تاریخ تمدن ایران باستان - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



فلسفه سیزده بدر در ایران باستان:.

ایرانیان باستان اعتقاد داشتند که عدد 13 نحس می باشد ، از نظر علمی عقیده ی آنها کاملا درست می باشد ! البته در رسانه های امروزی هیچ اشاره ای به اینگونه مسائل نمی شود و دلیل آن هم ترس از خرافی شدن عقاید و همچنین کم بودن سطح علمی جامعه می باشد .

در واقع فلسفه عدد 13 بر می گردد به طرز قرار گیری ستاره ها و منظومه خورشیدی ؛ جمعی از دانشمندان بر این باورند که اجسام خیلی بزرگ ( مانند ماه ، یا حتی کوه ) نوعی فرکانس از خود منتشر می کنند که بر بازده و عملکرد مغز جانوران خصوصا انسان مستقیما تاثیر ( خوب یا بد ) دارد . این مسئله پایه و اساس خیلی از عقاید را ثابت می کند . ( در باره این موضوع مطالب بسیار زیادی وجود دارد که به دلیل مختصر گویی از آوردن آنها در این متن خود داری نمودم ) .

ایرانیان باستان این روز ( 13 فروردین ) را در طبیعت به جشن شادی می پرداختند تا بدین وسیله خود را از نحسی آن حفظ کنند . از آداب این روز می توان به گره زدن سبزه و دور انداختن یا به قولی به آب دادن سبزه اشاره کرد . در گذشته دختران و پسران دم بخت سبزه ها را گره می زدند و آرزو می کردند تا در سال جدید تشکیل خانواده دهند ، یک شعر نیز وجود دارد که دختران در هنگام گره زدن این سبزه ها می خواندند " سال دیگه ، سیزده به در ، خونه شوهر ، بچه بقل " که من هرچه در منابع در دسترسم جستجو کردم نتوانستم قدمت این شعر را از دوران قاجار بیشتر پیدا کنم ! البته گره زدن تنها مختص دختران و پسران دم بخت نمی باشد و همه می توانند سبزه ای گره زده و آرزو کنند . عقیده بر این بوده است که وقتی گره باز شود ، مشکلات حل شده و آرزو بر آورده می شود .

دور انداختن سبزه ها هم به این دلیل بود که ایرانیان باستان عقیده داشتند بدی ها و مریضی ها در این سبزه جمع شده و با به آب دادن یا به دور انداختن آن این پلیدیها و مریضی ها را از خود دور می کردند .

در ضمن این روز متعلق به خدای باران می باشد و در مراسم 13 به در دعا برای بیشتر شدن و به موقع بودن باران در سال جدید وجود داشته که با گذشت زمان این رسم از میان رفته .


راز گشایی عید باستانی نوروز:.

 مفهوم هفت و هفته از کجا آمده است؟ ریشه قداست هفت به بابل بر می گردد؛ ولی بعدها در متون پهلوی رسوخ کرده است. اما ایرانیان زرتشتی هفته را محاسبه نمی کردند. آنها روزهای هر ماه را اسم گذاشته بوند،‌مثل تقویم مصری، ماه سی روز بود و سی نام مشخص داشت که به نام دادار هرمز یا »دی« بوده است. بعدها تقسیم بندی داخلی در ماه شد که به هفته شبیه است،‌ ولی هفته نیست. زرتشتی ها هفته نداشتند، ‌مانوی ها و دیگرانی که زرتشتی نبودند هفته داشتند. آیا ریشه هفته قدیمی تر از تورات است؟ احتمالا تقسیم بندی هفته مربوط به سامی هاست ولی تقویم رسمی حکومتی در ایران،‌ تقویم هفتگی نبوده. تقویم ماهیانه بوده با سی روز در ماه و یک پنج روز اضافه در سال. یعنی 365 روز. البته کبیسه راهم حساب می کردند ظاهرا دو تقویم یکی بدون کبیسه و دیگری با کبیسه داشتند. ریشه اعداد سیزده و سی را کجا باید جستجو کرد؟ عدد سی با نماد سی روز ارتباط دارد. مساله سیزده ظاهرا باید یک رسم غیر آریایی باشد که ما نظیرش را در بین النهرین و بابل داریم. در آنجا با آداب خاصی 12 روز را به عنوان »اکی تو« جشن میگرفتند و مجستمه های خدایان را تطهیر می کردند. روز سیزدهم را که نشانگر آشفتگی پایان سال بوده که آن را هم جشن می گرفتند. آیا در زمان هخامنشی نوروز به همین شکل برگزار می شد؟ بله نوروز بسیار مفصل جشن گرفته می شد و شاید یکی از کاربردهای تخت جمشید برگزاری جشن و آیین های نوروزی در آن بوده است. جشن گرفتن نوروز از کی در ایران آغاز شده است؟ نوروز باید جشنی مربوط به قبل از آمدن آریایی ها باشد. با کشفیات جدید این نکته بیشتر روشن شده که در ایران و در این سرزمین اقوامی زندگی می کرند که دارای فرهنگی خیلی قدیمی و ریشه دار بودند. این طور نیست که ما نوروز را از بین النهرین قرض کرده باشیم، ولی آنچه سند و مدرک داریم از بین النهرین است. آنها پیش از ما وارد دوره تاریخی شده بودند و تاریخ داشتند. به هر حال دست کم از دو سه هزار سال قبل ایرانیان نوروز را جشن می گرفته اند. احتمالا جشن نوروز با آیین های »ازدواج مقدس« باید ارتباط داشته باشد. تصور می شده که الهه بزرگ یعنی الهه مادر، شاه را برای شاهی انتخاب می کرده و با او ازدواج می کرده است. در واقع کاهنه ای به نیابت از الهه با شاه ازدواج میکرد. عمـو نوروز و حاجی فیروز از کجا آمده اند؟ آیا داستان های فرعی ای هستند که در طول زمان به نوروز اضافه شده اند؟ عمـو نوروز و حاجی فیروز اصلا فرعی نیستند، خیلی هم اصلی اند. داستان عمـو نوروز، داستانی عاشقانه است. عمـو نوروز منتظر زنی است. آنها می خواهند با هم ازدواج کنند. این داستان می تواند به آن ازدواج مقدس الهه و شاه مربوط باشد. در واقع آن زن بی نام(سال) عاشق عمـو نوروز است و آن الهه هم عاشق شاه است. یعنی عمـو نوروز نماد شاه است؟ عمـو نوروز نماد کسی است که برکت می دهد، حالا شاه یا هر کس دیگر و آن زن هم منتظر عمـو نوروز است. می شود این زن را با زمین هم هویت دانست؟ معمولا زن همیشه با زمین هم هویت است، جز در بعضی از اساطیر مصری که زمینش مذکر است، معمولا زن و زمین یکی هستند. بقیه قصه عمـو نوروز و حاجی فیروز چگونه است؟ الهه که عاشق شاه است، او را انتخاب می کند و آن زن عاشق (سال) هم عمـو نوروز را برمی گزیند. دیدار زن و عمـو نوروز اتفاق نمی افتد. زن هیچوقت در زمان عمـو نوروز بیدار نیست، آن قدر خانه را روفته و روبیده و کار کرده که خوابش برده. زن صاحب خانه است و مرد مسافر، و این سفر همیشه ادامه دارد. اما داستان حاجی فیروز بسیار جدی تر و مهم تر است. مرحوم مهرداد بهار حدس زده بود که سیاهی صورت حاجی فیروز باید مربوط به بازگشت او از دنیای مردگان باشد. ظاهرا داستان از این قرار است که »ایشتر« که همان الهه تموز است شاه –دوموزی- را برمی گزیند. یک روز الهه به زیرزمین می رود و با ورود الهه به زیرزمین، در روی زمین باروری متوقف میشود. نه دیگر درختی سبز می شود و نه دیگر گیاهی هست. خدایان که از ایستایی جهان ناراحت بودند، برای پیدا کردن راه حل جلسه میکنند و قرار میشود که نیمی از سال را »دوموزی« به زیر زمین برود و نیم دیگر سال را خواهر دوموزی که »گشتی ننه« نام دارد، به جای برادر به زیرزمین برود. وقتی دوموزی به روی زمین می آید، بهار میشود و تمام مراسم نوروز هم ظاهرا و احتمالا به دلیل آمدن اوست. وقتی دوموزی را به زیرزمین میفرستند، لباس قرمز تنش میکنند و دایره، دنبک، ساز و نی لبک دستش می دهند و این یعنی خود حاجی فیروز. صورت سیاهش هم مربوط به بازگشت از دنیای مردگان است و این شادمانی ها برای بازگشت دوموزی از زیرزمین است.


اسطوره نوروز در ایران باستان:.

 در دین گوید که آفریدگان گیتی را به سیصد و شصت روز آفریدم که شش گاه ِ گاهنبار است ، ( که ) به سالی انگاشته ( شود ). همی نخست روز بشود ، پس شب آن روز را گیرد و درآید. ) کتاب بندهشن – کتاب آفرینش در آیین زرتشت – ترجمه مهرداد بهار تاریخ نوروز و تحولات کمی و کیفی آن : تاریخ ِ آغاز ِ مراسم باشکوه عید نوروز به جمشید شاه بازمی گردد. او که در زمان سلطنت در آبادانی ِ ایران و آسایش خاطر ِ مردم از هجوم بیگانگان ، نقش بسیاری داشت. روزی سفر یا در واقع معراجی با تخت زرینش به آسمان ( بسوی خورشید ) داشت ، پس از بازگشت دین را تجدید و آن روز را (( نوروز)) نامید. این گاهنبار ( جشن ) ( که از آن در گاتهای زرتشت نامی برده نشده و تنها در یکی از یشتها بنام فروردین یشت ، ذکر و ستایش این گاه نگاشته شده ) پس از جمشید شاه سال به سال بر اهمیت و فراگیری آن افزوده شد. در زمان هخامنشیان و ساسانیان نوروز بعنوان سنتی فراگیر و بسیار باشکوه چه در دربار شاهان و چه در خانه های مردم عامه ( نه فقط زرتشتیان ) اجرا می شده. با هجوم قوم عرب و نفوذ فرهنگ اسلامی و تطبیق فرهنگ ایران ِ زرتشتی با اسلام ، برداشتهای اسلامی از سنتهای ایرانی از جمله نوروز صورت گرفت. از آنجمله از زبان و قلم اندیشمندان اسلامی رفت که : خداوند حضرت آدم را در اول فروردین آفرید و پیامبر گرامی اسلام ، حضرت علی (ع) را در این روز در دشت غدیرخم به امامت و ولایت معرفی کرد و ... به این ترتیب نوروز و صدها سنت اصیل ایرانی به مدد فرهنگ تطبیقی و التقاطی ِ خاص ایران به سنتهای اسلامی وارد شد. در طی سالیان پر فراز و نشیب ِ تاریخ ایران کوششهایی یا از روی دشمنی یا نادانی و یا درد دین (!) برای کمرنگ کردن و بی اهمیت جلوه دادن نوروز صورت گرفت. بنابر نمونه ، امام محمد غزالی در کیمیای سعادت سفارش می کند که : (( ایرانیان ، جشن ِ نوروز و سده را نگیرند! چراغانی نکنند! لباس ِ نپوشند! حتی عزاداری کنند تا مجوس از بین برود!! )) اما انگار این افکار منور و انقلابی (!) کمی زیادی انقلابی بود ، چون هیچگاه اجرا نشد! و امروزه نیز اگرچه از تشریفات بسیار و تنوعات قومی ِ نوروز کاسته شده اما بنظر می آید جشن مبارک نوروز را دیگر کسی نمی تواند از ایران جدا کند. حتی اگر افراد و مسئولانی نادان ، احمقانه عنصر هویت ملی را مقابل ِ هویت مذهبی ایرانیان قرار دهند و ملیت را خطری برای دیانت ِ نیم بند!! اسطوره ها ، رسوم و فلسفه ی آنها : نیاز به تولدی دوباره ، پاک شدن از آلودگی ها و اشتباهات ِ گذشته و شروع ِ یک زندگی ِ نو در وجود آیین زرتشت و ایران ِ باستان بصورت اعتقاد به یک نقطه عطف خاص یعنی آفرینش متمرکز شده است. طبیعت پس از گذران ِ دوره ای سرد و بی محصول ، با آغاز بهار زنده شده و در واقع آفریده می شود. ( در اسلام و همچنین عرفان ِ اسلامی موضوع خلق مدام ، منطبق با این عقاید ایران باستان است ) انسان نیز باید بعنوان یکی از مخلوقین ِ الهی سعی کند همراه طبیعت به رستاخیز برخیزد. ماه فروردین را ماه ِ فَروَهَرها یا فَروَشی ها می نامند. و آن عید اموات است. درین ماه بدلیل رستاخیز ( نو شدن ِ موقت دنیا ) پرده ی میان زنده گان و مردگان به کناری رفته و ارواح ِ نیک ِ درگذشتگان به ملاقات ِ زندگان می شتابند. رسم معروف قاشق زنی ، نیز از همین اعتقاد نشات می گیرد. ارواح ِ نیک بصورت افرادی که رویشان پوشیده ست به پشت در خانه های زنده ها آمده و زنده ها نیز به آنان به رسم یادبود و برکت هدیه ای می دهند. و نیز تمیز کردن خانه ها و روشن کردن چراغها و شمعها در زمان تحویل سال برای رضایت خاطر و هدایتِ فرورها ست. در روز ابتدای فروردین ، که بنام ِ پاک و برکت دهنده ی اهورامزدا( خدای پاک ) مزین شده است ، خورشید وارد برج حَمَل شده و جهان از نو آفریده می شود. ایرانیا قدیم برای استقبال از سبزی ِ بهاران ، 25 روز مانده به فروردین بر 12 ستون ِ خشتی یا سنگی سبزه می کاشتند. ( 12 ستون ، اشاره به اعتقاد ِ کهن ِ قرار گرفتن ِ جهان بر روی 12 ستون ) ششمین روز ِ فروردین که بنا به نظرات بسیاری محققان و موبدان زرتشتی ، سالروز تولد زرتشت اسپنتمان است ، به نوروز ِ بزرگ معروف است. (( آورده اند که در بامداد ِ آن روز به کوه ِ بوشنج شخص ِ خاموشی که دسته ای از گیاهان ِ خوشبو در دست دارد ساعتی نمایان است ، سپس پنهان می شود و تا سال ِ دیگر در همین هنگام دیگر نمایان نمی گردد. و نیز : در این روز مردم به یکدیگر آب می پاشند و دلیل ِ آن همان خود شستن و پاکیزگی ست. پارسیان در تمامی روزهای فروردین خانه های خود را چراغانی کرده و چوبهای خوشبو می سوزانند و شمع ها را روشن نگاه می دارند. خوانچه ای پهن می کنند که بر آن هفت چیز که نامشان با حرف ِ سین شروع شده باشد می گذارند ( هفت سین ). مانند : سبزه : نمودار ِ گلهای زیبا و زینتی ، سرسبزی و خرمی . سیب : میوه ای بهشتی و نماد ِ زایش . سمنو : از جوانه ی گندم ، نمود رویش و برکت . سنجد : بوی برگ و شکوفه ی آن محرک ِ عشق و دلباختگی ست. و ... آینه و شمع بر سر سفره هفت سین نیز نماد ِ نور و روشنایی و شفافیت است. معمولا تخم مرغ نیز بر سر سفره ی هفت سین هست که نماد ِ نطفه و باروری و زایش است. نیز در اساطیر ِ ایران ، جهان ، تخم مرغی شکل است ، آسمان چون پوسته ی تخم مرغ و زرده اش نمودگار زمین است. ماهی ِ زنده نیز نماد سرزندگی و شادابی ست. ... و هزاران فلسفه و رسوم متفاوت که در گوشه و کنار ِ ایران عزیزمان پراکنده ست . در بعضی از کشورهای شرق آسیا مانند چین ، هند و پاکستان نیز هر ساله مراسمی شبیه به نوروز انجام می شود. و اما ، حکایت نوروز نه حکایت ِ چسبیدن ِ متعصبانه به سنتها و نه پان ایرانیست شدن است بلکه فراگیری و عمل به فلسفه ی نو کردن ِ افکار و دلهایمان است و چه چیزی بهتر از آن که تمام اشتباهات گذشته را به خداوند همواره بخشنده بسپاریم و با روحی آزاد و آزاده ( زندگی ) کنیم! در این زمینه : کتابهای ( دیدی نو از دینی کهن اثر دکتر فرهنگ مهر) ( بندهشن نوشته فرنبغ دادَگی ترجمه مهرداد بهار ) ( اساطیر و فرهنگ عامه ی ایران اثر دکتر جابر عناصری ) ( اسطوره ی بازگشت جاودانه اثر میرچا الیاده ) ( اساطیر ایران باستان اثر عصمت عرب گلپایگانی )


فلسفه عید نوروز:.

 سر آغاز جشن ِ نوروز، روز نخست ماه فروردین (روز اورمزد) است و چون برخلاف سایر جشن‌ها برابری نام ماه و روز را به دوش نمی‌کشد ، بر سایر جشن‌ها‌ی ایران باستان برتری دارد. در مورد پیدایی این جشن افسانه‌های بسیار است ، اما آنچه به آن جنبه‌ی راز وارگی می‌بخشد ، آیین‌های بسیاری است که روزهای قبل و بعد از آن انجام می‌گیرد. اگر نوروز همیشه و در همه جا با هیجان و آشفتگی و درهم ریختگی آغاز می‌شود ، حیرت انگیز نیست چرا که بی‌نظمی یکی از مظاهر آن است. ایرانیان باستان ، نا آرامی را ریشه‌ی آرامش و پریشانی را اساس سامان می‌دانستند و چه بسا که در پاره‌ای از مراسم نوروزی ، آن‌ها را به عمد بوجود می‌آوردند ، چنان که در رسم باز گشت ِ مردگان (از 26 اسفند تا 5 فروردین) چون عقیده داشتند که فروهر‌ها یا ارواح درگذشتگان باز می‌گردند ، افرادی با صورتک‌های سیاه برای تمثیل در کوچه و بازار به آمد و رفت می‌پرداختند و بدینگونه فاصله‌ی میان مرگ و زندگی و هست و نیست را در هم می‌ریختند و قانون و نظم یک ساله را محو می‌کردند. باز مانده‌ی این رسم ، آمدن حاجی فیروز یا آتش افروز بود که تا چند سال پیش نیز ادامه داشت. از دیگر آشفتگی‌های ساختگی ، رسم میر نوروزی ، یعنی جا به جا شدن ارباب و بنده بود. در این رسم به قصد تفریح کسی را از طبقه‌های پایین برای چند روز یا چند ساعت به سلطانی بر می‌گزیدند و سلطان موقت ?ادامه مطلب...

موسیقی در ایران باستان:.

در دوران باستان 3 گونه موسیقی وجود داشت : موسیقی مذهبی ، موسیقی جنگ و موسیقی محلی
الف – موسیقی مذهبی : همانطور که پیش از این گفته شد هرودوت …
در کتاب مقدس یسنا بخشی که موربوط به گات هاست سوردهای موثری که شامل هفده سرود مذهبی است دیده می شود . احتمالا این سرود ، آهنگ مخصوصی داشته است و وجود قطعات مسجع در اوستا نشانه ای از آشنایی قوم آریا با موسیقی مذهبی است . کما اینکه گات ها ( سوردهای مقدس منسوب به زردشت ) با آهنگ و وزن ویژه خود خوانده می شده و سنت گات خوانی از سنن کهن است و هنوز هم بقایای آن در میان موبدان زرتشنتی کرمان دیده و شنیده می شود ( ونیز همانطور که در نسخ یلدا بدان اشاره شد در مراسم یلدا ) بقایای گاتها در موسیقی منطقه کردستان وجود دارد ولی تغییر فرم یافته و شکل اجرایی آن دگرگون شده است .
ب – موسیقی رزمی یا جنگی : مورخ یونانی ، گزنفنون در کتال سیروپدیا نوشته است : « کوروش کبیر به عادت دیرینه در موقع حمله به ارتش آشور ، سرودی را آغاز کرد و سپاهیان او با صدای بلند دنبال آن را خواندند و بعد از پایان سرود ، آزادمردان با قدمهای مساوی و منظم به راه افتادند. کروش در وقت حمله به دشمن سرود جنگی را آغاز کرد و سپاهیان با او هماهنگ شدند » این گونه سرود ها برای برانگیختن حس شجاعت و دلیری سربازان اجرا می شده است . گزنوفون اضافه می کند : کروش از کشته شدن سربازان طبری و طالشی مغموم شد و برای مرگ سربازان مازندرانی و طالشی سرودی خواند…
ج – موسیقی مجلسی : یا همان موسیقی بزم ، از دیر باز در تمدن ایران وجود داشته است ( هرودوت از تعداد زیادی موسیقیدان در عصر هخامنشی یاد می کند و مونویسد که آنها در دربار نیز زندگی می کرده اند. در روزهای جشن همچون مهرگان ، سده ، نوروز و ... شادی و سرور می پراکندند ) آوازهای فراغت ، سوردهای شادی و سرور ، در جلساتبزم به کار می رفت و سازهای ویژه و شوه اجرای خاص خود را داشت . گزنفنون و هرودوت از این موسیقی نام برده اند و دیگر مورخ یونانی ، آتنه نوشته است : در جشن مهرگان که در حضور شاهنشاهان هخامنشی برگزار می شد ، نوازندگان و خوانندگان با اجرای برنامه هایی در مجلس جشن شرکت می کردند ...
آگر چه عصر درخشندگی ِ موسیقیهای بزم یا مجلسی مربوط به دوران تمدن ساسانیان است و شاید بتوان گفت تنها در دوران ساسانی است که موسیقی ایرانی به هویت مستقل و بالنده ای می رسد و سوای تاثیرپذیری از موسیقی اقوام بیگانه مطرح می شود ، با این حال تمدن ایرانی در دوران هخامنشی را نمی توان خالی از این نوع موسیقی دانست .
برگرفته از کتب استاد حسن پیرنیا - کپی با ذکر منبع آزاد است .

اجنه در هندوستان و ایران باستان::.

 

این مبحث تخصصی من است و در آینده بیشتر روی آن صحبت خواهم کرد.

ادیان هندوستان و ایران باستان پیوند نا گسستنی با هم دارند . این مردم آریایی که دین اصلی آنها پرستش اجنه بود هزاران هزار سال پیش در ایران و هندوستان امروزی ساکن شدند و همگی به یک زبان تکلم می کردند.

ایرانیان شرح حال خدایان متعدد خود را به زبان اوستایی نوشتند و هندیان همان مطالب را به زبان سنسکریت در ودا ها نگاشتند. اگرچه بخش اعظم ادبیات اوستایی ایران از بین رفته اما وداهای هندیان دست نخورده وجود دارد و در خانه و کاشانه ی همه ی آنها دیده  و خوانده می شود.

ظلم و جنایت موبدان ایرانی پیش از زرتشت به قدری بود که بر اساس آنچه که در حفاریها به دست آمده و آنچه که در کتب باقی مانده - موبدان مردم را وادار به پرستش هزاران خدا در آن واحد می کردند و آتش عنصر اساسی این پرستش بوده چرا که جن آتش به نام آگنی مسئول پیشکش کردن هدایا به سایر اجنه بوده است.

زرتشت بر علیه آیین جن پرستی که آن را آیین اوستایی می نامیدند ایستاد و کسی به او ایمان نیاورد به جز ? یا ? نفر از بستگانش. و زرتشت مجبور شد که ارومیه را ترک کند و به سمت شرق برود . در آن زمان که گشتاسب پادشاه کیانی در شرق بود و به زرتشت ایمان آرود و مردم جن پرست ایران را به زور شمشیر به آیین زرتشتی که آیین یگانه پرستی بود در آورد اما روزگار خوشی زود تمام شد و با مرگ گشتاسب مردم دوباره به سراغ آیین پدران خود رفتند. با مرگ زرتشت - موبدان تعالیم زرتشت را به میل خو دوباره نویسی کردند و با آیین چند خدایی و چند ایزدی مخلوط کردند و به این ترتیب زرتشتیت پایان یافت. متاسفانه آیین زرتشی امروز بویی از زرتشت نبرده است چرا که زرتشت ساخت هر نوع معبد و عبادتگاه را ممنوع کرد و قرار دادن آتش را مخصوصا نشانه ی کفر نامید .

برخلاف مردم ایران - مردم هند هیچ وقت هدایتگری به خود ندیدند تا زمان بودا .

شرایط مردم هند  امروزه از نظر دینی همانند وضیعت اسف بار ایرانیان پیش از اسلام است . در دوران باستان اجنه ی زیادی به مردم ظاهر شده و معجزاتی برای فریب دادن آنها انجام دادند. برهمنان(موبدان) که بالاترین طبقه ی اجتماعی بودند به پرستش و خدمت انجه ایستادند تا آنها هم قدرتهایی از اجنه بگیرند . این جریان تا امروز ادامه دارد و اگر شما  برهمنی را مسخره کنید او با کمک اجنه از این مسئله خبر دار شده و مشکلی سر راه شمما قرار می دهد. ترس از همین موجودات خطرناک است که مردم را ناچار به پرستش اجنه می کند.

پیش از اسلام مردم ایران اجنه را گرامی می دانستند و معابد متعددی برای آناهیتا و بهرام و بهمن و ...می ساختند و در آن قربانی می کردند اما پس از اسلام برای نجات دادن میراث باستانی خود چهره ی یکتا پرستی به آیین خود داده و کم کم دیو ها نقش منفی به خود گرفتند به طوریکه ??? سال پس از اسلام فردوسی بزرگ دیوها را  مسبب بدی معرفی کرده و رستم پهلوان به جنگ آنها می رفته است تا مردم را نجات دهد.

در ادبیات هند این اجنه هستند که بر دنیای انسانها مسلط بوده و به آنها لطف و محبت می کنند . اجنه در هندوستان و ادبیات هندو خدایان مهم و بسیار مثبتی نام برده می شوند که وجود تناسخ را ترویج داده و روج بشر را وادار به پرستش آلات جنسی و تناسلی می کنند.


اولین سکونت ها و تمدن های باستانی ایران:.

 

بر اساس آخرین اطلاعات و پژوهش موجود ، نخستین سکونت گاه ها و روستاهای اولیه در ایران حداقل به هزار هشتم ق.م مربوط است ، یکی از این سکونت گاه ها تپه گنج دره واقع در 10 کیلومتری شهرستان هرسین است که در آن خانه هایی با اتاق های مستطیل شکل مشاهده می شود.ویژگی گنج دره : اتاق ها از داخل به شکل مدور با اندود کاهگل و سقف تیرپوش بوده اند ، خشت ها با دست و بدون قالب ساخته شده اند . همچنین در منطقه تپه  زاغه در دشت قزوین (اواخر هزاره ق.م)اغلب بناها با خشت و یا چینه گلی ساخته شده اند و خانه های آن ها شبیه تپه گنج دره است . در میان مجموعه خانه ها وجود بعضی از فضاها بیانگر عملکرد اجتماعی آن ها (محل تجمع مردم) و یا تالار تشریفات و امور مذهبی است.

با تحقیقات و کاوش های باستان شناسی که از سوی پژوهشگران و محققان ایران شناس صورت گرفته ، آثار پراکنده ای درگوشه و کنار ایران به ویژه غارهای قدیمی به دست آمده است که تاریخ آن ها را به 10000 سال یا بیشتر تخمین میزنند اما هنگامی که اولین سکونت ها در ایران که به صورت گروهی در منطقه ای مستقر شده و آثار آن ها دلالت بر تمدن بزرگ و تاریخ مدرن دارد مربوط به حدود 7000 سال قبل از میلاد مسیح می باشد ، فاصله زمانی بین 7000 سال قبل از میلاد مسیح تا تاسیس امپراطوری هخامنشی را باستان شناسان به دو دوره تقسیم می کرده اند :

 

1.      دوره نوسنگی (هزاره هفتم ق.م ) نام دارد

2.      دوره سنگ و مس (حدود 3200پ.م) است

 

که با پیدایش خط این دو پایان میابد ، اما از 3200 قبل از میلاد در ایران تمدنی در ایران بوجود آمد که عیلام آغازین میگویند . با توجه به کاوش ها و آثاری که از بین النهرین به دست آمده است ما را در شناخت این تمدن یاری میدهد.

 

 


<      1   2   3   4   5   >>   >



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]