دانستانی های باستان - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



قاچاق اشیا عتیقه در جیرفت ادامه دارد....:.

علی زادسر در گفتگو با خانه ملت :قاچاق اشیا عتیقه در جیرفت ادامه دارد علی زاد سر نماینده مردم جیرفت و عنبرآباد از سران سه قوه خواست حق منطقه جیرفت را ادا کنند . علی زادسر در گفتگو با خبرنگار پارلمانی خانه ملت ، در خصوص مواریث فرهنگی جیرفت گفت : آثار فرهنگی و با ارزشی که در جیرفت کشف شده مربوط به هزاره سوم قبل از میلاد است .برخی معتقدند بر اساس تاریخ مستند بخشی از این آثار در زمینه صنعت و اقتصاد به 8 هزار سال و در زمینه اسلام و مبانی فرهنگی به 1300 و اندی سال قبل از میلاد برمی گردد .وی افزود : همچنین آثاری که در تپه کانال صندل A و شهر اقیانوس (شهر قدیم جیرفت که 1300 سال و اندی قدمت دارد) کشف شده تقریبا معادلات باستان شناسان جهان را در رابطه با خاورمیانه و شرق جهان که بر مبنای بین النهرین و تمدنی که سومری ها ساخته بودند به هم ریخت و آَنها را به تعجب واداشت . زادسر با اشاره به اینکه بسیاری از باستان شناسان جهان که از این منطقه دیدن کردند اذعان می کنند جیرفت خاستگاه تمدن نوع بشر است ، ادامه داد : در حال حاضر نیز کتیبه ای که قدمت آن به 5 هزار سال قبل از میلاد برمی گردد کشف شده که برای رمزگشایی وکشف مطالب آن به ایتالیا و فرانسه فرستاده شده است .نماینده جیرفت تصریح کرد : بخش مهمی از این گنج پنهان که شعاع بسیار گسترده ای را نیز در بر می گیرد در اسفندقه جیرفت (یکی از دهستان های جیرفت ) است که متاسفانه هنوز مورد توجه دولت و سازمان میراث فرهنگی قرار نگرفته است . معدن مسی در این منطقه کشف شده که ثابت می کند هزار سال و اندی قبل در آنجا مس استخراج می شد . زادسر گفت : این روستا در سال 1380 -1381 کشف شده و بنا به گفته یکی از مقامات مسئول یک میلیون قطعه به ارزش دهها میلیارد دلار ظرف مدت یکسال از این منطقه خارج و به کشورهای دیگر قاچاق شده است .وی ادامه داد : این مسئله برای بنده بعنوان یک شهروند جیرفتی جای سؤال دارد که چگونه ممکن است یک میلیون قطعه کم نظیر و بی نظیر از منطقه خارج شده و دستگاههای اطلاعاتی امنیتی کشور و نیروهای قضایی و انتظامی هیچگونه اقدامی انجام ندهند ؟ واقعا آنها چه می کردند ؟ متاسفانه تا کنون هیچکس به این سؤال پاسخ مستند و روشنی ارائه نکرده است . عضو کمیسیون قضایی اظهار داشت : دولت وقت نیز قبلا مدعی بودند که برنامه هایی از قبیل کنترل رایانه ای و مرکزی ، احداث موزه و دانشکده باستان شناسی ، برای جیرفت در نظر دارد اما متاسفانه هیچ اقدامی انجام نداده است .به دولت جدید نیز چندین بار نامه نوشتم و با رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نیز صحبت کردم اما تا امروز هیچ توجهی به آن نشده است .وی افزود : اگر آثار کشف شده در جیرفت در یکی از کشورهای حتی فقیر دیگر رخ می داد چنان تبلیغات گسترده سمعی و بصری و الکترونیکی راه می انداختند و چنان سیل گردشگران و سیاحان راه می افتاد اما متاسفانه نه تنها چنین اتفاقی در جیرفت نیفتاد بلکه امکانات لازم برای محققین نیز فراهم نشده و تسهیلات رفاهی برای گردشگران در نظر گرفته نشده و هیچ برنامه ریزی در این زمینه صورت نگرفته است . نماینده جیرفت گفت : حتی فردی هم از فرانسه برای اکتشاف به ایران آمد که هویت وی برایمان مشکوک است . از دستگاه اطلاعاتی امنیتی نیز توضیح خواستیم که هنوز نظر ندادند .وی با اشاره به کشف یک مسجد تاریخی که قدمت آن به قرنهای اول ظهور اسلام در جیرفت برمی گردد ، ادامه داد : دولت و مقامات مسئول حق این منطقه را در زمینه گنج های روزمینی که محصولات آن سالیانه 4 میلیون تن است و گنجهای زیرزمینی که شعاع آن 150 تا 200 کیلومتر می باشد ، ادا نکردند . زادسر تاکید کرد : از رئیس جمهور و روسای دو قوه دیگر جداً می خواهیم حق جیرفت را ادا کنند و با برنامه ریزی مدون و دقیق مشکلات اقتصادی و فرهنگی از جمله بیکاری را حل نمایند . از آنها استدعا می کنم که دولت این شهر را به مردم ایران بشناسانند و نیز صدا و سیما که تا کنون در این زمینه کوتاهی کرده است اقدامات جدی انجام دهد . وی همچنین در مورد اینکه آیا واقعا در حال حاضر قاچاق کالایی صورت می گیرد یا خیر گفت : مقامات مسئول می‌گویند هیچ کالا و اشیا عتیقه قاچاق نمی‌شود اما باور این مسئله کمی سخت است و به نظر می رسد قاچاق اشیاء عتیقه جیرفت خیلی با دقت و ظرافت انجام می شود . منبع : خانه ملت


مقام زن در دولت شهر سومر (سومر باستان):.

زنان در متن اجتماع اما این اقوام سومری از کجا آمدند؟ از مقایسه ی ویژگی های جسمی و ظاهری و بویژه زبانی و اجتماعی، می دانیم که سومریان قومی مهاجر بوده اند. از نظر ظاهری (مثل شکل جمجمه) با اقوام العبید تفاوت دارند، زبانشان به کلی با زبانی که در منطقه صحبت می شده متفاوت است. مثلا حتی نام شهرهای معروف سومری از همان زبان محلی پیش از آنهاست و نه از خود زبان سومری. ولی از نظر اجتماعی معلوم است که قوم مهاجر به کلی از نظر فن و تکنیک از قوم محلی برتر بوده و تغییراتی که در ساخت منطقه صورت گرفته با سرعتی بوده که محصول یک روند بسیار تدریجی محلی نیوده است. این اقوام از شرق منطقه و از کوههای زاگرس وارد سرزمینی که سومر نام گرفته شدند. ملارت حتی از منطقه ای در آناتولی ترکیه امروز نام می برد به نام کتل هویوک که رابطه هایی فرهنگی با تمدن سومر داشته است. می توان چنین گفت که کوچ سومریان شاید از این مسیر صورت گرفته است. بطور کلی این نظر پذیرفته شده که اقوام سومری بدلیل ازدیاد جمعیت و کافی نبودن زمین و محل مناسب برای زندگی مجبور به مهاجرت شده اند. ملارت نشان داده است که ساکنان کتل هویوک در جوامع مادرمحور زندگی می کرده اند. از جمله آثاری که او ارائه می کند یکی روش دفن مردگان است. فرزندان همیشه با مادر به گور سپرده می شدند و آنهم در ایوان اصلی و بزرگ خانه. دفن کردن فرزندان با مادر نشانه ی وجود زنجیره ی خویشاوندی از طرف مادر است و نه از طرف پدر. تصاویر و حکاکی های هویوک هم نشانه های دیگری از مادر محور بودن آن جوامع را نشان می دهند. نقشه دولت-شهرهای سومر کرامر معتقد است که ریشه ی سومری ها به حدود دریای خزر و کوهها و کوهپایه های آن بر می گردد. در حماسه های سومری نام دولت - شهری به نام آراتّا (Aratta) که به احتمال زیاد در منطقه دریای خزر بوده است آمده است. زبان سومری هم نقاط اشتراک زیادی با زبانهای اوراسیایی دارد که اینهم نشانه ی دیگری می تواند باشد. آنچه که مورد اتفاق نظر است اینست که سومریان از نقاط کوهستانی به سرزمین های صاف میانرودان مهاجرت کرده اند. معابد سومری که با نام زیگورات (Ziggurat) خوانده می شوند نشانه ای از ارتفاعات کوهستانی هستند که سومریان، به یاد گذشته ی خود و آیین های مقدسشان در بلندی کوه ها، بنا می کرده اند. بعدها حدود هزار و پانصد سال دیرتر در دادو ستدهای فرهنگی، این زیگورات ها الهام بخش اهرام مصری شدند. اما وقتی که از نقش زنان در اداره ی جوامع سومری می گوییم بد نیست ابتدا ببینیم جوامع سومری چگونه شکلی داشتند و چگونه اداره می شده اند. ونقش زنان را در میان این بررسی معلوم می کنیم. سومریان مجموعا 15 دولت- شهر در کرانه های رودهای دجله و فرات ایجاد کردند و یا شهرهای اولیه را به تصرف در آوردند. از معروفترین آنها به اور (Ur)، لاگاش (Lagash)، کیش (Kish)، اریدو (Eridu)، اروک (Uruk)، اومّا (Umma) و نیپّور (Nippur) اشاره می کنیم. قدیمی ترین و قدرتمند ترین این شهرها اروک بوده است. لیست پایین سیر تحول تمدن سومری را نشان می دهد: العبید : 5000 سال تا 4000 سال پیش از میلاد اروک : سه دوره قدیم، وسطی و جدید – 4000 تا 3100 پیش از میلاد جمدت نصر – 3100 تا 2900 پیش از میلاد سلسله ی قدیم شامل I و II و III – از 2900 تا 2350 پیش از میلاد اکدیان – از 2350 تا 2100 پیش از میلاد اور III از 2100 تا حدود 2025 پیش از میلاد و ظهور بابل دولت-شهر یا "هر واحد شهری شامل خود شهر و اراضی زراعتی حومه آن بود. گاه چند شهر کوچولو و چند قریه و روستا و آبادی را نیز در بر می گرفت. مرکز هر واحد خود شهر بود شامل بندر، کانال، معبد، خانه، دکان، کارگاه و مرغزار." جمعیت شهرهای سومری در مقایسه با آن زمان بسیار زیاد بود. جمعیت شهر لاگاش را که تازه بزرگترین شهر هم نبود به حدود صد هزار نفر تخمین می زنند. لئونارد وولی از روی تعداد خانه های بقایای شهر اور، جمعیت آن را حدود پانصد هزار نفر برآورد می کند. بیشتر زمینهای زراعتی در مالکیت معبد بود و کشاورزان در بذرافشانی و محصول زمین با معبد شریک بودند ولی املاک شهری در مالکیت انفرادی بود. در باور سومریان، هر شهر سومری از آن ایزد- بانویی بود که حامی آن شهر بود. طبیعی است که در میان همه ی ارگانهای اداره کننده، معبد که محل استقرار ایزد-بانو بود نقش مرکزی داشته باشد. همین که بسیاری از ایزد-بانوهای سومری حامی شهرها و خدایان عناصر طبیعی و اجتماعی ماهیت زنانه داشتند، نشاندهنده ی قدرت زنان در جهانبینی سومری است. در معابد هم مقدسین زن یا کاهنه ها نه تنها قدرت مذهبی که فدرت سیاسی و اداری هم در اختیار داشته اند. لازم به یادآوری هست که بعدها با یکپارچه شدن شهرهای سومری این قدرت مرکزی بین معبد و کاخ شاهان سومری مورد رقابت و کشاکش بود. اقتصاد سومر با ازدیاد جمعیت و نیاز به تولید بیشتر مواد غذایی و وسایل زندگی بزودی از حالت تولید خانوادگی بیرون آمد و تولید بیشتر و بیشتر خصلت اجتماعی بخودش گرفت. نظریه های متفاوتی درباره شکل تولید اجتماعی ارائه شده است. تحقیقات نشان می دهد که اثرات این اجتماعی شدن تولید، تاثیرات زیادی روی زندگی زنان گذاشته و تعداد بسیاری از زنان عملا بصورت نیروی کار اجتماعی فعال درآمده بودند. تقسیم کار اجتماعی و جدایی نقش اجتماعی زن و مرد هم بتدریج از همین جا آغاز می شود. شواهد بدست آمده از مناطق باستانشناسی نشان می دهند که زنان بیشتر در صنایع پشم ریسی، بارچه بافی و بعدا لباس دوزی شرکت داشته اند. با اینکه مردان هم در این صنایع مشغول به کار بوده اند، اما نشان داده شده که بیشترین نیروی کار را در این رشته ها زنان تشکیل می داده اند. همچنین زنان در امور انبار و ذخیره ی مواد غذایی شرکت فعال داشته اند. نکته ی دیگر اینکه زنان همپای می توانسته اند نقش رهبری و مدیریت گروه های کار را بعهده بگیرند و این نقش ریاست تنها موارد استثنایی نداشته است. می دانیم سومریان اولین تمدنی بودند که خط الفبایی میخی را اختراع کردند و در تمامی امور اداری اجتماع فعالانه بکار گرفتند. قدم بعدی پس از اختراع خط، آموزش آن به تعدادی از افراد است تا در کارهای اداری بکار گرفته شوند. آموزشگاه های سومری در داخل معابد برپا می شد که کودکان خواندن و نوشتن و ریاضیات را یاد می گرفتند. در الواح سومری نام زنان هم بعنوان حسابداران معابد آمده است و تعدادی از زنان بعنوان محاسب کار می کردند کرامر در میان لیست 500 نقری دبیران دیوان نام زنی را ندیده است است ولی ادوارد شیرا در بررسی الواح گلی سومر به حسابداران و دختران "منشی" سومری برخورد کرده است. طبیعی ست که این زنان در سنین پایینتر در آموزشگاه های معبد خواندن و نوشتن را آموخته باشند. از دیگر حقوق اجتماعی، زنان دارای حق قضاوت بوده اند و برکرسی قضاوت می نشستند و یا حق طرح شکایت در دادگاه را داشته اند. زنان از حق مالکیت برخوردار بوده اند و می توانسته اند در خرید وفروش اجناس شرکت کنند. و البته از نقش های مهم اجتماعی آنان هم خدمت در مقامات بالای معبد بود که همانطور که در بالا آمد، نمی توانسته است بدون قدرت سیاسی و اداری بوده باشد. بعنوان مثال مقام اول روحانی (Ensi) معبد را زنان هم می توانسته اند در اختیار داشته باشند و تفاوتی در میان نبوده است. زنان طبقات ثروتمند در مالکیت و اداره ی آنچه در اختیار خانواده شان بود آزادی داشتند. شواهد باستان شناسی و متن کتیبه های سومری نشان از تک همسری بودن اکثریت مطلق جامعه دارد و نشانه های چند همسری فقط در کاخهای پادشاهان دیده می شود. مرد به سختی می توانست زن دوم اختیار کند. ومعمولا اگر زن رسمی صاحب بچه نمی شد، مرد می توانست در این صورت زن دومی اختیار کند که البته از حقوق برابر با زن اول برخوردار نبود. در اینجا متن بند 144 قانون حمورابی را که معتفدند از قوانین سومری گرفته شده درباره ازدواج دوم می آوریم: "اگر مردی با زن نازایی ازدواج کند و آن زن نازا دختر برده ای به شوهرش بدهد و آنها صاحب پسری بشوند، و بعد آن مرد تصمیم بگیرد که زن دیگری صیغه کند، آنها (زن قبلی) نباید موافقت کنند و آن مرد نمی تواند زنی دیگر را صیغه کند. اگر مردی با زن نازایی ازدواج کند و او پسری برای آن مرد نیاورد و آن مرد تصمیم بگیرد که زنی را صیغه کند، می تواند آن مرد زنی را به صیغه ی خود درآورد. مرد می تواند زن صیغه را به خانه بیاورد ولی آن زن با زن اول برابر نخواهد بود." بطور کلی قوانین حمورابی در مورد مردان شرایط آسانتری برای طلاق قائل است تا برای زنان. زنان در صورت اسیر شدن مرد در جنگ یا فرار مرد از خانه و کاشانه (شاید در اثر عدم توانایی برای پرداخت بدهی و نزول) می توانستند طلاق بگیرند. باید توجه کنیم که این قوانین مربوط به زمان افول تمدن سومریان و اوج تمدن بابلی است ولی بدون شک این قوانین ریشه در قوانین سومری دارند. حدود هزار سال بعد است که در زمان حکومت آشوریان به مردان توصیه می کنند که "با زنان مانند دامهایتان رفتار کنید." قوانین آشوری برای زنان بسیار سخت و محدود کننده بود و حتی برای حجاب زنان قانون می گذارد و تنها روسپیان را از پوشاندن سر معاف می کند. متن چند قانون آشوری را در اینجا می آوریم تا ببینیم که محدودیت های زنان چگونه شکل قانونی و نهادینه بخودش گرفته است. محدودیت هایی که با شکل های مختلف هزاران سال است که دوام آورده اند: بند 1.37 – اگر مردی زنش را طلاق بدهد، اگر خواست می تواند چیزی به او بدهد، اگر نخواست احتیاجی نیست که چیزی به او بدهد، او را می تواند دست خالی روانه کند. بند 1.40 – اگر زنان یا دختران مردی به کوچه بروند، موهای آنان باید پوشیده باشد. روسپی خودش را نباید بپوشاند. زنان خدمتکار خودشان را نمی پوشانند. پیراهن روسپیان و خدمتکارانی که پوشیده باشند توقیف خواهد شد و 50 ضربه تازیانه خواهند خورد و روی سرشان قیر ریخته خواهد شد. تمدن سومری نفوذ سیاسی و بویژه فرهنگی زیادی در اقوام سرزمین های مجاور داشت. با اینکه قدرت سیاسی و برتری نظامی می توانست تغییر کند، اما نفوذ فرهنگی سومریان بسیار پابرجا تر بوده است. از سرزمینهای مجاور، «عیلام» که در جنوب غربی ایران امروزی واقع بوده بخصوص از سومریان و بعد بابلیان تاثیر پذیرفته است و طبیعی ست که جایگاه زنان هم از این تاثیرپذیری فرهنگی جدا نمانده باشد. والتر هینتس عیلام شناس برجسته نمونه هایی از حقوق و جایگاه زنان در تمدن عیلامی ذکر می کند که یادآور چنین جایگاهی در سومر است. طبق نوشته ی هینتس زنان از حق شهادت دادن در دادگاه برخوردار بودند و اثر ناخن آنها در لوحه های گلی در کنار آثار انگشتان مردان باقی ست. دختران به مقدار مساوی با پسران ارث می بردند و گاه هم تنها وارث بودند. زنان همچنیم حق خرید و فروش داراییها و از جمله املاکشان را هم داشتند. جامعه ی عیلام با اینکه جامعه ای پدرسالار بود و لی شواهد بدست آمده نشان می دهند که زنان از جایگاه والایی برخوردار بوده اند . ولی روند رشد تضادهای درونی جامعه ی سومر مانند افزایش نزول خواری و بهره های سنگین که برای بسیاری موجب از دست دادن رشته های خانوادگی و سقوط به مرتبه بردگی و بیگاری می شد از یک طرف و افزایش جنگ های میان شهرهای سومری و تهاجم قبیله های بیابانگرد به شهرها از طرف دیگر، رفته رفته نقش اجتماعی زنان را دگرگونه کرد. دوران جنگها و حماسه های پهلوانی به مردانی نیرومند و جنگجو و قهرمان نیاز داشت تا بتوانند ارتشهای تهاجمی را رهبری کنند. از طرفی رشد درونی جامعه ی سومری سبب می شد که نیاز به نیروی کار و وسایل تولید اجتماعی افزایش پیدا کند و از طرف دیگر در جریان افزایش جمعیت، گوناگونی بیشتر کارها و تخصصی شدن کارها در جامعه ی سومر، سهم زنان بیشتر در خانه ماندن و پرستاری از بچه ها می شد و زنان کمتر و کمتر در کارهای اجتماعی شرکت می کردند که این البته باید مربوط به اواخر موجودیت سومر بعنوان واحد سیاسی باشد. کمرنگ شدن نقش اجتماعی زنان رابطه مستقیم با افزایش قید و بندهای شخصی و اجتماعی دارد. بطوری که در هزاره ی سوم که تعداد بسیاری اسناد و الواح سومری در دست داریم با خانواده ای کاملا پدر محور روبه رو هستیم و زنجیره ی خانوادگی از طریق پدر منتقل می شود. اما هنوز زنان از حقوق بالایی در اجتماع برخوردار هستند. انگاره های دینی و اسطوره ها تاریخ اولیه سومر پیش از طوفان وسیل بزرگی که زیانهای سختی به آنها وارد کرد (طوفان و سیلی که بعدها در ادیان سامی الهام بخش "طوفان نوح" شد) ، در هاله ای از افسانه فرو رفته است. برای بهتر فهمیدن وضعیت آن زمان جامعه ی سومری باید بیشتر و بیشتر به انگاره های دینی و اسطوره ها رجوع کنیم. از طرف دیگر برداشت های بسیار متفاوتی از اسطوره ها حتی در میان استادان و محققان وجود دارد که بیان همه ی آنها نه از عهده ی نگارنده ی این سطور بر می آید و نه قضاوت در درستی آنها کار ساده ای ست. پس ما سعی می کنیم فقط خطوط کلی از جایگاه زنان را با تکیه بر اسطوره ها و انگاره های دینی ترسیم کنیم. فراموش نکنیم که اسطوره ها و انگاره های دینی هر قومی بازتابی از روح و تفکر مشترک آن قوم است. اسطوره ها و انگاره ها می توانند تا مدتها دوام بیاورند بی آنکه آن پایه ی اجتماعی را هنوز داشته باشند. یک خدا-بانو می تواند در یک جامعه ی پدرسالار مانند جامعه ی سومر هم مدتها دوام بیاورد ولی هدف من طرح ریشه های شکل گیری چنین اسطوره ها و انگاره هایی است. سومریان سرچشمه ی هستی را اقیانوسی بی شکل از آب می دانستند که خدا-بانویی با نام نامّو (Nammu) مظهر آن بود. "آسمان در مالکیت خدایی به نام «آن» بود و زمین را خدابانویی به نام «کی» هدایت می کرد. هر دو اینان فرزندان «نامّو» بزرگ مادر اولیه بودند. از پیوستگی آنان «آنلیل» مرد-خدا ی هوا زاده شد که زمین و آسمان را از هم جدا کرد و خود در میانشان جا گرفت." از دیگر افسانه های آفرینش سومری، افسانه «اینانّا (Inanna) و ایزد خرد» است که در طی آن به باور مردم شهر «اروک» که اینانّا حامی شهر آنهاست، تمامی قوانین آسمانی تمدن را از« انکی (Enki)» می گیرد. در یک ضیافت آسمانی، «انکی» قوانین آسمانی (Me) را به اینانّا هدیه می کند و البته این خود ایزد-بانوست که آنها را طلب می کند. به گوشه هایی از این سرود مقدس توجه کنیم: "(انکی) می گوید: به نام قدرتم! به نام آستان مقدسم! به دخترم اینانّا تقدیم می کنم. کاهنگی والا! خداوندگاری! دیهیم نجیب زادگی پردوام! اورنگ شاهی!" و بتدریج در طول ضیافت آسمانی این قوانین و عناصر (Me) در اختیار اینانّا قرار می گیرد: "راستی، فرود و فراز به جهان زیرین، هنر عشق ورزیدن و بوسیدن اندام مردانگی، کاهنگی مقدس آسمان، برگزاری سوگواری، شاد کردن دلها، انجام داوری، گرفتن تصمیم، افزار سنجش، هنر رک گویی، هنر بدگویی، هنر سخن گویی نکوهش بار، هنر سخن گویی ستایش بار، میخانه ی مقدس، ابزار موسیقی، هنر آوازه خوانی، هنر قهرمانی، هنر توانمندی، هنر خیانت، هنر درستکاری، یغماگری شهرها، نیرنگ، مهربانی، درودگری (نجاری)، مسگری، دبیری، آهنگری، چرمسازی، لکه گیری، بنایی، نی سازی، گوش شنوا، توان ژرف نگری، آیین پاکیزه سازی، قلم، ... ، توان تمرکز، شیر تیزدندان، برافروختن آتش، فرونشاندن آتش، بازوی خسته، خانواده ی گردآمده، زاد و رود و ..." در افسانه ی بالا، انکی پدر خیلی زود از آنچه به اینانّا بخشیده پشیمان می شود و در برابر مقاومت دختر، جادوها را به چالش با او می فرستد اما اینّانا موفق می شود که تمام این قوانین را ازآن خود کند و به مردم سومر پیشکش کند. آنچه در بحث ما مهم است جای والا و قدرتمند ایزد-بانوها است در جهانبینی سومری. مهم اینست که چنین جایگاهی نمی توانسته است بدون زمینه های عینی در زندگی واقعی اجتماعی باشد. در منظومه ی سومری حدود 160 آیین یا قانون آسمانی (Me) را شناسایی کرده اند که حدود 60 تای آنها خوانده شده اند. اینها در واقع اجزای سازنده ی تمدن سومری را تشکیل می دهند. در میان آنان «مقام والا و جاودانی زن» و «زن مقدس» هم وجود دارد. نمونه های بسیاری از جایگاهی که خدا-بانو ها در انگاره های دینی سومریان داشتند در دست است که یک نمونه ی آن را در اینجا می آوریم: "بانویی که سرچشمه سرفرازی این سرزمین است و تکیه گاه استوار سیاه سران (نامی که سومریان به خودشان می دادند) «اشنان» شاه بانوی حامی سومر که نعمت ها را بر سرزمین ما جاری می سازد." "«نانشه» بانویی که یتیمان را دلداری می دهد، بیوه زنان را از یاد نمی برد، گردنکشان را به ورطه ی هلاک می کشد." جالب اینست که با ورود سومر به دوران پهلوانی و جنگجویی، بسیاری از این ایزد-بانوان به شاه-خدایان تبدیل شدند. جایگاه زنانگی در اسطوره ها و باورهای دینی فقط مخصوص سومر نیست. بعنوان مثال تمدن باستانی عیلام هم که در بالا به آن اشاره کردیم چنین جایگاه والایی را برای زنان در خود دارد. الهه برتر یا الهه ی آسمانها در انگاره های عیلامی «پینیکیر (Pinikir) » نام دارد که مادر شایسته ی همه ی خدایان عیلامی بود. باز هم طبق نوشته ی هینبس "در هزاره سوم پیش از میلاد، «مادر بزرگ خدایان» هنوز سلطه بی چون و چرایی بر نظام مذهبی عیلام داشت، اما در طول دومین هزاره تغییری بوجود آمد. همچنانکه مادرسالاری قدیم الاعصار عیلام به جریان تدریجی ارتقا مقام مردان گردن نهاد به همین ترتیب هم ترکیب جدیدی در ترتیب خدایان بوجود آمد. مادرخدایان چه پینیکیر و چه کیریرشا، نه بی درگیری، سرانجام به برتری یک خدای مذکر گردن نهاندند، اما این الهه زن هرگز از گروه خدایان برتر عیلامی حذف نشد، زیرا که در قلب افراد عامی جایگاهی ابدی داشت." نام خدای مذکری که بعدها جای مادر-خدایان عیلامی را گرفت «هومبان» بود. من این بحث را در اینجا به پایان می برم، فقط با این امید که خواننده ی علاقمند، خود بدنبال اطلاعات بیشتر و دقیقتر برود. همین که دانسته باشیم تصویری که ما از نیمی از جامعه ی بشری یعنی زنان در ذهن داریم، الزاما تصویری مطلق و همیشگی نیست خود گام بزرگی برای شناخت واقعیت تاریخی است. تصورات ما هر چقدر هم که مطلق و جاافتاده و قوی به نظر بیایند باز هم جز تابعی از موقعیت اجتماعی نیستند. آنچه سبب عقب افتادگی اجتماعی زنان بخصوص در جوامع روبه رشد مثل ایران است، نبود امکانات برابر اجتماعی برای رشد فردی و اجتماعی ست. در طول هزاره ها و قرون شرکت زنان در فعالیت های اجتماعی یا از اساس ممنوع و بشدت محدود بوده و یا فقط در رشته ها و فضاهای خاصی امکان وجود داشته است. بدیهی ست که برای جامعه در چنین شرایط محدودی، "نیازی" به رشد توانایی ها و دانش فردی و گروهی زنان وجود نداشته باشد. و این دور باطل همچنان ادامه پیدا کند. ------ ** متن زیر را از کتاب Sumerian Mythology اثر ساموئل کرامر آورده ام: سومری ها قومی غیر سامی و غیر هند و اروپایی بودند که در اوایل هزاره چهارم پیش از میلاد احتمالا از شرق میانرودان به این سرزمین وارد شدند. هنگامی که سومریان سرزمین های میان دو ردودخانه ی دجله و فرات را تصرف کردند بدون شک این سرزمینها در تصرف اقوام سامی بود و ورود آنها موجب کشمکش و درگیری میان دو قوم بر سر کنترل سرزمینهای میان دو رودخانه شد. کشمکش هایی که حدود دو هزار سال به طول انجامید. داده ها نشان می دهند که پیروزی ابتدا از آن سومریان شد. می توان در نظر گرفت که سومریان برای مدتی کنترل بهترین قسمت های منطقه را در دست داشتند و حتی توانسته بودن رقیبانشان را برای مدتی به سرزمینهای دوردست برانند. بدون شک سومریان در دوره ی پیروزی و قدرت در هزاره ی چهارم به پیشرفت های مهمی در عرصه ی سازمانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دست پیدا کردند. این پیشرفت اقتصادی همراه با رشد و تکامل مفاهیم و موضوعات دینی و معنوی، باید اثرات ماندنی در مردم خاور نزدیک که با سومریان در هزاره چهارم در تماس بوده اند گذاشته باشد. ولی شکست زودهنگام اقوام سامی نقطه ی پایانی بر کشمکش های میان دو قوم بر سر کنترل میانرودان نگذاشت. بدون شک با کمک گروههای مهاجمین تازه وارد از از شبه جزیره عربستان، اقوام سامی تقویت شدند و حتی صورت تهاجمی بیشتری به خود گرفتند. بدین ترتیب از اوایل هزاره سوم شاهد عقب نشینی تدریجی سومریان به نقاط جنوبی تر میانرودان هستیم، از نیپّور به طرف خلیج فارس. اقوام سامی در شمال نیپّور در موقعیت خوبی قرار داشتند. در میانه ی هزاره سوم رهبر بزرگ سامی به نام سارگون ظهور می کند که سلسله ی اکد را پایه می گذارد. سارگون و پادشاهان بعد از او سومریان را بسختی به سوی جنوب عقب راندند که با اسارت بسیاری از سومریان و جایگزین کردنشان با سامیان همراه بود. این شکست آغاز افول سومریان بود. سومریان در اواخر هزاره ی سوم آخرین کوشش را برای بدست گرفتن کنترل میانرودان انجام دادند، و با استقرار سلسله اور سوم (Ur III) پیروزی هایی هم کسب کردند. با اینحال سامیان نقش بزرگی حتی در این پادشاهی جدید سومری ایفا کردند بطوری که سه پادشاه آخر این سلسله که بیشتر از یک قرن دوام نیاورد، نامهای سامی داشتند. با سقوط و از میان رفتن آخرین پاینخت Ur، در حدود 2050 پیش از میلاد، بتدریج سومر بعنوان یک واحد سیاسی از میان رفت. کمی بعد از سقوط قطعی سومر، قوم آموررو (Amurru) که از اواخر هزاره سوم بتدریج در جنوب میانرودان رخنه کرده و مستقر شده بودند، شهر بابل را پایتخت خودشان قرار دادند و زیر فرمان رهبرانی مثل حمورابی موقتا حکومت میانرودان را به دست گرفتند. بدلیل سیطره ی بابل بر منطقه در هزاره دوم و هزاره اول پیش از میلاد، کشوری که روزگاری سومر نامیده می شد، به نام بابل خوانده شد. نامی که هنوز هم استفاده می شود.


تمدن ایلام باستان:.

تمدن ایلام باستان منشا و حدود ایلام باستان ایلام واژه ای آکادی است و آکادی ها از هزاره سوم ق.م این سرزمین را به نام ایلام که به معنی سرزمین مرتفع می باشد می خواندند . ایلامی ها خود سرزمینشان را هلتمتی می خواندند که مرکب از دو جزء هل به معنی سرزمین و تمتی به معنی مقدس یا خدایان بوده است. وطن اصلی ایلامی ها کوههای زاگرس بوده است وباید آنها را اجداد قبایل لر به حساب آوریم سرزمین ایلام از آغاز هزاره هفتم ق.م مسکون شد و از نیمه اول هزاره سوم ق.م وارد عمر تاریخی گردید . جزء اصلی سرزمین ایلام دشت سوزیانا (خوزستان) بود اما حدود ایلام بسیار گسترده تر از این دشت بود و در ادوار اوج تاریخ ایلام حدود آن درشمال تا کویر مرکزی ایران و اصفهان کنونی و خرم آباد و از مغرب تا بین النهرین و از مشرق تا شهر سوخته در زابل بوده است. ایلام درپیش از تاریخ قدیمیترین زندگی در تپه علی کش است که از 7000 ق.م تا 5700 زندگی داشته همچنین تپه سیز همچنین تپه شوش نیز دارای اشیایی مانند ظروف لوله دار و پیچ دار همچنین آدمکهای گلی پوست آکو در دشت سوزیانا نیز سه دوره وجود دارد که در دوره اخری یک گورستان با دو هزار مرده و تحقیق سنگی و همچنین مهرها و لیوان های بلند تیز پوست آمده که جالب است. ورود به دوران تاریخی نخستین باری که سرزمین ایلام وارد دوران تاریخی گردید مربوط است به 2750 ق.م در این زمان مس . کی آگاشد بنیانگذار سلسله اول اوروک در سوم به ایلام لشکر کشی کرد و بر ایلام و سواحل خلیج فارس سلطه یافت البته تنها مدرک ما کتیبه ای کوتاه است :"او به دریا رفت و بالا رفت به سمت کوهستان ".و احتمالا سلطه دائمی و کامل بر ایلام نداشته چون که در سال 2700 ق.م در زمان سلطنت لوگال باندا شاه سوم سلسله اول اوروک ایلامی ها سومر را مورد تهاجم قرار دادند . در 2680 ق.م در انمباراگس شاه سلسله اول کیش به ایلام حمله کرد و آنان را مطیع ساخت سلاح های سرزمین ایلام را به غنیمت برد . کمی بعد از حمله وی ایلامی ها به تلافی این حمله به سومر حمله کردند و دوموزی شاه چهارم سلسله اول اوروک در برابر آنها مقاومت کرد و 2650 ق.م گلیگامش شاه پنجم سلسله اول اوروک متقابلا ایلام را مورد حمله قرار داد و تا سرزمین آشوری ایلام پیشروی کرد. اما سومری ها دو هدف داشتند برای حمله به ایلام 1-یکی دستیابی به منابع زمینی مانند :فلزات مختلف و سنگ های مختلف 2-سرکوب آنان که در هر موقعیت تردیدی برای حمله به سومر نشان نمی دادند


نفرین اهرام مصر باستان:.

 

کاهنان دربار فراعنه در تمدن مصر باستان مرموزترین شخصیت های تاریخ به شمار می روند تا جایی که نحوه زندگی برخی از آنان کتابهایی مستقل به چاپ رسیده است . هوش و زیرکی این کاهنان در سایه تمدن مصر تنها به دایره نفوذ انکار پذیر آنان ساختار حکومت فراعنه ختم نمی شود ؛ آنان با تسلط به برخی علوم مانند فیزیک ،شیمی و با استفاده از نوع معماری و مواد مهلک و سمی مقبره فراعنه به مکانهای بسیار مرگبار تبدیل می کردند تا جایی که هر فرد راه یافته به گنجینه های مدفون در مقابر اگر حتی از تله های گوناگون ، فرو ریختن سقف و ... عبور کنند گرفتار گازهالی سمی می شود که در فضای بسته انتظار هر راهزنی را می کشد

«لرد کارنارون» و«هوارکارتر»باستان شناسان معروف انگلیسی بودند که سرنوشت عجیسبشان موجب شد در سراسر جهان مشهور شوند. این دو باستان شناس دیوار مقبره توتن تامون را به منظور اکتشافات باستانی تخریب کردند . نارون اولین نفر وارد مقبره شد و در حالی که نور از داخل فوران می کرد کارتر پرسید ، چه می بیبنی ؟

نارون چیزهای شگفت انگیز مقبره که پر از طلا بود که معروفترین آن ماسک مومیاییوی است و... در حدود چهل روز بعد از این ماجرا هوار کارتر از قاهره تلگرافی دریافت کرد که به او خبر داده شد لرد کار نارون به طور جدی بیمار است و تب شدیدی دارد هنگامی که کارتر به ملاقات لرد کارنارون رفت وی دوازده روز بود که با تب های بسیار شدید دست و پنجه نرم می کرد و در همان شب مرد .

چند روز بعد ، باستان شناس امریکایی – آرتور میس – که به کارتر کمک کرده بود رفت تا دیوار اتاق فرعون را خراب کند احساس تشنگی کرد و پیش از آنکه پزشکان بتوانند اظهار نظر بکنند وی هم مرد

فردای آن روز میلیاردر معروف امریکایی جرج جی گل ولر- که او هم در تخریب دیوار مقبره فرعون شرکت داشت از مرگ دوست خود لرد کار نارون بشدت غمگین شده بود تب شدیدی کرد و به تشخیص پزشکان بر اثر نارسایی قلبی مرد .*. هنگامی که ماسک طلایی توتن تانون را به موزه قاهره بردند همه از نفرین آن واهمه داشتند – درتاریخ 3 نوامبر 1962 (12آبان 1341) یکی از پرفسورهای پزشکی و زیست شناسی دانشگاه قاهره – بعد از مطالعه تمامی نظریه ها و طرح نظریه رادیو اکتیویته و همچنین طور مسمومیت محیط مقبره فرعون به علت بسته بودن کامل آمادگی خود را برای اعلام نظریه علمی در باب این باصطلاح «نفرین» اعلام کرد . پروفسور عزالدین طاها این اسرار آمیز را شکسته بود روزنامه نگاران سراسر جهان به سالن همایش هجوم آوردند پروفسور اعلام کرد : چندین سال است که من تعداد فراوانی از باستان شناسان و کار کنان گنجینه ها را معاینه می کنم .

 در تمامی موارد مشاهده کردم که در بدن مریض های من ویروس وجود دارد که مجب تورم مجار تنفس و تب های شدیدی می شود با تحقیق در مورد این بیماری در مرکز میکروب شناسی قاهره برخی ویروس های خطرناک را تشخیص دادم که موجب ناخوشی گوناگون است بین آنها ویروس آپسوژینوس نپژر7 نیز این ویروس می تواند در درون مومیایی ها و مقابر و اهرام حدود حداقل سه تا چهار هزار سال زنده بماند .

وی گفت : این فکر نفرین را رد می کند و من علت مرگ را ویروس می دانم نفرین الان هم بعضی که نیروی فوق طبیعی در اهرام اعتقاد دارند که من آن را رد می کنم

این نظریه تا حدودبسیاری ترس را از بین برد چون همه چیز علمی بود . چند روز بعد پرفسور طاها در یکی از جاده ها ی قاهره به همراه دونفر از همکاران علمی اش تصادف کرد ودر دم جان سپرد و جالب آنکه در تشریح پسر پرفسور طاها نشان داد که وی نیز قربانی نارسایی قلبی شده است .

من خودم نظر نمی دم ولی من هم نفرین را رد می کنم چرا که خود پرفسور طاها نیز همان ویروس را دارا بوده که به علت تحقیق روی مرده ها به آن مبتلا می باشد به نظر می آید که اهرام در طی سالیان تمامی رموزش آشکارشود


علائم نوشتاری در مصر باستان:.

علائم نوشتاری در مصر باستان

                                

 Hieroglyphs یا حروف تصویری در مصر باستان بعنوان کلمات خداوند تصور می شد و اغلب توسط روحانیون مورد استفاده قرار می گرفت. این حروف اغلب برای تزئین دیوار معابد بکار برده می شد ومردم برای استفاده عادی و روزانه - مانند بازرگانی - معمولا" از حروف دیگری استفاده می کردند. این نوع نوشتار تا حدود قرن چهارم میلادی در مصر کاربرد داشته است  Hieroglyphs .به نوعی نمایشگر هنر در مصر باستان نیز بود، چرا که آنها بسادگی با دیدن و بدون تفکر راجع به اینکه این کلمه ممکن است چه معنایی بدهد از این علائم برداشتهای لازم را می کردند هرچند به تدریج علائم مورد استفاده در نوشتارها بیتشر متوجه صدا شد تا معنی. در هر صورت این نوع از علائم را می توان به دو دسته تقسیم کرد.
دسته اول آنهایی هستند که معنا دارند همانند علامتی که برای خورشید می کشیدند که می توانست به معنی خود خورشید باشد یا به معنی دیگری مانند روز از آن استفاده شود. دسته دوم از این علام آنهایی هستند که فقط بیان کنند صدا می باشند. بعنوان مثال کشیدن شکل دهان (Mouth) بعنوان صدا یا حرفی که این کلمه در مصر باستان با آن شروع می شده است (R). نکته جالب توجه آن است که مصریان باستان متوجه تفاوت میان حروف باصدا و بی صدا شده بودند اما جای تاسف آن است که آنها از علائم مشابه حروف بی صدا برای حروف باصدا استفاده نمیکردند. لذا تقریبا" ما هرگز نمی توانیم نحوه تلفظ لغات توسط آنها را بدرستی پیدا کنیم Hieroglyphs .ها بصورت افقی یا عمودی نوشته می شد و ممکن بود که از چپ به راست و یا حتی راست به چپ خوانده شوند. روش تشخیص جهت ساده بود چراکه هموراه یا علامت انسان و یا حیوان در ابتدای جملات قرار داشتاما در مورد اعداد باید گفت که در 3500 سال پیش از میلاد در مصر از سیستم اعداد بصورت ده دهی استفاده می شد و بنظر می آید که آنها تا یک میلیون را بخوبی می شناختند. توانایی بالای آنها در شمارش مقادیر زیاد بیشتر بخاطر آن باشد که می خواستند تعداد افراد ارتش، یا زندانی ها، یا دامها و ... خود را بتوانند شمارش کنند . آنها از یک تا نه را با تعدادی خط نمایش میدادند و سپس مقادیر 10، 100، 1000 و غیره را با علائم دیگر. بعنوان مثال گیاه لوتوس (نیلوفر آبی) نمایشگر 1000 بود و یا یک انگشت بیانگر 10 هزار و ...


آنان خدا پرست بودند؟:.

داریوش شاه گوید:اهورامزدا با تمامه خدایان این کشور رو از دروغ ، خشکسالی و دشمن محفوظ دارد ( ! )

بی شک ارزش این متن بسیار است و در نوع و زمان خود به مانند یک آیه می ماند

اما براستی منظور داریوش از تمامی خدایان چیست؟ آیا منظور این نیست که آنان وجود خدایان دیگر را رد نمی کنند؟ اگر آنان خدا پرست پس چرا وجود خدایان دیگر را رد نمی کنند؟ این موضوع باعث شده تا خداپرستی آنان در  ابهام یا رد شود ( به احتمال فراوان آنان خداپرست نبودند )

یک مورد دیگر نیز مجود دارد که بیشتر ما را ترغیب می کند و آن این است که کوروش کبیر که ما وی را پیامبر دانسته هنگامی که بابل را فتح می کند به خدای آنان احترام می گذارد (؟) آیا یک پیامبر به بت احترام میگذارد؟

از حرفهای کوتاه من این می توان به این نتیجه رسید که آنان یعنی هخامنشیان خدای یکتا را پر نمی پرستیدند و نیز می توان فهمید که کوروش کبیر پیامبری که در قرآن نامش ذکر شده نیست ( ذوالقرنین ) چرا که پیامبر محمد برایه ترویج دین جنگ کرد اما کوروش به خدای بابلیان که یک بت بود احترام گذاشت (؟)؛ بی شک میتوان فهمید که ذوالقرنین ، کوروش نبوده است.(enik)

نظر خود را در این مورد اعلام دارید

 


زرتشت مطلق به چه زمانی است؟:.

درباره زمان زرتشت به اندازه کافی در اینجا و جاهای دیگر سخن رفته است. آنچه از زرتشت برای ما مانده است، کتابی به نام گاتها (گاتاها) میباشد که بخشی از یک مجموعه بزرگتر به نام اوستا بوده است. بر اساس باورهای زرتشتی، همه اوستا از زرتشت است. ولی حتا با نگاهی خود اوستا پیداست که چه بخشهایی از زرتشت و چه بخشهایی پس از او نگاشته شده است. چنانکه در بخش گاتها زرتشت خود را با اهورامزدا تنها دیده و در بخشهای دیگر زرتشت و سروده های او _گاتها_ ستوده شده اند. و این پر واضح میسازد که همگان میدانستند گاتها بخش کهن اوستا است. با اینحال پس از اختراع دانش زبان شناسی تاریخی، پژوهشگران یافتند که زبان گاتها تفاوتهایی با زبان دیگر بخشهای اوستا داشته و از آنها کهن تر است. (لازم به ذکر است که زبان شناسان میتوانند بیابند که کدام گویش و لهجه کهنتر و کدام نوین تر است). همین کار در خصوص کتاب مقدس هندوها که نام وداها (Veda) را داشته و به زبان سانسکریت _زبانی نزدیک به اوستایی_ نیز انجام گرفت و مشخص گردید که بخش موسوم به "ریگ ودا" کهن ترین بخش آن میباشد. زبان شناسان با کمک باستان شناسان و پژوهشگران تاریخ و ... زبان به کار رفته در ریگ ودا را مربوط به 1500 تا 1000 پیش از میلاد دانسته اند.

 

بر اساس مقایسه زبان شناسانه میان بخش کهن اوستا (گاتها) و ریگ ودا مشخص گردیده است که گاتها از ریگ ودا نوین تر نیست. تا آنجا که من دیدم برخی از پژوهشگران آنها را دارای یک زمان دانسته و تفاوت ها را ناشی از فاصله مکانی _هند تا خراسان_ دانسته اند. و برخی دیگر گاتها را کهن تر از ریگ ودا میدانند که من دقیقا نیافتم که این اختلاف میان پژوهشگران به چه دلیل است.

 بر این اساس گاتها حتما پیش از 1000 پ.م بوده و شاید از 1500 پ.م نیز کهن تر باشد. زبان شناسی به ما همین قدر میگوید. حال نیاز به بررسی های دیگر است تا دریابیم گاتها و نتیجتا سراینده گاتها یعنی زرتشت کی میزیسته است. ادامه ...

<   <<   6   7   8   9   10      >



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]