نوروز در دربار ایران - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



نوروز در دربار ایران:.

نوروز در دربار ایران

 

درزمان هخامنشیان برای بار عام عمارتی مخصوص بود پادشاه در ایوان این عمـارت می نشسـت و قـراولان مخصـوص در اطراف وی صف می کشیدند و در این روز معمـولاً از ولایات و ایالات نمایندگان را به نوبت       با هدایای مختلف به خدمت شاه می بردند.

این جشن در زمان اشکـانی نیزدارای همان عزت و احترام بود ولی در  زمان ساسـا نیان جلال و احترام آن بیشتر شد.یکی از حضایص درباری پادشاهان ساسـانی این است که در هر یک از روزهای اعیاد آوازها و آهنگهایی معمول بودکه به همان روزاختصاص داشت. مانند آهنگهای نـوروز بـزرگ، نـوروز کیقبـاد،نـوروز مـزدک واقسـام این الحان در خدمت پادشـاه نواخته می شد. پس از آنکه بامداد نوروز پادشاه زینت  خود را  می پوشید و لباس فاخر به تن می کرد که معمولاً از بردیمانی   بود. شخصـی کـه از شب تا صبـح بـر در خانه ی شاه توقـف می کرد  بر شـاه وارد شـده و خـود را نیـروی ظفـر و پیـروزی از جانب  خدا معرفی می کرد.

پس از آن مردی داخل می شد که طبق سیمیـن در دست داشـت و اطـراف آن نان هایی گرد بـودند که از انـواع حبوب پختـه می شد و از هر یک از حبـوبات نیـز هفت دانـه و هفت خوشـه و یک قطعـه    سکه و دینار و درم جدید و شاخه های از اسپند بر این طبق گذاشتـه می شد. در میان طبق هفت شاخه از درختانی که بدان ها و نام آنها تفال می کنند و نگاه کردن به آن ها نیـز نیکـو بود وجود داشـت از قبیل بید و زیتون و به و انار و.

بعضـی از این شاخـه ها به یک گره و برخی دو گره و برخی دیگر به سه گره بریده می شد و هر یک را به نام شهری از شهرها می نامیدند. و بر روی آن ها کلمات اپـزود، اپـزاید، فراخی و فراهید می نوشتند که معنـی آن ها بدین ترتیب است: بیفزود،بیفزاید،افزون،رزق،فرح وسعد. آن مرد تمام این چیـزها را در دست گرفتـه و برای بقـا و دوام  پادشاه دعا می کرد. پادشاه در این  روز راجع به هیچ کاری مشـورت   نمی کرد و برای اینکه مبادا ار آن چیزی پدید آید که ناپسند باشد  ودر تمام مسائل سال جاری گردد.

اولین چیزی که در این روز بـرای  شاه آورده می شـد، سینی زریـن یا سیمیـن بود که بر آن شکـر سضیـد و جوزهنـدی تازه و جام هـای سیمین یا زرین قرار داشت.

پادشاه از شیرینی تازه ای ابتدا می کرد که در بعضـی از آن خرمـای تـازه چسبـانیـده بـود و نارگیـل و خرمـایی چند بر می داشـت و بـه   کسی که در نزدش از همه گرامی تر بود می داد و از شیـرینی آنچه را می خـواست  می خـورد. پس از ایـن  مقدمـات هدایـا به عـرض شاه می رسید.

بیست و پنج روز قبل از نوروز در صحن کاخ سلطنتی دوازده ستـون خشت خام بر پا می شد که بر هر یک از آن ها یکی از حبـوب را می کاشتند که عبارت از: گندم، جو، برنج، عدس، باقلا، ارزن، لـوبیا، نخود، کنجه، ماش و بود و این ها را نمی چیدند مگربا نغمه سـرائی و خواندن آواز، در ششمیـن روز نـوروز این ها  را می کنـدند و در        مجلس پراکنده می نمودنـد و تا شانـزدهم فروردین که مهـریوز نام دارد آن ها را جمع نمی کردند.

این حبوب را برای تفال می کاشتند و بداین گمان بودند هـریک از آن ها که نیکو تر و بارورتر شد محصولش درآن سال فراوان خواهد بود. شاه نگاه کردن به جو را مخصوصاًتبرک می دانست.

مردم عادی نیـزاین کار را  بر هفت ستـون بر صحـن خانـه با هفـت   حبوب انجام می دادند. هم چنین گفته اند ایرانیان در صبح نوروز به هم آب  می پا شیـدنـد و از رسـوم  عمـو می  جشـن نـوروز آتـش افروزی است.

در نوروز نامه محمد خیام آمده :اولین کس در بیگانگان که در بامـداد نـوروز به خدمت شاه می رسید موبدان موبد (بزرگ موبد) بود که بـا  جامی زرین پر از می و انگشتر و در می و دنیاری خسروانی و دسته ای  سبزه و شمشیری و تیر و کمان و دوات و قلم و اسبی و بازی و کودکی  نیک روی پیش شاه مآمد و برای او دعایی می خواند.

بعد از انجام دعا جام شراب را به پادشاه می داد و دسته ی سبـز را در دست دیگر او می گذاشت و دنیارودرم را در پیش تخت وی می نهاد. منظور از این کار آن بود که شاه و بزرگـان را دیده بر آن ها افتـد تا در همه سال شادمان و خرم باشند و آن سال به آنان مبارک گردد.

دارالمحاسن والاضداد می نویسد: در هر یک از روزهای نوروز پادشاه   بازی سفید پرواز می داد و از چیزهائیکه پادشاهـان در نوروز بخوردن  آن تبرک جسته اند اندکی از شیـر تازه و خالص و پنیـر تازه بود و در هر روز برای پادشاه باکوزه ای آهنین یا سیمین آب برداشته می شدکه حلقه ای از زر و یا قوت بر گردن آن بود.این آبرا دختران بکر از زیـر آسیاب ها بر می داشتند.

 

 

 

 

 

 





.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]