .
این نقاشیها به منزله دوربینهای عکاسی امروز بودند . نقاشیهای این نقاشان از تخت جمشید ، جالب و دیدنی و در بردارنده اطلاعات ارزشمند است .
از اقدامات مهم جهانگردان و بازدید کنند گان تخت جمشید ، کشف راز " خط میخی " بود . در سال 1765 م / 1144 ش ، جهانگرد محققی به نام " کارستن نیبور " در مدت اقامت سه هفته ای خود در تخت جمشید ، نقشه کامل ان را ترسیم و کتیبه های میخی را به دقت رونویس کرد ودر سال 1802 م/ 1181 ش " گئورک فریدریش گروتفند " با استفاده از ان رونویسها توانست کلید خواندن خط میخی فارسی باستان را به دست اورد و گامی مهم در جهت شناخت تاریخ ایران کهن بردارد .درباره ماهیت تخت جمشید اظهار نظر های جالب و متفاوتی ابراز شده است . بعضی ان را " مقبره نوح" دانسته اند ، برخی" تالار دادگاه" ، برخی "کاخ کورش" ،برخی معبد وبرخی " پرستشگاه بت پرستان" . هنوز هم چنانکه باید ماهیت اصلی تخت جمشید روشن واشکار نشده است . شادروان " حسن پیر نیا " ان را بقایای یک ارگ یا قلعه دانسته است که داریوش در هنگام توقفهای طولانی ، اقامت در ان را بر بابل و شوش و همدان ترجیح می داد .
" جرج .ن. کرزن" نیز اعتقاد دارد که تخت جمشید اقامتگاه اختصاصی پادشاهان هخامنشی بوده است .
" اندره گدار" ابنیه روی صفحه تخت جمشید را به سه بخش مشتمل بر اقامتگاه سپاهیان ، خزاین و تالارهای پذیرایی پادشاهان هخامنشی تقسیم کرده و احتمال داده است که تنها یک کاخ برای سکونت در تخت جمشید بوده است و ان "تچرای" " بهشت" داریوش بوده است .
برخی هم تخت جمشید را یک رصد خانه پنداشته اند و دلیل خود را نشانه ای ذکر می کنند که در میان تالار سه دروازه کشف شده است . این نشانه سنگ مکعب شکلی است که روی ان یک دایره و سه خط کشیده شده و جز برای مقاصد نجومی و رصدی کاربرد دیگر نداشته و برای یافتن " نقطه اعتدالین " به کار می رفته است.این فرضیه را "دکتر پرویز ورجاوند"  به گونه دیگری بیان کرده است  . بر اساس نظریه ایشان ، " بنابر بر دلایلی میان جنبه های نجومی و بنای این مجموعه و مراسمی که در هنگام نوروز و سال ن صورت می گرفته است ارتباطی وجود دارد و برخی نگاره ها مانند" حمله شیر به گاو " دلیل ان ارتباط می باشد ."

 

"م.موله" نیز معتقد است که شاهان هخامنشی نوروز را در تخت جمشید برپا می داشتند . "رمن گیرشمن" با اطمینان رابطه تخت جمشید را با نوروز این گونه بیان کرده است : " پیش از انجام تشریفات نوروز ، بزرگان ونمایندگان کشورها به تخت جمشید می امدند و در دشت وسیع مرودشت و مغرب تخت جمشید قرار گرفته خیمه میزدند ، روز نوروز ، بزرگان و نجبای پارسی و مادی از پله وسیعی که مقابل تخت جمشید قرار گرفته بالا می رفتند و از دروازه بزرگ خشایارشاه از میان مجسمه هایی که نیمه پیکرشان انسان و نیمه دیگر حیوان است و به عنوان نگهبان در مدخل کاخ قرار داده شده عبور میکردند و پس از ان وارد حیاط مقابل در " آ پادانا " می شدند . پذیرایی اشخاص در کاخ داریوش انجام می گرفت و در پایان پذیرایی ، شاه و میهمانان از همان راهی که وارد تالار شده بودند به سوی " سه دروازه " مراجعت می کردند و از در شرقی خارج می شدند ، سپس شاه و همراهانش از طرف جنوب وارد تالار "صد ستون " می شدند . پیش از ورود شاه به تالار صد ستون روسای نمایندگان ملتها و همراهانشان که هدایای قیمتی در دست داشتند به طرف " تالار تخت " ( صد ستون ) روان می شدند . در اطراف ان سربازان جاویدان حرکت می کردند ، روسای نمایندگان از پله های بزرگ تخت جمشید بالا می رفتند و از دروازه بزرگ خشایار شاه  عبور می کردند . سپس از درشرقی  تالار مجاور درواز گذشته وارد

  گذرگاه طویلی می شدند . در انتهای گذرگاه دروازه دیگری بود که نا تمام مانده بود ، دعوت شدگان از مقابل ان دروازه نیز عبور کرده داخل حیاط بزرگی می شدند . در انجا سران بزرگ لشکر در تالار ستون داری گرد می امدند . ان گاه دعوت شدگان را به دربار راهنمایی می کردند ، روسا یکی پس از دیگری وارد تالار می شدند و در پیشگاه شاه هدایای خود را تقدیم می کردند . در این تالار میهمانان از طریق دیدن نقش برجسته ها و علایم و نشانه ها و توضیحاتی که به انها داده میشد با دید گاههای سیاسی و اعتقادی شاه اشنا می شدند .
نمایندگان ملتها پس از تحویل هدایا از همان راهی که امده بودند مراجعت می کردند و از درواز بزرگ خشایار شاه خارج می شدند " .
با وجودی که ماهیت تخت جمشید هنوز کاملا مشخص نشده ، تمامی ایران شناسان  وباستانشناسان جایگاه با اهمیت ان را در دنیای قدیم یاداوری کرده اند .
" ریچارد فرای " تخت جمشید را نشانه ای از هنر شگفت جهان باستان شمرده و از ان به عنوان مکان مقدسی یاد کرده و احتمال داده است که در زمان داریوش واقعه ای به ان اهمیت خاص بخشیده است . به اعتقاد او ، این مکان ا زدید پادشاهان ساسانی نیز اهمیت و قداست داشته ، تا جایکه نقشهای برجسته نقش رستم به میمنت تخت جمشید در نزدیکی ان بر کوه نقش بسته است . اهمیت معنوی وقداست تخت جمشید موجب شده که مراسم تاج گذاری در ان برگزار شود و ارامگاه پادشاهان و کعبه زرتشت در نزدیکی ان ایجاد گردد .


علل سقوط هخامنشیان:.

ممکن است این سوال همیشه در ذهن شما وجود داشته باشد که: چگونه حکومت هخامنشیان که لقب نخستین امپراتورى جهان را یدک مى کشد رو به نابودى نهاد و منقرض شد؟

 دلیل این امر به وسیله مورخان آن دوره ثبت نشده اما مى توان جواب این سوال را در بین مجموعه نوشتارهایى را که تاریخنگاران آن زمان درباره وقایع مهم خود به رشته تحریر درآورده اند جستجو کرد...

 حکومت هخامنشیان توسط کوروش کبیر تاسیس شد و جانشین وى که کمبوجیه نام دارد حکومت پدر را ادامه داد اما کمبوجیه هرچند که به وصیت پدرش به عنوان ولیعهد و سپس پادشاه بعد از او انتخاب شده بود اما به دلایلى همچون حرص و طمع پادشاهى و ترس از اینکه که مبادا بردیا در غیاب او(زیرا کمبوجیه در نخستین ایام سلطنت خود به مصر لشکر کشید)ادعاى سلطنت نماید و خطرى تهدید کننده براى سلطنتش باشد او (بردیا) را در خفا به قتل رساند... و با خیال آسوده به مصر(با فرماندهى داریوش بزرگ)لشکر کشید که پس از مدتى بردیاى دروغین(یکى از مغ هاى دربار به نام: گوماتا که از راز قتل بردیا خبر داشت و در غیاب کمبوجیه خود را بردیا برادر کوچک کمبوجیه خوانده بود)به صحنه آمد و پیروانى را نیز براى خود جمع کرد و به محض اینکه کمبوجیه از این ماجرا مطلع شد به همراهى داریوش بزرگ به سمت ایران رهسپار شد که به شکل مشکوکى پیش از رسیدن به ایران درگذشت(مستندترین دلیل مرگ کمبوجیه: در بین راه به دلیل سنگلاخى بودن و ناهموار بودن مسیر اسب کمبوجیه واژگون شده و شمشیر او که بر کمرش بسته شده بوده بر شکمش فرو رفته و باعث مرگش شده و برخى هم از سقوط او به پایین دره هم خبر داده اند که چندان واقعى به نظر نمى رسد)...

هنگامى که داریوش بزرگ به ایران رسید بردیاى دروغین را به قتل رساند و ? شورشگر دیگر را هم به مجازات اعمال خود رساند . داریوش بزرگ به سلطنت رسید و پارسه(تخت جمشید)را ساخت که پایتخت خود و پادشاهان بعد از  خود قرار گرفت که اکنون بزرگترین بناى سنگى جهان نام دارد و داریوش کارهاى بزرگى همچون: ساخت نخستین راه هاى شوسه جهان(مانند: راه شاهى که اکنون مسیر اصلى که به پاسارگاد و پارسه مى رسد همان راه شاهى است که در عصر هخامنشیان بوده) و چاپارخانه(نخستین شکل پست در جهان) و کانال سوئز و... را کرد که نه تنها به مردم ایران بلکه به تمام مردم جان خدمات ارزشمندى را ارائه داد...

 پس از داریوش بزرگ حکومت هخامنشیان رو به نزول اقتدار و قدرت نهاد... خشایارشا(که برخى از مورخان نام خشایار را به این شکل یاد مى کنند: خشایارشاشاه بزرگ که هنوز دلیل لقب بزرگ براى او چیست؟ ما که نمى دانیم!!) که هر چند از جمله کارهاى نیک او سرکوب مصریان و باعث پیشرفت همه جانبه ساخت پارسه و اتمام کار کانال سوئز بود اما لشکر کشى عظیم او به یونان و آتش زدن آتن که در سال ??? قبل از میلاد رخ داد و بنابر برروایت هرودت که از جمله تاریخنگاران بزرگ یونانى است ارتش ایران اعم از پیاده و سواره و سپاهیان دریایى به حدود ??????? نفر مى رسیده اعلام کرده، که خیلى جالبست بدانید مهمترین بهانه اسکندر مقدونى براى حمله به ایران و ویران کردن و آتش زدن پارسه و پاسارگاد همین حمله خشایارشا بوده که هرچند نباید حرص و طمع اسکندر براى کشور گشایى را از نظر دور داشت...

 پس از قتل خشایارشا به دست رئیس محافظانش در سال ??? قبل از میلاد نوبت سلطنت به اردشیر اول رسید و تنها کار مفیدى(!)که این پادشاه انجام داد انعقاد پیمان صلح بین ایران و یونان در شوش بود.

وى در سال ??? قبل از میلاد در گذشت و پس از کشمکش هاى خانوادگى فراوان سرانجام نوبت سلطنت به داریوش دوم رسید   که از نالایق ترین پادشاهان هخامنشى بود پس از او نوبت سلطنت به پسران او: کوروش کوچک(!)و اردشیر دوم رسید که بعد از چند لشکر کشى کوچک و بزرگ به یونان و مصر بالاخره با مرگ اردشیر دوم در سال ???ق.م شمارش معکوس براى اضمحلال سلسله هخامنشى آغاز شد.

این پادشاه بنابر بر روایت مورخان صدها زن و ده ها فرزند داشت که بسیارى از آنان از قبل از خود وى که عمرى طولانى داشت از بین رفتند!! بعد از مرگ اردشیر دوم جنگ هاى ویرانگرى میان فرزندان او به وقوع پیوست که سرانجام نوبت حکومت به "شاهزاده اخس" به نام: اردشیر سوم انجامید. این نابزرگوار در آغاز سلطنت تمام شاهزادگانى را که از طرف آنان احتمال خطرى براى خود مى دید از جمله تعدادى از شاهزاده خانم ها(!) را به قتل رساند.

در این دوران ایران ?بار به مصر لشکر کشید که در اولى شکست و در دومى پیروزى نصیب ایران شد. اردشیر سوم در سال ??? ق.م به دست اطرافیانش به قتل رسید و سلطنت به داریوش سوم ، آخرین پادشاه هخامنشى رسید. داریوش سوم در همان اوایل سلطنتش با حمله اسکندر مقدونى مواجه شد و پیش از اینکه بتواند قواى نظامىِ ارتش خود را تقویت کند ، با این جنگ ویرانگر مواجه شد... و حتى خیلى جالبست بدانید که همین ارتش ضعیف اگر با فرار داریوش سوم از میدان نبرد و از بین رفتن فرماندهى مواجه نمى شد اسکندر با شکست سختى از ایران مواجه مى شد! که این نشان از این دارد که هرچند حکومت عملا نابود شده بوده اما به دلیل اینکه ارتش و سرباز ایرانى خاک وطن را ناموس خود مى دانست هرگز اجازه همچنین شکست سختى را به خود نمى داد که البته عدم وجود فرماندهى درست باعث سردرگمى ارتش با غیرت ایرانى شد و اسکندرمقدونى یکى از بزرگترین پیروزى هاى خود را بدست آورده بود...

جالبست بدانید که قرار نبوده نخستین کاخ پارسه که دچار حریق شود کاخ تچر باشد اما به دلیل دفاع مردانه آریو برزن ارتش اسکندر ناچار شدند نقشه خود را تغییر بدهند...

 و این چنین بود که سلسله هخامنشیان نابود شد...


<      1   2   3   4   5   >>   >



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]