دانستانی های باستان - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



ادبیات مصر باستان:.

بیشتر آنچه از ادبیات مصری قدیم بر جای مانده به خط" مقدس" نوشته شده، و آنچه باقی مانده چندان فراوان نیست، و تنها از روی همین است که باید نسبت به ادبیات باستانی مصر حکم کنیم؛ البته در چنین حکمی تصادف کور سهم فراوانی خواهد داشت. شاید، با گذشت زمان، چنان شده است که اثر بزرگترین شاعران مصر از بین رفته و تنها آثار شاعران درباری به دست ما رسیده باشد. گور یکی از کارمندان دولتی بزرگ سلسله چهارم، صاحب قبر را به نام" منشی کتابخانه" معرفی کرده است؛ ما نمی دانیم که آیا آن کتابخانه براستی انباری از کتابها و آثار ادبی بوده، یا انبار پرگرد و غباری بوده است که اسناد و سجلات عمومی در آن نگاهداری می شده. قدیمترین چیزی که از ادبیات مصری مانده" متنهای اهرام" است، که عبارت است از موضوعات دینی که بر دیوارهای پنج هرم از هرمهای سلسله پنجم و ششم نقش شده. کتابخانه هایی به دست آمده است که تاریخ آنها به 2000 ق م می رسد؛ این کتابخانه ها عبارت از طومارهای پیچیده ای از پاپیروس است که در داخل کوزه های عنوان دار جای دارد و آنها را، مرتب، در طبقات مختلف کتابخانه چیده اند. از یکی از این کوزه ها، قدیمترین شکل قصه سندباد بحری به دست آمده، و اگر آن را صورت قدیمی قصه روبنسون- کروزوئه بنامیم شاید بیشتر به حقیقت نزدیک شده باشیم.

*ادامه مطلب...

دین یونانیان باستانی:.

دین یونانیان باستانی
در آغاز ، دین و مذهب یونانیان قدیم یک نوع اعتقاد به آلهه متعدده بوده که درباره آنها قائل به جسم و صورت انسانی بودند و برای خدایان خود از مادینه و نرینه اشکال و افکار بشری قائل شده و مدت دو سه هزار سال این رشته عقائد نزد ایشان دائما در تحول و تطور بوده است. بنابراین یونانیان قدیم نیز به خدایان نرینه و مادینه معتقد بودند. هنگامیکه هلن ها یعنی اجداد یونانیان قدیم از شمال به جنوب آن سرزمین پراکنده شدند قبائلی آریائی نژاد و نیم وحشی بودند که بر حسب معتقدات قدیم نژادی خود غالبا مظاهر طبیعت را می پرستیدند و همان خدایانی را که در کتاب ودا نزد اجداد هندوان قدیم محل عبادت بودند ایشان نیز پرستش می کرده اند.در رأس آنها خدای آسمان قرار داشته است که او را زئوس و گاهی زئوس پاتر یعنی پدر آسمان می نامیده اند و این مظهر همان الهی است که نزد هندوان باستانی به دیوس پیتار و بعدها نزد رومیها به ژوپیتر موسوم شده است.
مجموعه خدایان مورد پرستش ایشان که معمولا با خدایان آریایی قدیم مشترک بودند ، عبارتند از :
زئوس ، خدای خدایان و خدای کل
آپولو ، خدای آفتاب
پوزیدن ، خدای دریاها
هستیا ، خدای مونث و مادر خانواده ، الاهه کانون خانوادگی
دمیتر ، خدای مونث ، مادر کشاورزی و غلات
هرمس ، خدای حکمت، و خدای حکیم و آفریننده
آرس، خدای جنگ

بعد از آنکه قبائل آریایی هلنهای مهاجم بر مردم بومی غلبه یافتند و تمدن آنها را تدریجا در خود هضم کردند از خدایان و معبودهای محلی نیز آلهه ای چند را اقتباس نمودند. در جزائر شرقی مدیترانه و سواحل غربی آسیا ی صغیر ساکنین بومی نیز که دارای تمدن و فرهنگی به نسبت زمان خود متکامل بودند، بعضی خدایان محلی را را می پرستیدند که یونانیان هم به آنها گرویدند از این قرار:
هراس، زن زئوس
اتنا ، خدای حکمت و خرد و معبود شهر آتن
آرتمیس، دختر زئوس و خواهر آپولو که رومیها او را به نام دیانا نامیدند.
افرودیت، ، آلهه مادینه خدای عشق و محبت که نزد رومیها به ونوس زهره نامبردار است. بیشتر این آلهه که مقتبس از عقائد ملل مغلوبه سواحل مدیترانه بودند و مورد پرستش یونانیان قرار گرفتند خدایانی مونث اند که برای آنها جنبه امیت و مادری قائل شده بودند زیرا در پانتئون اقوام آریائی قدیم خدای مونث کمتر دیده می شود.


 


نگاهی به داستان گیل گامش در الو اح بابلی 2:.

... ادامه


به این ترتیب گیل گمش بر آن می شود که از راز زندگی و مرگ پرده برگیرد  . او از افسانه های کهن در می یابد که کسانی مانند اوت نا پیش تیم(outnapishtime)  و زوجه اش وجود داشته اند که به آنان زندگی جاوید بخشوده شده است . از اینرو راه دیار خدایان را پیش می گیرد و بسفری خطرناک دست می زند تا اوت نا پیش تیم را بیابد و از او بپرسد که چگونه زندگی جاوید یافته است . پس از سفرهای دور و دراز از موانعی هراس انگیز می گذرد و به کرانه دریای آسمانی می رسد . در آنجا   اله نگهبان درخت زندگی  saleeme وی را متوقف می سازد و باو می گوید که بیهوده در طلب هدفی واهی است , زندگی جاوید خاص خدایان است .

وی را اندرز می دهد که باز گردد و از زندگانی خود بهره برگیرد . ولی این پند اخلاقی  , که آشکارا در محافل عالی اشرافیت بابلی بشدت رواج دارد , هرگز گیل گمش را ارضا نمیکند . از اینرو براه خود ادامه می دهد و سرانجام به اوت نا پیش تیم دست می یابد . او نیز چیزی برای تسکین گیل گمش ندارد . اوت نا پیش تیم حکایت می کند که در زمان سلطنت او در شوروپاک( shouroupak) خدایان , که از آدمیان در خشم شده بودند , طوفان نوح را بزمین نازل کردند . همه چیز نابود شد مگر او و خانواده او , زیرا رب النوع  اآ که دوستدارشان بود انان را قبلا از مصیبت با خبر ساخته بود و خود او را بر آن داشته بود که یک کشتی بسازد . اینجای داستان دقیقا با داستان حضرت نوح پیوند خورده است .

هنگامی که طوفان فرو نسشت خدایان اوت نا پیش تیم و زوجه اش را نزد خود پذیره شدند و زندگی جاودان بانان بخشودند . وی سپس از گیل گمش پرسید : « و اینک کدامیک از خدایان ترا در محفل زندگان جاوید راه می دهد؟» هیچیک از خدایان انجام چنین خدمتی را بعهده نمی گیرد . از اینرو گیل گمش به اندرز  اوت نا پیش تیم در صدد بر می آید که با یک رشته عملیات جادوئی بر مرگ چیره شود . ولی در اینجا نیز شکست می خورد خسته و نا امید بسرزمین پدری باز می گردد و انکیدو را از قلمرو مردگان فرا می خواند تا « قانون زمین » را بشناسد و بسرنوشت غم انگیز اتباع نرگال (nergal   خدای سرزمین مردگان )  و ارش کیگال (  ereshkigal  الهه سرزمین مردگان و زوجه نرگال )  پی ببرد .

متاسفانه پایان منظومه از میان رفته است . گمان می رود که گیل گمش می میرد . منظومه گیل گمش بدون انکه مسئله مرگ و زندگی را حل کند , از انجا که نخستین مساعی انسان در انتقاد از مذهب در آن بجشم می خورد , اثری جالب توجه است . گیل گمش آن جسارت را دارد که خدایان را بمبارزه بطلبد و حتی بر آنان چیره شود خدایان ناگزیر می شوند عصیان او را چشم پوشی کنند . این منظومه در ادبیات سایر اقوام دنیای باستان تاثیری عظیم بجای گذاشته است . <!--[if !vml]--><!--[endif]-->

توضیح این که در آثار ادبی باستانیان برخی انسان ها پس از مرگ به مقام خدایی یا شبه خدایی می رسند و این موضوع نباید برای خوانندگان عجیب باشد.

چنین چیزی را می توان اکنون نیز پس از مرگ بسیاری از افراد با نفوذ در جامعه کنونی مشاهده کرد که برای آنها مقام والایی در نظر گرفته می شود.

« یاداوری این نکته خالی از فایده نیست که زمانی مسیحیان اروپا برآن شده بودند که از طریف انجیل و کتاب تورات مکان های ذکر شده را در آن بیابند و بین النهرین نخستین جایی بود که حقانیت کتاب های آسمانی را به طور شگفت آوری تایید کرد. افسانه گیل گمش و مخصوصا این بخش از آن که به داستان حضرت نوح اشاره دارد نیز گواه دیگری شد بر راستی و درستی داستان آن حضرت.»

 


نگاهی به داستان گیل گامش در الواح بابلی 1:.

نگاهی به داستان گیل گامش در الواح بابلی   (گلیگ مش) (Gilgamesh)

 

گیل گمش، که مشتق از «گیل- گا- مش» است در فرهنگ بابلی به معنای « پیرمرد ،مردی جوان سال است» و در فرهنگ سومری « رهبر جنگجوی » یا « مردی که درخت تازه می نشاند»، دیوار اورک را بنا می نهد . او پنجمین پادشاه در اولین دوره حکومتی اورک است . یکصد و بیست و شش سال حکومت می کند . مادرش « الهه نین سان» همسر «ایزد لوگال باندا» است .

اما پدرش لوگال باندا نبود، َبل « لیلو » نامی بود که دیوش خوانده اند. گیل گمش دو بعد خدایی و تک بعد انسانی است. در عین پهلوانی و زور مداری و سلحشوری،زیبا و پر جذبه است. مورد حمایت «شامش» ایزد خورشید، که مهربان است و داد گر . «انکیدو»پسر وحشی حماسه گیل گمش، تولدش از خاک ُرس است و زاده ی طبیعت . با حیوانات می زید و چون آنان در طبیعت خویش سرگرم . تا آنکه با ترفند و دام اندازی زنی روسپی با وی در می آمیزد . <!--[if !vml]--><!--[endif]-->

زندگی اش را در دل طبیعت از دست می دهد و پس از مراحل مختلف چون یاد گیری پوشش تن، خوردن خوراک انسانها ،چوپانی گله ها و ستیز با گرگ و شیر سرانجام به فرهنگ شهر او رک در می آید . او دیگر به زندگی آزاد باز نمی گردد، مگر در بستر مرگ . این سیر تحول انکیدو را به جرأت می توان سیر تکامل انسان از غار نشینی و بدویت تا دامداری و سر انجام شهر نشینی و مدنیت نامید .  

برای همین است که سومری ها را پایه گذاران دانشهای جامعه شناسی و مردم شناسی نامیده اند . انکیدو در اورک با گیل گمش پنجه در پنجه می اندازد . مغلوب نیمه خدا می شود و در حلقه یارانش در می آید .همنفس و هم قسم با هم به رشادت ها و دلاوری ها می پردازند . گاو خدایان را سر می برند و ایزد بانو« ایشتار»، الهه عشق را به خشم می آورند . او شکایت به آسمان ، در درگاه ایزدان می برد .

مقدر می شود یکی از دو مرد جنگی قربانی شود . قرعه به نام انکیدو،می افتد ومرگ ، این همنفسی را در دم قطع می کند و گیل گمش را پریشان حال و متحی7ر بر جای می گذارد . پهلوان با خود می اندیشد: « اکنون که انکیدو، او که آنچنان والایش می داشتم به خاک سپرده شده و من نیز سرانجام خواهم مرد و به ژرفای خاک سپرده خواهم شد، پس دیگر چگونه می توان آرام گرفت؟ »

در دنیای باستان جهان را به سه مرتبه کیهانی :زیرین، زمین،آسمان تقسیم می کردند . آسمان اریکه قدرت ایزدان، زمین محل زندگی آدمیان و جهان زیرین ،جایی پاکیزه اما تاریک که فرشتگان آن دیو رخساره اند و در میان آنها ابوالهول، حیوانات نیمه شیر و نیمه شاهین و موجوداتی عجیب که فقط دست و پایشان انسانی است وجود دارد . جهانی که به خانه ای تشبیه شده تاریک و خوراک جماعتش خاک و گوشت تنشان از ِگل ،جامه ای همانند پر پرندگان و بر در و َبست آن خانه خاک، خاموشی و فراموشی آرمیده است. جایی که مأمن بزرگانی بی نام است که به سبب لغزشهای خود از آسمان رانده شده اند واکنون گروه داوران زیرین جهان را می سازند.

دنیایی ناشناخته مملو از اندیشه های ترس آمیز انسان، همچون جن وانس و پری. حماسه گیل گمش همشکل و همرنگ و همسنگ بسیاری از متون ادبی بزرگ جهان است . هم تأثیر گذاشته و هم تأثیر گرفته . ماجرای سیل در حماسه گیل گمش با ماجرای سیل در تورات برابری می کند .« نوح» پیامبر در فرهنگ بابل«اوته- نه- پیش تیم» می شود که جاودانه است و بر روی دریا ها مستقر . اما با وجود این شباهتها این دو دارای پایانی متفاوت هستند که این نیز بی شک از تفاوت پرستش ایزد یکتا و نیایش خدایانی ساخته و پرداخته انگارش انسانی هستند، سرچشمه می گیرد.

از تأثیرات این اثر می توان همسویی و همشکلی کسانی چون :هرکول، آشیل، اسکندر، ادیسه و ... نام برد که از جمله آنان هرکول دارای وجه شباهتهای بی شماری است . هر دو ریشه ای خدایی دارند، هر دو دارای دوست و یاور خوبی هستند (گیل گمش یاوری چون آنکیدو و هرکول رفیقی مانند «یولاآ» ) ، الهگان بر هر دو بلا نازل می کنند (بر گیل گمش ایشتار و بر هرکول « دی یا نیرو هرا » )، هر دو قهرمان شیر می کشند و گاو مقدس آسمانی را از بین می برند، گیاه سحر آمیز جاودانگی را می یابند،از جزیره مرگ دیدن می کنند و .... تشابه حرکت گیل گمش بر روی آب تا رسیدن به اوته - نه- پیش تیم همچون حرکت«ادیسوس» از روی اقیانوس تا رسیدن به« چیرچه » و یا حرکت « دانته» با زورق و زورق بان در بخشی از دوزخ .

اما تفاوت اینها در این است که گیل گمش در دنیای زندگان جایی که خورشید هر شب فرو می رود و روز به در می آید، اتفاق می افتد و او سعی در گذر از مرز بین ناشناخته ها با شناخت پذیری گیتی را دارد . اما در دانته و ادیسه این حرکت در دنیای مردگان اتفاق می افتد بسیاری از منتقدان ادبی معاصر گیل گمش را قهرمان پسا مدرن می دانند .

 از فرمالیستهای روسی تا بورخس و کالوینو همه بدین باورند که ادبیات کلیت بی نقص و تام و تمامی است که« در آن هیچ چیز ناپدید نمی شود، هیچ چیز آفریده نمی شود، همه چیز دگرگون می شود » بنابراین هرگز چیز نویی نمی نویسند، بلکه گفته ها و نوشته ها را تکرار می کنند و دوره هایی را از سر می گیرند و به شرح آنچه گذشته و نوشته شده می پردازند .  

کلیت اثر تراژیک است . سلوک آدمی است از بدویت تا رسیدن به کمال . آنجا که چشمش به حقایق دنیای زیرین و زمین باز می شود و از مرزهای جهل می گذرد و به آبادی علم می رسد. حماسه گیل گمش نمونه کامل و بارز ادبیات باستان است و فلسفه انسانهای باستان در مورد مرگ و زندگی . مرگ تکرار مکرر حقیقتی که به زندگی آدمی سایه افکنده و راه گریزی نیست مگر جاودانه شدنی از جنس جاودانگی گیل گمش که پس از هزاران سال هنوز زنده و با طراوت از میان هزاران خشت نبشته سر بر آورده و در میان انواع فرهنگ ها و قوم ها و ملیت ها به زبانهای مختلف تفسیر، تعریف و ترجمه شده است .

 

 

  گیل گمش پادشاه افسانه ای اوروک , شهر بسیار کهن سومر درمنطقه بین النهرین, است که پس از مرگ بمقام الوهیت رسید و به افتخار او در شهر اوروک مراسم مذهبی خاص ایجاد شد .این منظومه او را بصورت قهرمانی بزرگ , زیبا و خردمند تصویر می کند که دو سوم وجود او خدائی بود و تنها یک سوم وی به انسان میماند . با انکیدو(enkidou) دوست و همرزم خود پیروزیهای شگرفی بدست می آورد و عشق الهه ایشتار(عشتار) را بخود بر میانگیزد , ولی گیل گمش این عشق را نمی پذیرد .

 ایشتار از بی اعتنایی او بر آشفته می شود و از اینرو , گاومیش آسمانی را بزمین  می فرستد تا او را از پای در آورد و گشتزار ها را لگد کوب کند . ولی گیل گمش وانکیدو گاومیش را می کشند . آنگاه خدایان بدر خواست ایشتار بیماری مرگباری برانکیدو نازل می کنند . گیل گمش از مرگ دوست خود از پای درآمده خود از مرگ در هراس

 

می شود :

 

گیل گمش بر دوست خود ,انکیدو ,

بتلخی می گرید و سر بصحرا می نهد :

« آیا من خود نیز بسان  اآ بانی(   eabani نام دیگر انکیدو )  نخواهم مرد ؟»

اندوه در قلبم رخنه کرده است

از مرگ می هراسم , سر به صحرا می نهم »

 


 

 


مقبره توتان خامون فرعون مصر باستان:.

لحظه به لحظه با هاروارد کارتر در راه کشف مقبره توت عنخ امن

 

هیچ می دانید بزرگترین کشف باستان شناسی سده گذشته, کشف مقبره " توت عنخ امن " بوده است؟ ایا دوست دارید احساس قبل و بعد از کشف این مقبره اسرار امیز را در وجودتان احساس کنید.؟ امروز تصمیم دارم شما را تا انجا که در توان دارم با هاروارد کارتر در کشف این بنای باشکوه همسفر کنم . نویسنده توانای انگلیسی بنام "L.G.H.JAMES " در کتابی با عنوان " هاروارد کارتر " با ما از روزهای قبل و بعد از کشف این مومیایی باستانی سخن میگوید . تصمیم من این بود که این مطلب را در 3 پست در اختیار شما مهربانان قرار دهم – اما دیدم حیف است برای لحظه ای شما را از احساس درونیتان خارج کنم .برای همین مجبور شدم بخاطره سنگین نشدن وبلاگ صفحه ای را لینک کنم تا شما نهایت لذت را از مطلب ببرید . مورد بعد مربوط به تصاویر میباشد, شما میتوانید تصاویر بزرگ این حادثه را در البوم اختصاصی وبلاگ پیشگویان بزرگ مشاهده کنید . ( البوم تصاویر ) دوستی در مطلب " مقبره مرگ " یاداوری کرده بود که نام سعی این مومیایی " توت عنخ امن " میباشد . انهم به روی چشم – از تمام عزیزان که با ایمیل و نظرات خود ما را دلگرم می کنند, صمیمانه دستشان را میفشارم و نهایت تشکر را دارم .

 

راهی بسوی توت عنخ امنچاره ای نبود و باید از خیر جستجو میگذشت . " جرج هربرت " پنجمین کنت خانواده " کارناروون " طی یک سرمایه گذاری 25 هزار پوندی خود ( معادل یک میلیون دلار فعلی ) که ظرف 6 سال در اختیار باستان شناسی بنام " هاروارد کارتر " قرار داده بود, به جز 13 کوزه کوچک مرمر سفید چیز دیگری در "دره  شاهان" نیافته بود . اکنون تابستان سال 1322 این اشراف زاده ناخرسند به این نتیجه رسیده بود که میبایست رویای یافتن گور گمشده " توت عنخ آمن " را کنار بگذارد . او مانند قمار بازی که پس از باختهای متوالی از پشت میز برمی خیزد – قصد داشت از ماجراجوئی های بیشتر دست بکشد . اما " کارتر " مصمم بود به کار خود ادامه دهد . این باستان شناس کوتاه قد و چهار شانه, با بینی پهن و بزرگ و سبیل امرانه که چهره ای خشن به او بخشیده بود, با شکست کامل ارزوی دیرینه اش مواجه بود – از اینرو شجاعانه اعلام داشت که کار را با هزینه خود ادامه خواهد داد . با توجه به وضعیت مالی " کارتر " که نشان دهنده تو خالی بودن عهد و سوگند وی بود, " لرد کارناروون " تحت تاثیر عزم جزم دوست خود, با اکراه موافقت نمود که فقط یکسال دیگر هزینه کاوش را تقبل خواهد کرد . " کارتر " در اعتقاد خود به این مسئله که مقبره محل دفن " توت عنخ امن " در دره شاهان دست نخورده میباشد عملا" تنها بود . در سال 1922 پافشاری او در جستجوهایش, سبب ریشخند و استهزاء برخی همکارانش گردیده بود . علاقه او به این گور 15 سال پیش در سال 1907 بر انگیخته شد و این زمانی بود که یک حقوقدان ثروتمند امریکائی بنام " تئودور دیویس " که در زمان بازنشستگی خویش به باستان شناسی روی اورده بود, به حفره کوچکی برخورده بود که قطعاتی از مصنوعات, حلقه های گل, و خورده های نان کوزه های شراب در ان موجود بود و برخی از ان اشیاء مهر سلطنتی " توت عنخ امن " زده شده بود . همانگونه که بررسیهای بعدی نشان داد, این اشیاء عتیقه فی الواقع پس مانده های از مراسم خاکسپاری ان فرعون بوده اند – اما " دیویس " مدعی بود که محل گور را شناسائی کرده است – ولی " کارتر " این ادعا را رد میکرد . کشف مهرهای " توت عنخ امن " کارتر را به این فکر انداخت که ارامگاه این فرعون جوان در محدوده مثلثی دو نیم هکتاری که محل حفاری " دیویس " بود قرار دارد, یعنی همان محدوده در بر گیرنده گورهای سه فرعون دیگر به نامهای " رامسس دوم " – " مرنپتاه " و " رامسس ششم " – تصمیم او به حفاری در این محدوده نشان دهنده عزم و لجاجت و یکدندگی او بود . صبح هیجان انگیز 4 نوامبر سال 1922 فرا رسید . همزمان با اخرین حفاری " کارتر " در جائی که توده سنگهای مربوط به گور " رامسس ششم " بر رویهم انباشته شده بود . سکوت عجیبی حکمفرما بود . کارگران او پله ای را که در قاعده یک سنگ تراشیده شد بود کشف کرده بودند – همه انها منتظر او بودند تا فرمان صادر شود . این باستان شناس دستور داد که به فوریت کار حفاری ادامه یابد و خود با هیجان به تماشای پدیدار شدن پلکانی که به پائین میرفت ایستاده بود . شانزده پله به یک گذرگاه زیر زمینی حفاری شده در درون تخته سنگها راه میبرد که مملو از قلوه سنگ بود . این گزرگاه 27 فوت طول داشت و پاکسازی ان چندین روز طول کشید . هنگامیکه دهلیز تمیز شد, " کارتر " خود را در برابر دری یافت که توسط تخته سنگهای بزرگ مسدود شده بود . بر روی این درب مهر و نشان گور سلطنتی مربوط به " دره شاهان " وجود داشت . او با قلب طپنده متوجه شد که در مزبور در ایام باستان گشوده شده و مجددا" مهر و موم گشته است . او بعدها نوشت : شک و تردیدهای ناشی از ناکامیهای گذشته بدنم را به لرزه دراورد – ایا این یک گور سلطنتی بود؟ ایا بالاخره گور " توت عنخ امن " را کشف کرده بود؟ ایا این گور هم توسط غارتگران عهد باستان از محتویات خود خالی شده بود.؟ برای پاسخ این سئوالات – میبایست 2 هفته دیگر صبر میکرد تا حامی مالی او یعنی " لرد کارناروون " که در انگلستان بسر میبرد به وی بپیوندد . در هر صورت او دستور داد تا مجددا" دهلیز و پلکان را از سنگ پر کرده و بر روی ان تخته سنگهایی قرار دهند تا مبادا دزدان – این 2 مرد را از ارزوی دیرینه شان که همانا گشودن در بدست خودشان بود محروم سازند . " دره شاهان " دهها سال بود که مورد توجه باستان شناسان قرار داشت. اگر چه این منطقه بسیار گرم و خشک و خالی از هر موجودی زنده ای بود, اما بخاطره تاریخچه پر از بیم و ترس ان – اذهان را به خود مجذوب میساخت . در این مکان متروک, در میان تپه های سنگی ان سوی "تبس " 28 فرعون قدرتمند در گورهای عمیقی خفته بودند که هم جنبه خانه را داشت و هم جنبه قبر – زیرا این گورها مملو از تجملات و لذتهای زندگی بود . این محلهای دفن, جایگاه سحر و جلال خیره کننده ای بودند . در طی 420 سالی که این دره ارامگاه شاهان شده بود ( منظور نام جدیدش میباشد ) جمعی متشکل از کارگران و هنرمندان فعال مشغول حجاری و تزئین گورهای سلطنتی بودند و از پی خود, اسناد و مدارک باور نکردنی از نقاط ضعف و قوت خود بر جای گذاشته – که این دره را نه فقط برای مردگان – بلکه برای زندگان نیز قابل توجه میساخت .

 

لحظه تاریخی فرا رسید

 

با ورود " لرد کارناروون " و دخترش " لیدی اولین " و دوستانشان " ارتور کلندر "  کارتر دستور داد تا گذرگاه را پاکسازی کنند و سپس در بعد از ظهر 26 نوامبر, اسکنه خود را بدست گرفت و در حالیکه دوستانش به خیره شده بودند, در تاریکی گذرگاه به ایجاد حفره ای در فوقانی ترین قسمت بلوکهایی که بر سر راه قرار داده شده بودند پرداخت . کارتر میگوید : با دستانی لرزان شکاف باریکی در گوشه فوقانی سمت چپ ایجاد کردم .شمع را داخل حفره نمودم و به تماشای درون اتاق پرداختم  . وقتی چشمانم به تاریکی عادت کرد, بتدریج قادر شدم محتویات اطاق را ببینم . حیوانات عجیب و غریب, مجسمه های طلا که درخشش ان همه جا را گرفته بود . برای لحظه ای که برای دیگران بی نهایت طول کشید از حیرت و تعجب گنگ شدم . " لرد کارناروون " با اضطراب از من پرسید : چیزی می بینی؟ و من تنها کلماتی را که توانستم بر زبان بیاورم اینها بود –(( بله چیز های شگفت انگیز ))


سلسله های مصر باستان:.

سلسله های مصر باستان که  که بطلمیوس  حدود  ??? سال قبل از میلاد تنظیم کرده است به شرح زیر می باشد:

    ?-سلسله های عتیق و شامل سلسله های اول و دوم می باشد.

   ?-سلسله های قدیم شامل سلسله های سوم تا آخر سلسله ششم.

   ?-دوره فترت اول شامل سلسله های هفتم تا آخر سلسله ی دهم.

   ?-دوره سلسله ی میانه شامل سلسله های یازدهم و دوازدهم.

   ?-دوره فترت دوم شامل سلسله های سیزدهم تا هفدهم.

   ?-دوره ی سلسله های جدید شامل سلسله ی هیجدهم تا آخر سلسله ی بیستم.  

   ?-دوره دوم سلسله های جدید شامل سلسله های بیست و یک و بیست و دو.

   ?-دوره جدید شامل سلسله های بیست و سوم تا آغاز حکومت بطلمیوس ها.

   ?-دوره ی بطالمه از ??? قبل از میلاد تا ?? قبل از میلاد.

   ??-دوره ی رومی ها از ?? قبل از میلاد تا حدود ??? میلادی

   دوران های فرهنگی قبل از تاریخ مصر را نیز دوره ی قبل از سلسله ها می نامند که خود تقسیم می شوند به:?-تازیان ?-بداریان ?-امراتیان ?-جرزیان. که ما به اینا فعلا کای نداریم.

 

 


ویژگی های اهرام مصر:.

ویژگی های اهرام مصر

هرم غول پیکر مصر از قدیمی ترین عجایب هفتگانه است البته این تنها بنایی است که در میان عجایب هفتگانه تا به امروز باقی مانده است.


زمانی که این هرم ساخته شد بلندترین ساختمان جهان در آن زمان محسوب می شدو این رتبه را تا 4000 سال حفظ کرد.


پادشاهان مصر باستان را فراعنه می نامیدند.یکی از این پادشاهان خفو بود. در حدود 2580سال قبل از میلاد مسیح این هرم بزرگ را برای محل دفن یاهمان آرامگاه فرعون ساخته اند                                            .
خفو همان فرمانروایی است که یونانی ها اوراخئوپس می نامیدند                   .
وپس از مدتی پسر ونوه ی خفو نیز برای خود هرم هایی را ساختند البته در اطراف ودر مجاورت این سه هرم چند هرم کوچک نیز بنا شده اند که این هرم ها مطعلق به درباریان وملکه ها بوده است.
مصریان باستان اعتقاد داشته اند که انسان پس از مرگ دوباره زنده می شود وبه همین خاطر در اطراف جسد مومیایی شده ی مردگان خود موادغذایی ووسایل دفایی و... رابه همراه آن ها دفن می کردن واهرام مصر نیز برای حفاظت ازجسد خفو و فراعنه ی دیگر ساخته شده است                                              .
اهرام مصر از سه هرم بزرگ تشکیل شده است که درکنار آنها هرم های کوچکی نیز وجود دارند.وقتی ما اهرام مصر را از نزدیک می بینیم هرم وسطی از همه بزرگتر به نظر می رسد ولی این اشتباه است زیرا که هرم وسط چون روی زمین مرتفع تری بنا شده است بزرگ تر به نظر می رسد.ولی در اصل هرم خفو که سمت چپ هرم وسط قراردارد از همه بزرگتر است .
هرم ها درگورستانی قدیمی در جیزه واقع شده اند. گروهی از باستان شناسان عقیده دارند که 000/100 کارگر به مدت بیست وسه سال کارکردند ودر این هرم بیش از دوملیون نیم سنگ به کار رفته که وزن آن ها از5/ 2تن تا چهل تن وزن دارد را بنا کرده اند. یکی از طریقه هایی که احتمال دارد مصریان باستان سنگ های غول پیکر را حمل می کردند شیوه ی غلطاندن و بلند کردن است
یکی از دانشمندان اتریشی به نام آقای پروفسر دکتر اسکارریدل برای این معما راه حلی پیشنهاد کرده است او می گوید که مصریان برای حمل این سنگ ها دور هم جمع می شدند و با نیروی خود و به وسی له ی اهرم هایی این سنگ ها را می غلتاندندودر این باره نظر های بسیاری وجود دارد بعضی از باستان شناسان عقیده دارند که این سنگ ها را با استفاده از سطوح شیبدار ماسه ای به بالای هرم ها می بردند.


وعده ای از باستان شناسان عقیده دارند که مصریان از داروهای نیروزای قوی استفاده می کردند وبه وسیله ی آنها این سنگ ها را به بالا می بردند                                         .

اهرام مصر از هر نظر چه از نظر معماری وموقعیت جغرافیایی در محل مناسبی قرار دارد.
-
هرم به گونه ای ساخته شده است که به چهار جهت اصلی مشرف است       .

-
خط مداری که از روی جیزه می گذرد دقیقا خشکی ها وآب های روی کره ی زمین را دقیقا نصف می کندوهرم در چنین نقطه ای از نصف النهار ساخته شده است                                                  .       

-
فاصله ی میان مرکز زمین تا هرم کاملا برابر است.


-
اندازه ی سطحی چهارجانبی حرم دقیقا برابراست با ارتفاع هرم         .                             

-
نوک هرم بزرگ دقیقا شمال واطرافش نیز طول استوا را تمثیل می نمایند.                                             

تمامی این محاسبات بیان گر آن است که اهرام مصر با اندازگیری های دقیق ریاضی ونجومی همراه است که نشان می دهد درآن زمان مصریان از نظر معماری بسیار پیشرفته بوده اند                                .
 


<   <<   6   7   8   9   10      >



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]