فلسفه فروهر - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



فلسفه فروهر:.


در گاثاها نامیاز فروهر نیامده است و تنها در یسنا‏هات 26 و در
فروردین یشت به این نام برمیخوریم.  در بندهای چهارم یسنا، ‏هات 26 از پنج بنیاد یا
پنج نیروی مردمان یاد میشود، و این پنج نیرو: جان، دین، بوی، روان و فروهر است.

جان در اوستا، اهو،
سرمایه زندگی است.

دین در اوستا دئنا از ریشه " دی " برآمده است و همان " دیدن " و
نگرش درونی است که مردمان به بیرون و فراخنای جهان دارند! و به سخنی دیگر پیوندی
است که هر زنده و باشنده با آفرینش و جهان استوار میکند. و این بجز از کیش و آیین
است که فرمان آن از جهان بیرون به اندرون مغز و اندیشه و روان میآید .

بوی همان است که از بساوایی و شنوایی و چشایی و ... بر میآید و کارهای تن را سامان
میدهد و هوش و ویر

و جز آن وابسته بدان اند .

بوی در اوستا بَئوذَ
و در پهلوی
بُوذ
(همسنگ تُند) درفارسی دری بوی (به همان سنگ) خوانده میشده است .

روان در اوستا اوروَن
است و گزیدن نیکی‏ها از بدی‏ها و پالایش اندیشه از پلیدی‏ها با او است. و همان است
که در جهان مینوی (اندیشه، معنوی) بهره درستکاری‏ها یا زشتکاری‏های خویش را میبیند!
پنجمین نیروی پدید آورنده مردمان، فروهر است که در اوستا
فَرَوشی
و در فارسی
فرَوَرد
است و نام فروردین و فروردینگان از آن برآمده است، و با آنکه نام فارسی آن در
نوشته‏های نخستین چنین است، امروزه در نزد ما همان نام پهلوی آن روان است زیرا که
موبدان و نویسندگان و گزارندگان نامه‏های دینی و اوستا همگان آنرا به پهلوی
مینوشتند و میخواندند .

 چنانکه دیده میشود برخی از پدیده‏های هستی دارای برخی از این پنج
نیرو نیستند و از آن میان مردمان همگی این پنج نیرو را دارند .

درباره این که فروهر
چیست و چه را میرساند سخن بسیار گفته اند. چون:
نیروی پیش برنده، نیروی پروراننده، نیروی رویاننده یا بالنده،
نیروی گرونده و بارآور، نیروی پناه دهنده و نیروی نگهبان مردمان. 

بدین گفتارها میتوان این را افزود که: بخش دوم این واژه در پهلوی "
وهر " همان است که در فارسی بهر و بهره و بخش را میرساند. ایرانیان از بخش و بخت
چیز دیگری را نیز میخواستند گفت، و آن بخشی است که از دهش یزدانی و جهانی بهره
مردمان میشود و این هنوز در واژه‏های
خوشبخت
و
بدبخت
آشکار است.

بخش نخست فْرَ نیز جنبش به سوی پیش را میرساند و هنوز در واژه‏های فردا،
فرجام، فرا، ... زنده است. بنابراین میتوان گمان بردن که فروهر بهری از آفرینش
ایزدی است که از جهان فرورهران به مردمان میرسد و با همان بهر است که همه جنبه‏های
زندگی آنان از هوش و بشن و بالا و نیرو و توان پدید میآید و پرورش مییابد و پس از
مرگ نیز پاک و بی آلایش به سوی خرد هستی بخش - اهورامزدا - باز میگردد.

دربُندَهِش که دفتری تازه است و گفتارهای تازه را همراه برخی
گفته‏های کهن در خود دارد، چنین آمده است که اهورا مزدا پیش از آفرینش جهان،
فروهران را بیافرید و پس از سه هزار سال از رویِ آن جهان مینوی، این گیتی را پدید
آورد. این اندیشه پس از اسلام نیز در گفتار ابوسعید ابولخیر خود را مینمایاند.
چنانکه در هیچ یک از گفتارهای پهلوی نیز تا آن جا که من دیده ام چنین روشن آن را
باز نگفته اند.

شیخ ما گفت خداوند تعالی پیش از آنکه این کالبد‏ها را آفریند، جهان
را به چهار هزار سال بیافرید. و در محل قرببداشت و آنگاه ازآن نوری بریشان نثار کرد
و او دانست که هر جانی را از آن نور چه نصیب یافت. و آن نصیب ایشان را نواخته
 میداشت. تا در آن نور میآسودند و در آن پرورده میگشتند و کسانی که در این دنیا یا
یکدیگر شان انس و قرار باشد و این جا با یکدیگرشان نزدیکی بوده باشد، و این جا
دوستدار یکدیگر باشند، ایشان را دوست خدای گویند. و بر آن باشند که برای خدای
یکدیگر را دوست دارند. و آنگاه هرکه خدای را جوید، بدان طلب، به یکدیگر بوی برند

و همین اندیشه است که جهان مثالی افلاتون را پدید میآورد و بدین روی
افلاتون و همه آنان که در جهان پیرو او هستند همگی پیرو اندیشه‏های ایرانی اند .

اکنون باز گردیم به آنچه به گمان من، بهر و بخش مردمان است و از پیش
روشن شده است. چنانکه باغبانی که هسته بادامیرا در زمین میکارد از پیش میداند که آن
دانه پس از بررُستن چه درختی خواهد شد و چه میوه ای خواهد داد و نشان همه برگ‏ها و
شاخه‏ها و میوه‏های آن از پیش در نهانخانه جان آن هسته بادام نوشته شده است و چنین
است فرزندی که در زهدان مادر پدید میآید ... و همه آفرینش و هستی و جان جهان ...
اما اگر دستی، شاخه ای از آن درخت را ببرد باز نشان آن شاخه در دیگر ذره‏های آن
درخت هست. چنانکه نشان رنگ چشم مردمان در سلول‏های پوست و پا و استخوان نیز هست. و
از همین روی است که فردوسی درباره جهان آفرین میگوید:

ز نام و نشان و گمان
برتر است / نگارنده بر شده گوهـر است

اوست نگارنده گوهری که بالا میگیرد و پرورش مییابد. و همگی گوهر‏های
پرورش یابنده جهان، فرمان نخستین را برای چگونگی بالا گرفتن و پرورش یافتن، از وی
دریافته اند. و جهان با این پرورش رو به سویی دارد که از دیدگاه ما پنهان است .

این بود آن چه که من به گفتارهای پیشین افزودم. اما سخنی که همگان
در آن همرای اند اینست که: فروهر نیرویی است که از سوی اهورامزدا در مردمان نهاده
شده است و پس از مرگ پاک و       بی آلایش به سوی او باز میگردد.

در دفتر‏های دینی ایرانی هیچ گاه دیده نشده است که برای فروهر نشانی
کشیده یا از چگونگی آن یاد شده باشد و از دوران‏های پیش از هخامنشیان نیز نشانه ای
از آن در بازمانده‏های باستانی پیدا نشده است، و نخستین نشانه‏های آن از هنگام
هخامنشیان پدیدار میشود. پس بایستی باورکردن که این «نشان» از آن دوران، درفرهنگ
ایرانی پذیرفته شده است.

چرا گفته شده است که آن را پذیرفته ایم، زیرا که پیدایی آن از ایران
زمین نبوده است و کشورهای زمان باستان با برداشت از فرهنگ‏های یکدیگر، آرام آرام آن
را پدید آورده اند، و هخامنشیان که در ساختن تخت جمشید از هنرها و آیین‏های دیگران
یاری جسته اند آن را از آشوریان گرفتند و چنانکه میدانیم هخامنشیان آیین‏های مردمان
کشورهای شکست خورده را گرامیمیداشتند و به بت‏ها و خدایان دیگران کرنش میکردند تا
آن جا که در مصر بدیدار و ستایش گاو آپیس نیز رفتند و شاید، این، از آن روی بود که
مردمان شکست خورده که فرمانروایان کشور خود را از دست میدادند، دلخوش بدان باشند که
با پیروزی ایرانیان کیش و آیین شان گرامیو پا برجای هست. و از همین روی است که در
نگاره‏های تخت جمشید گاو بالدار آشوری و دیگر جانوران افسانه ای یا خدایان کشورهای
دیگر نیز دیده میشود.

در این دو نگاره که از الواح بابل نوشته « ادوارد شی یرا » ترجمه
علی اصغر حکمت برداشته شده است، خدای آشور دیده میشود که در یکی تیر و کمانی به
نشانه جنگجویی و پیروزی آشوریان در دست دارد و در دیگری چهره مهر و نیرو و توانایی
و پادشاهی در دست اوست که آن را از آیین مهری ایرانیان گرفته اند و خدای آشور در
میان گرده خورشید پیداست و چنانکه میدانیم آشوریان « شِمِشْ » یا خورشید را خدای
خویش میدانستند .

 

 

از خورشید در یشت‏ها با نام اروند اسب یا دارنده اسب تیز رو یاد شده
است و آن نشانه تیز روی خورشید است و آشوریان آن را تیزپرواز میدانستند و بدان روی
برای وی پر و بال کشیدند تا پرواز آن را در آسمان نشان دهند.

 

هخامنشیان که در ساختن تخت جمشید شکوه بیشتری میخواستند، بال‏های
این نشان را کشیده تر کردند و پیکره انسان نمای آن را از میان خورشید بیرون کشیدند
و آن را بدین گونه در بسیاری جای‏ها به کار بردند.

در این نگاره چنانکه دیده میشود افزون بر بال و پر، دو اندام دیگر
آمده است، و این به چه روی است؟ و از کجا آمده است؟

دراین نگاره که از سومر باستان بدست آمده است دیده میشود که دو
شاهین به یکدیگر پیوسته (که برخی آن را شاهین دو سر مینامند) دو خرگوش را بچنگال
گرفته اند، و این نشانه پیروزی شاهین تیز پرواز بر دیگر جانداران است .

 

همین اندیشه در ساختن این پیکره آشوری دیده میشود که شاهین که سرِ
شیر دارد، دو گوزن را بچنگال گرفته است .

 

همین کار، در یکی ازنگاره‏های تخت جمشید بر دست شاهینی انجام
میگیرد.

 

رویه 4 perspolis marq

اما نگاره سومری با دو خرگوش در تخت جمشید نیز دیده میشود که در آن
پاهای شاهین‏ها و بخشی از پشت خرگوشان، بهمان گونه دیده میشود. (همان، رویه 5)

 

و همین پاهای شاهین است که با چنگال‏های آن در نگاره سوم این گفتار
به روشنی دیده میشود و کم کم در دیگر نگاره‏ها به گونه چنبره در آمد.

این بود تاریخچه پیدایی اندام‏های این نگاره اما، بازنگری دیگری نیز
در دیگر کشورها بدان بایسته مینماید:

در این نگاره که از نیمه دوم هزاره سوم پیش از میلاد، از آکاد به
دست آمده است و اکنون در موزه بریتانیا است، نجات خدای خورشید دیده میشود .

 

و در این نگاره کژدم مردان در برابر خدای آشور دیده میشوند که از
هنر آشور و بابل بازمانده است و اکنون در موزه لوور است .

 

این نگاره که از سومر به دست آمده است پیکره یکی از خدایان سومری را
نشان میدهد که مرد بالداری است اما جامه و بال وی همانند دیگر خدایان است. ()

 

از رویه 92 INANA queen of
heaven and earth

و در این نگاره خدای
سومری را برفراز سر پادشاه پیروز میبینید.

 

از همان رویه 102

جای هیچگونه گمان باز نمانده است که این نگاره زاده اندیشه مردمان
جهان باستان است و پس از دگرگونی‏های فراوان از راه آشور به ایران آمده است و تنها
از دوران هخامنشیان است که با گستره بیشتر و پیکره ای زیباتر بکار گرفته شده است .

اما در باره فروهر این اندیشه روا بوده و هست که پس از مرگ به سوی
اهورامزدا باز میگردد، و از آن جا که واژه اهورامزدا – که خرد هستی بخش یا خرد جهان
را میرساند و بازگوی اندیشه ایرانی درباره جهان آفرینش است – آرام آرام به گونه‏های
اوهرمزد، اورمزد، هرمزد، هرمز درآمد چنانکه امروز نشانگر اندیشه و چگونگی او نیست و
تنها یک نام را میرساند ... آرام آرام این نیز در اندیشه مردمان آمد که جایگاه او
آسمان است .

پس بایسته مینمود که فروهر برای بازگشت به سوی او پرواز کند و این
نشانه پرواز، نشانه فروهر است و در تخت جمشید دو نگاره دیگر دیده شده است که نشانه
ای از پیکر و سر و چهره در آن نیست. نگاره نخست پادشاهی در جنگ با شیران دیده میشود
که فروهر اهورامزدا با فره ایزدی او را یاری میدهد.

 

از رویه perspolis marq

دیگر نگاره ای است که همین نشانه پرواز را در انجام یک آیین دینی
باز مینماید که در آن موبد، ‏هاون، هوم و آتش دان نیز دیده میشود .

 

پس اگر در نگاره‏های پادشاهان نشانه فروهر با سر و ریش و کلاه و
جامه آمده است در این آیین دینی فروهر ساده است و از آن تنها اندیشه پرواز در گمان
میآید .

اکنون اگر بپذیریم که نشانه پرواز در آیین دینی برتر از نشانه پرواز
در نگاره‏های دیگر است میبایستی این نشان را بپذیریم و ما نیز آن را پدید نیاورده
ایم بلکه از زمان پیدایی همان نشان، این یک نیز در ایران دیده شده است و به اندیشه
ایرانی نیز نزدیک تر است .

اکنون پس از این همه گفتار جای دو پرسش نیز میماند :

      بر بنیاد نوشته‏های دینی همه مردمان
از زن و دختر و کودک و مرد دارای فروهر اند پس آیا شایسته است که فروهر زنان را نیز
به گونه فروهر مردان، نشان دهیم؟ و آیا این برابر با اندیشه ایرانی هست؟ که هیچ
جدایی و برتری میان زن و مرد ننهاده است و در فروردین یشت نیز به فروهر همه زنان در
کنار مردان درود فرستاده شده است!

فروهر پاک و بی آلایش است و هیچگونه پلیدی و آلودگی و آرایش در آن
نیست. آیا این درست است که در نشان آن کلاه و جامه و چین و ریش و آرایش بیاید ؟

بدین روی است که گروه نویسندگان، نشان را با این چهره برای ماهنامه
برگزیده است و در سخن را در این باره باز میگذاریم تا اگر پژوهش‏های دیگر درباره
فروهر با سر و کلاه و جامه انجام شده است، در ماهنامه به چاپ رسانیم .





.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]