كجايي داداش تمام زندگي ات شده از هيچ وژوچ گفتن من دارم با تا ريخ پول در ميارم البته خوشحالم كه هر دو تامان به تاريخ بها مي ديم حدود 3 يا 4 سال قبل منم يكي يبودم مثل تو گه گاه تو وب يه چيزايي مي نوشتم ام يه روز ديگه تمموم شد يك روز كه چند تن از بستگانم از روستاي مادري ام در كوههاي بختياري به خانمان امدند كه بحثي را دنبال مي كردند كه فقط گوش دادم و 3 روز بعد بار و بنديلم بستم رفتم راه افتادم تو كو كمر با چند تا بچه .
به يك تخت سنگ كه رسيديم بچه ها سنگ را بوسيدند تعجب كردم روي سنگطرحي به صورت ال انگليسي بود كه براي مردم مقدس شده بود .بعد سراغ نقاشي هاي ديگر را روي سنگ گرفتم .عرض يك ساعت چند شكل ماه و افتاب و چند شكل ديگر را ژيدا كردم زيباترين تصوير تصوير پرنده اي بود كه روي سخره خودنمايي مي كرد
انگار تو دل تاريخ فرود امده بودم
اهالي از يك سنگنوشته صحبت مي كردند كه به تاراج رفته بود
از 30 سال اخير نوشته را هيچكس نتونسته بود معني كنه اما از دست من هم پريده بود 7 روز بعد كنار رودخانه داخل يكم خاك رسوبي يك دايره فلزي به چشمم خورد بعد از ژنج دقيقه كلنجار رفتن يك ليوان برنزي ژيدا كردم كه روش چند طرح بود .طرح ژادشاهي شبيه پادشاهان پارتي فكر كنم البته با موهاي صاف و بلند روي يكي از سكه هاي پارتي هم ديدم .يكم ديگه گشتم چند تكه فلزي كم ارزش پيدا کردم و رفتم از ترس بدنامي مي ترسيدم زمينو بکنم
برادرم يكيو پيدا كرد و فروختش البته فكر كنم سرمون كلاه رفت ولي واسه ما پول زيادي بود
چند ماه بعد با بردارم رفتيم انجا هرشبانه با دوتا از بستگان چند جا را مي كنديم يك شمشير كوتا چند تا كاسه .. را پيدا كرديم رفتيم سراغ يك مشتري ديگه كلي پول در اورديم با فلزياب همان مردهرفتيم اونجا چند تا شي ديگه هم جستيم بعدش سال قبل توخواب قفلت بوديم ديديم هر كي بلند شده با يه فلزياب رفته سروقت اونجا ديگه نرفتيم
اما حالا يه چيزايي اونجا هست كه دلم حواشونكرده يك مكان هست كه مطمينم دست خالي بر نمي گردم
اين حرف ها را به تو زدم كه داداش ول كن مايا . اينكا . اشور. اكد
و كلي از اينحرفا رو گورپدرتمدن فكر خودت باش اگه تو اين مدت رفتم اونجا چند تا تصوير هم واسه تو مي فرستم ژرو فسور
دوست دارم يك پيام همينجا برام بزاري