تاریخ تمدن ایران باستان - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



قتل عام وحشیانه در ایران باستان:.

 

لطفا پس از مطالعه در مورد این نوع کشتار ، در رابطه با آن نظر دهید؛

پارسیان گناهکاران بزرگ را که به دین و شاه توهین میکردند به شیوه ی خاصی مجازات می کردند .

اما چگونگی قتل یا اعدام :

 ابتدا به فرد مورد نظر مواد غذایی شیرین مانند عسل را آنقدر می خوراندند تا کاملا شکمش پر شود (اگر مقاومتی از او سر میزد ابتدا انگشتان وی را قطع،و سپس آن قدر او را می زدند تا مواد را به طور کامل بخورد) بعد از خوراندن مواد شیرین ، بدنش را تا سر در خاک فرو می کردند و دوباره دهانش را پر از مواد شیرین می کردند، و وقتی که کاملاٌ پرمی شد وی را رها  کرده و می رفتند .....

آرام ...آرام حشرات و مورچگان به وی حمله برده ،و از دهان و بینی وی وارد شده و شروع به خوردن محتویات دهان و بدن وی می کردند و وقتی مواد شیرین تمام می شد، بدن گناهکار مورد هدف قرار می گرفت و بدن از داخل قطعه قطعه می شد؛

 تا این که سر و بدن کاملاٌ خالی می شد؛و فرد گناهکار معمولا 5روز بعد از حمله مورچه ها و با تحمل درد بسیار جان می سپرد .

آری این سبک قتل یا اعدام در ایران وحشیانه بود .

... کافیست کمی تصور کنیم... .

 


داریوش بزرگ نبود ، اما بزرگ بود:.

داریوش بزرگ نبود ، اما بزرگ بود

و اما بزرگ بود .

داریوش بی شک ار سیاستمداران بزرگ تاریخ است . افکار وی نتیجه اش آرامشی بزرگ برای امپراطوری بود.

اما چرا داریوش بزرگ نبود  ؟

 داریوش در بیستون ادعاهای بسیار دارد که ار بسیاری جهات غیر قابل دفاع می باشد ، داریوش با آنکه چیش پش را در تبارنامه خود در بیستون جای داده است اما به کوروش اشاره ای نمی کند . البته داریوش و کوروش هر دو  < چیش پش > را به عنوان جد بزرگ خود معرفی کرده اند که یگانه راه هماهنگ کردن دو تبارنامه این است که چیش پش قلم و پادشاهی خود را به دو قسمت کرده و پس از او خاندان دو شاخه شده است .

شاخه اول ار کوروش اول شروع و با کمبوجیه و بردیا خاتمه می یابد. شاخه دوم هم از آریامن شروع و از پایانش بی اطلاع هستیم . هرودوت دو شاخه ای بودن خاندان را رد می کند <فرضیه دو قلمرو پادشاهی پایه و اساسی ندارد>.داریوش نیز در بیستون می گوید که قبل از من به طور پشت در پشت ، نه نفر شاه بوده اند در این حالت اگر گفته هرودوت را باور کنیم  ، ما نمی دانیم که این هشت شاه قبل از داریوش چه کسانی هستند. و داریوش نیز مواظب است که مبادا از  آنان نام ببرد ! چون می دانیم که پدر و پدربزرگ داریوش در سال 522 ق.م زنده بوده اند(ویشتاسب و  ارشامه(همان طور که خودش در بیستون نقل می کند)) و هرگز لقب شاه به آنان اطلاق نشده است . همچنین هیچ متنی ثابت نمی کند که پسر ویشتاسب داریوش کبیر به شاخه ای کناری تعلق داشته باشد،( چنان که اکثرا می پندارند). «افلاطون» در نوامیس ، الیانوس و یوستینوس ، در نوشته هایشان القا میکنند که داریوش پسر شاهی نبوده است. هرودوت نیز نقل می کند و نمیگذارد هیچ جا این باور غلط معنا دهد که داریوش در برابر سایر توطئه گران دیگر حقی داشته باشد که برایش اعتبار فراهم می کرده . پس داریوش و سایر توطئه گران همگی طالب قدرت و شاهی بوده اند ، هرودوت یاد آور می شود که «شخصیت بسیار مهمی به شمار نمی امده است» بیشک منظور هرودوت این بوده که داریوش پسر شاه نبود و یک فرد عادی بوده است.

منظور من از داریوش بزرگ نبود آن است که وی قبل از شاهی فردی بزرگ نبوده ، که اکثرا اشتباها وی را قبل از شاهی فردی مهم می شمارند .

چرا ما آغاز ساخت پارسه (تخت جمشید) و ساخت اولین کاروان سراها را به داریوش نسبت می دهیم ؟

1-تنها به این دلیل  که یک کتیبه در پارسه پیدا شده که در آن تعهد داده که استحکامات پارسه در زمان داریوش بزرگ ساخته شده ... اما بر اساس گاهنماری صورت گرفته از قدیمیترین حجاریهای موجود در پارسه آن را به دوره کمبوجیه نسبت می دهند و پس احتمالا کار آغار پارسه را کمبوجیه آغاز کرده است. (به نظر من شاهان هخامنشی را باید به ترتیب قدمت ارزش گذاری کرد ، کمبوجیه به دلایل خاصی که خود بحث بس جدا دارد مورد نفرین یونانی ها بوده و از این رو  اکثر مردم وی را شاهی نه چندان بزرگ می دانند )

2-ساخت کاروان سراها : بی شک اولین کاروانسرا در ایران مربوط به زمان کوروش است نه داریوش ، قدیمیترین کاروانسرا ی شناخته شده ایران مربوط به دوره کوروش کبیر و در پاسارگاد است ، این کاروانسرا در کنار مقبره کوروش بزرگ است . بر اساس گاهنماری صورت گرفته توسط نویسنده کتاب از زبان داریوش این کاروانسرا همزمان با ساخت مقبره کوروش کبیر آغاز شده است . پس به این صورت نظریه ساخت کاروانسراها به دست داریوش کاملا محو و نظریه جدید جایگزین می شود.

سخن این است که داریوش بزرگ بود:

چون:در زمان وی قلمرو امپراطوری در وسیع ترین حد بود

چون:توانست نظر گروه شش تن را بدست آورد و شاه حکومت شود

چون: زیرک بود؛ چرا که طوری مسائل کتیبه بیستون را گرد هم آورد که به سختی به توان به زیرکی های وی پی برد

چون:در جنگ ها در ردیف اول سپاه مبارزه می کرد

چون:چون با هر دو دست تیر انداز ماهری بود و با هر دو دست نیزه انداز ماهری نیز بود

چون:از دروغ تنفر داشت و از نیکی خرسند بود

داریوش کبیر بزرگ بود ،از ویژگیهای وی  میتوان به : قدرت تجاری (کانال سوئز)، سیاست مدار(کتیبه بیستون)، دانش ادبی (طراحی خط جدید میخی ، چیدمان کتیبه بیستون . نقش رستم)، آینده نگر (اگر این نوشته ها را خراب نکنی مزدا کمکت کند و خاندانت را بپاد، مکان مقبره نقش رستم ، ارتفاع کتیبه بیستون)، قدرت نظامی(فتح کشور ها ) ، اقتصاد (الواح گلی پارسه که برای حساب و کتاب ها بوده که تعدادشان 3000نسخه است)

این ها تعدادی از ویژگی های داریوش کبیر می باشد که دیگر ذهنم یاری نمی کند .

پس داریوش بزرگ نبود اما عظیم بزرگ بود.

 

 

 


نژاد آریایی:.

نژاد آریا

 

آریایی ها اولین قومی نبودند که به ایران پای نهادند !
هر کجا که سخن از تاریخ ایران میشود همه در ابتدا به  یاد مادها و هخامنشیان می افتند که ریشه آریایی داشتند ( تقریبا ) و کمتر راجع به اقوامی که قبل از ایشان در ایران ساکن بودند سخن به میان می آید .
خیلی پیشتر از آنی که مادها و هخامنشیان در ایران زندگی کنند در غرب ایران یعنی در نواحی زاگرس کنونی اقوامی به نام گوتی ها لولوبی ها و کاسی ها زندگی می کردند . این اقوام با هوریان و اکدی ها و سومری ها ارتباط داشته اند .
مناطق تخت اشغال و نفوذ لولوبی ها از کوهپایه های شمال دیاله تا دریاچه ارومیه گسترش می یافت . این اقوام از نظر نژادی از هوری ها جدا شده و احتمالا با ایلامی ها قرابت داشته اند . در ادبیات و زبان هوری ها از لولوبی ها بعنوان بیگانه و دشمن یاد شده و نخستین بار نارامسین نوهء سارگن از شاهان اکد ( قرن 23 ق.م ) در کتیبه مشهورش ضمن شرح پیروزی خود از لولوبی ها بحث می کند .ادامه مطلب...

فروهر:.

فروهر چیست؟

بر اساس اوستا آدمی 5 نیرو دارد و یا بهتر است بگوییم از 5 بخش متشکل شده است.

1-   اهو (انگهو) : نیروی جنبش و یا حرکت و حرارت غریزی. انسان نیز مانند همه موجودات آگاهی هایی ذاتی در درون خود دارد که برای زندگی بایسته است.

2-   دین (دَئنا) : دین در اوستا به مفهوم وجدان است اما سپس به کیش و آیین معنی شده است. وجدان همان حس و نیرویی است که به انسان کمک میکند تا میان خوب و بد، خوب را برگزیند.

3-   درک (بئوذ) : بی شکل مهمترین تفاوت انسان و سایر موجودات همین نیرو میباشد. البته درک برابر با هوش و مغز نیست که با مرگ پایان بگیرد بلکه جاودانه است...ادامه مطلب...

از زبان اوستا:.

" می ستائیم اهورا مزدا پاک را
می ستائیم می ستائیم همه نیکان را
می ستائیم رابران مردم نواز که راستی گفتار و آموزنده بهتر اند
می ستائیم گفتار های نیک گفته شده را و آنها را که گفته خواهند شد
می ستائیم همه آنها که کننده . بجا آورنده بهتران ها بوده اند
هستند . زندگی را ذوقی می بخشند و تازگی می دهند "
" اوستا "
بیستون( کتیبه داریوش کبیر ) ::.

در 30 کیلومتری شرق کرمانشاه و در ارتفاع صد متری بر روی صخره ای داریوش کتیبه مشهور خود را حک کرده است که تا سال 1835 کسی از راز آن آگاه نبود . چشمه بیستون محل اطراق کاروانها در دورانهای مختلف بوده است برای همین کسان زیادی کتیبه داریوش را دیده اند و شرحی از آن را در سفرنامه ها یا خاطراتشان گفته اند . از قدیمی ترین آثار درباره این نوشته ، گفته های دیودورسس سیسیلی است که در قرن اول پیش از میلاد این حجاری را به الهه سمیرامیس و صد نیزه داری که اطرافش را گرفته اند نسبت داده و گفته است بدستور سمیرامیس در زیر نقش برجسته نوشته ای با حروف سریانی نقل کرده اند دیودور با تکیه بر نوشته کتزیاس چنین آورده است که صخره مکان مقدسی بوده و به زئوس خدای بزرگ یونانیان تعلق داشته است . ایزیدور خاراکسی جغرافی نویس باستان درباره راه کاروان رویی که از شرق بابل تا مرزهای خاوری امپراطوری روم کشیده شده شرحی نوشته و در آن بیستون را باپتانا در ناحیه ، ادامه مطلب...
ایران پیش از آریاییان:.

http://tarikhema.parsiblog.com

آنچه که پیرامون تاریخ ایران در کتاب های تاریخی نوشته شده است ، معمولاً آغاز تاریخ ایران را از ابتدای دوران مادها و یا هخامنشی معرفی نموده و دربارهء اقوامی که پیش از مادها در این سرزمین می زیسته اند بندرت و یا کمتر اشاره ای می شود . ولی بر اثر تحقیقات و پژوهش های بعمل آمده و با توجه به یافته های باستانی ، در نقاط مختلف ایران خصوصاً در منطقه زاگرس ، چنین معلوم می شود که پیش از آمدن ماد ها و پارس ها به فلات ایران اقوام دیگری که خود با آریایی ها نزدیکی داشته اند از مدت ها پیش ، در این نواحی مستقر بوده اند . این اقوام ، دولتی تشکیل داده و در مقابل تهاجمات دولت مقتدر آشور پیوسته مقاومت کرده اند . اقوام فوق در عین حال صاحب تمدن ، فرهنگ و هنر عالی و با شکوهی بوده که آثار و بازمانده های آنها را امروزه به ویژه از منطقه زاگرس می شناسیم .

خیلی پیش تر از استقرار مادها در منطقه غرب ایران اقوامی به نام های گوتی ها و لولوبی ها و کاسی ها به ترتیب از شمال به جنوب در نواحی غربی ایران می زیسته اند . اقوام فوق با هورّیان و اکدی ها و سومری ها که در بین النهرین و سوریه ساکن بودند ارتباط داشته اند . مناطق تحت اشغال و نفوذ لولوبی ها از کوهپایه های شمال دیاله گرفته تا دریاچه ارومیه گسترش می یافت .این اقوام از نظر نژادی از هوری ها جدا شده و احتمالاً با ایلامی ها قرابت داشته اند .

در ادبیات و زبان هِورّی ها ، از لولوبی ها بعنوان بیگانه و دشمن یاد شده و نخستین بار نارامسین نوه سارگن از شاهانِ اکد ( قرن 23 ق.م) در کتیبه مشهورش ، ضمن شرح پیروزی خود از لولوبی ها بحث می کند . enik

گوتی ها

واژه گوتی در هزاره سوم و دوّم پیش از میلاد به یک گروه نژادی معین اطلاق می شده است که در شرق و شمال غربی لولوبی ها و احتمالا ًدر آذربایجان کنونی ایران و کردستان زندگی می کرده اند . اسناد تاریخی نشانگر این است که در هزاره اول پیش از میلاد ، همه اورارتوها و ماناها و مادها را گوتی می گفتند و تنها در کتیبه های سارگن دوّم ، مادهای ایرانی زبان ، از گوتی ها ، مشخص و ممتاز گشته اند . احتمالاً گوتی ها به زبان مستقلی سخن می گفتند که تا اندازه ای با زبان گروه ایلامی ها و لولوبی ها و کاسی ها که در نواحی زاگرس زندگی می کردند قرابت و نزدیکی داشته اند . با تحقیقاتی که ازطرف دانشمندان صورت گرفته این امر روشن شده است که ظاهر بعضی از مردمانی که در عصر حاضر بویژه در آذربایجان زندگی می کنند با تصاویر و مجسمه هایی که از لولوبی ها و گوتی ها به جای مانده است کم و بیش مطابقت می نماید . اقوام مذکور در حدود هزاره چهارم پیش از میلاد نخستین موج از مهاجرینی بودند که به سرزمین غربی ایران روی آورده اند که بیشتر دانشمندان آنها را آزیاتیک ( آسیایی ) نام نهاده اند ، تا از سایر امواج قومی ممتاز باشند . منشأ این اقوام احتمالاً جنوب دشت های روسیه و سیبری بوده است . enik

در دوره های بعد آنوبانی نی را از پادشاهان گوتی ها دانسته ، او را شهریار شهر کوشه و یا کوتا شمرده اند و در افسانه های بابلی که حاکی از وحشت و ترس مردم بابل از جمله اقوام گوتی است ، آنوبانی نی را بصورت جانوری عجیب رسم کرده اند (در الواح هفتگانه آفرینش).

حمله اقوام گوتی به بین النهرین نخستین هجومی است که تاریخ آسیای غربی کهن از آن یاد کرده است . پیروزی گوتیان بر دشمنان به قدری بر آنها گران آمده است که اوتوهگال پادشاه شهر اوروک در کتیبه خود این اقوام را « مار گزنده کوهستان و متجاوز به حریم خدایان » نامیده است که سلطنت سومریان را به کوه های دوردست بردند وسراسر سومر را کینه و دشمنی افکندند ، علی رغم این نوشته می توان چنین استنباط نمود که عملاً نقش گوتی ها برای مردم اکد در عین حال آزادی بخش و پر ثمر بوده است .زیرا در آن زمان قشر خاصی از حاکمان محلی بین النهرین با در نظر گرفتن منافع خودشان ، با زور و اجحاف به فکر کسب ثروت و قدرت و استثمار مردم بودند .

بنابر این اختلاف شدیدی بین توده های مردم با قشر حاکم بوجود آمده واین اختلافات درون جامعه ، در مردم تنفرو انزجاری شدید نسبت به حاکمان محلی خود ایجاد نموده و عملاً مردم بین النهرین بدون هیچ گونه مقاومت گرایش بیشتری نسبت به گوتی ها پیدا کردند . به خاطر این مهّم بود که در زمان حمله نهایی گوتی ها به به آن سرزمین اکثریت مردم بین النهرین هیچ گونه دفاعی از رهبران خود نکرده وحاضر نشدند به خاطر حفظ منافعِ قشر حاکم ، با گوتی ها بجنگند و به این ترتیب احتمالاً با جان ودل به حاکمیت ایرانی ها تن در دادند . به هر حال گوتی ها در حملات مکرر خود به بین النهرین موفق شدند دوسلسله بزرگ بابل را منترض کنند اوّل سلسله ای که سارگن تأسیس نموده بود دوّم سلسله ای که بنام سومین سلسله اور مشهور بود.

چنین احتمال می رود که گوتی ها نیز همچون لولوبیها از اقوام آزیاتیک (آسیایی) بوده اند ، یعنی نخستین موج از مهاجرین مرکز آسیا ، که آثار بدست آمده از آنها چگونگی وضع ظاهری و نژادی این قوم را روشن می کند . بنابراین جدولی که در شهر نیپور (1) کشف شده ، معتقد ترین و بزرگترین پادشاه گوتی ها آنری داپی زیر(2) نام داشته و قلمرو حکومت خود را وسعتی فوق العاده داده است.

آخرین پادشاه گوتی ها تیریگان ، چهل روز بیشتر سلطنت نکرده و بدست او توهگال پادشاه شهر ارخ(سومر) از پای درآمده است.

 از یادداشت های تاریخی چنین برمی آید که بعد از 125 سال دست گوتی ها از بابل کوتاه شده و پس از بازگشت این اقوام به مسکن اولیه خود یعنی منطقه زاگرس قدرت اولیه خود را احتمالاً از دست داده و با اقوام دیگر هند و ایرانی که در آغاز هراره دوّم پیش از میلاد به منطقه فوق آمده بودند ترکیب شده و ساکنین آن ناحیه را بوجود آورده اند.

پیرامون مذهب گوتی ها اسناد زیادی در بین نیست ، یکی از سلاطین گوتی ها به نام لاسیراب کتیبه ای به خط و زبان بابلی از خود به جای گذاشته و در این کتیبه از خدای گوتیوم و ایشتاروسین ، خدایان بابل در خواست کرده است که آن کتیبه را از فساد نگهدارد .

از آثار باقیمانده چنین پیداست که یکی از پادشاهان این قوم یعنی «لاسیراب» مقداری اسلحه نذر خدای خود کرده است و این تقلیدی از رسم کهن بین النهرین می باشد . enik

لولوبی ها

 

لولوبی ها یا لولوها که آنها را اجداد لور ها نیز شمرده اند ، اقوامی بودند که در زهاب ( کرمانشاه و شهر زور و سلیمانیه و ارومیه مسکن داشتند ، قدیمی ترین اسنادی که در باب این طایفه در دست است یکی کتیبه نارامسین می باشد که در حدود  2500سال پیش از میلاد نوشته شده است . بنابر این کتیبه و بنابر نظریه ژ.دمرگان پادشاه مقتدر ایلام ، شوتروک ناحونته ، { در حوالی سال  1200  پیش از میلاد این سنگ یاد بود تاریخی را ، که در شهر سیپ پار (نزدیک بابل )بوده بدست آورده و به نشانه پیروزی خود ، آنرا به پایتخت خویش (شوش) انتقال داده و بر روی آن سنگ یادبود ، شرح این غلبه را به زبان ایلامی افزوده است . نارامسین در این سنگ شرح لشکر کشی و غلبه خود را بر اقوام لولوبی و سایر طوایف که در اطراف دجله و دیاله مستقر بودند بیان نموده است .

سند دوّم راجع به لولوبی ها ، نقش معروف آنوبانی نی پادشاه آنهاست که در ناحیه ز َهاب باختران واقع شده است . در این اثر مهّم تاریخی که به  ِاستل آنوبانی نی نیز معروف می باشد ، شاه در حضور الهه ایشتار که او را بر دشمنان پیروزی بخشده است ، ایستاده و پا را بر تن دشمنی که بر زمین افتاده نهاده است {البته طرز لباس وزینت جامه شاه و الهه بخوبی نمایان است}. این خدا نیزه ای به دست گرفته و بر آن تکیه کرده و در دست دیگر طنابی گرفته و می خواهد به گردن یکی از اسیران ببندد . اسیران هم برهنه بوده و دست هایشان را از پشت بسته اند و آنها را بوسیله حلقه ای از لبشان گذرانیده شده مثل حیوانات مهار کرده اند . ترجمه خطوط که روی این استل نوشته شده چنین است :

« آنوبانی نی پادشاه توانا ، پادشاه لولوبی ، نقش خود و نقش الهه ایشتار را در کوه باتیر رسم کرده است ،آن کس که این نقوش و این لوح را محو کند به نفرین و لعنت آنو ، آنوتوم ، بل ، بلیت ، رامان ، ایشتار ، سین و َشَمش گرفتار با دونسل او بر باد رواد…»

گذشته از این کتیبه ، اشاره ای که به نام لولوبی شده در قراردادهای سلسله دوّم پادشاهان شهر اور است که در سال 1894.م در تل براک کشف گردید  و تعداد زیادی از این الواح از همان سالی است که پادشاه اور ولایت شمیروم و لولوبی ها را غارت کرد ، این دو شهر را همیشه با هم ذکر می کنند . در رابطه با شمیروم ، لوح مشروح تری به نام لوح نیفر در دست است . با توجه به اثر فوق ، معلوم می شود پادشاه اور که مکرر ولایت را شمیروم را ویران کرده ، اینه سین نام داشته و همین پادشاه کشور را نیز به تصرف خود در آورده است . در قصه خدای طاعون که لوح آن کشف شده است ، نام ولایات ذیل دیده می شود‍: تاندیم ، سوماشتو ، آشورو ، الامو ، کاشو ، گوتو ، لولوبو .

حکام لولوبی ها در زمان نارامسین در تنگه قراداغ که امروز معبر پاگان خوانده می شود و در جنوب شهر زور با سپاه بابلی جنگیدند و نارامسین آنها را به سختی شکست داد و به یادگار این پیروزی شرحی در دامنه آن تنگه حجاری نموده اند (بین راه سلیمانیه و رباط ). enik

کاسی ها

بعد از لولوبی ها و گوتی ها قوم بزرگ و مشهوری که از منطقه کوهستان زاگرس می شناسیم « کاسی ها » می باشد . این قوم نیز همچون گوتی ها مدت چند قرن بر بین النهرین حکومت کرده و در در اوضاع آن نواحی تأثیر بسیاری داشته اند . از اسناد تاریخی چنین بر می آید که نفوذ قوم کاسی در بابل بیش از سایر اقوام بوده است . محل استقرار اولیه این قوم پیش از مهاجرت به زاگرس احتمالاً منطقه جنوب غربی دریای خزر بوده که در هزاره سوّم پیش از میلاد به منطقه کوهستانی زاگرس و از آنجا نیز با عبور از معابر شمال ایلام وارد بین النهرین شده اند . دانشمندان ، زبان کاسی ها را از سلسله زبان های قفقاز محسوب می دارند . یکی از دبیران بابلی فهرستی از لغات کاسی جمع کرده و روی همین اصل چنین معلوم می شود که زبان آنها قفقازی بوده و خیلی نزدیک به زبان ایلامی ها به شمار می آمده است.

از اسناد تاریخی چنین بر می آید که پیش از آنکه کاسی ها به بابل هجوم آوردند نام چندتن از خدایان بابل را به کار برده ولی بسیاری از نام خدایان آنها صریحاً منشاء قفقازی داشته است . از جهات بسیار ، ارتباط کاسی ها را با اقوام هند و اروپایی می توان تصدیق نمود از جمله پرستش اسب بعنوان مظهریت الهی . زیرا که این اعتقاد ، در بابل قدیم نبود و بعد از ورود کاسی ها در آنجا متداول شده است ، از طرفی سایر قبایل هندواروپایی نیز چنین عقایدی را داشته اند . بناباین می توان گفت که کاسی ها با قبایل اقوام " هی تیت ها " و " میتانی " نیز قبلاً در ارتباط بوده اند.

کاسی ها در حوالی سال 1896 پیش از میلاد به بابل حمله نموده ولی بابلی ها ، کاسی ها را دفع کردند ، امّا کاسی ها دست از نقشه خود بر نداشتند و از این تاریخ تا 150 سال نام کاسی ها را در الواح و اسناد بابلی می توان مشاهده کرد. بالاخره احتمالاً در سال 1749 پیش از میلاد پادشاه کاسی موسوم به گاندش به کلی دولت بابل را منقرض کرده و خود به سلطنت نشست و تا سال 1734 پیش از میلاد حکمرانی نمود. از این پادشاه کتیبه ای باقیست که خود را وارث سلاطین بابل معرفی نموده و در مجموع تسلط کاسی ها بر بابل حدوداً 577 سال طول کشیده است .

در سال 1171 پیش از میلاد پادشاه معروف ایلام  کویتر ناحونته به طرف بابل حرکت نمود و آخرین پادشاه کاسی ها را مغلوب و آن دولت را منقرض کرد. بعد از این پیروزی ، کویتر ناحونته و پسرش شوتروک ناحونته به بابل دست یافته و در شهر سیپار استل لوح پیروزی نارامسین را یافته و به بابل بردند و همچنین در این پیروزی ، قانون معروف « حمورابی » نیز به دست این پدر و پسر افتاد .

 حدود قلمرو کاسی ها درست روشن نشده است ، ولی احتمالاً مناطق تحت سلطه و نفوذ آنها در دوران اوج قدرتشان از کوه های زاگرس شروع شده و تا بین النهرین ادامه داشته است . ولی بعد از این که کاسی ها در بابل از امپراتوری ایلامی ها شکست خوردند ، احتمالاً به عقب برگشته و مجدداً در مسکن اولیه خود یعنی کوههای زاگرس استقرار یافته و همچون گوتی ها با اقوام محلی ادغام شده و در نهایت ، توسط مادها قدرت سیاسی آنها از بین رفته است . enik

نتیجه گیری

از آنچه که اجمالاً به آن اشاره شد ، می توان چنین استنباط نمود که در مناطق غربی ایران پیش از آمدن مادها ، اقوامی از قبیل لولوبی ها و گوتی ها کاسی ها به صورت دولتهای کوچک شکست خورده که با مردم محلی در آمیخته بودند ، زندگی می کردند . از طرفی در بخش غربی آنها و نواحی شرقی آسیای صغیر نیز از ابتدای قرن نهم پیش از میلاد امپراتوری بزرگ و قدرتمندی بنام اورارتوها که پایتخت آنها وان ( توشپا ) نام داشت مطرح بودند ، اورارتوها دولت مقتدر را تشکیل داده و در بیشتر مواقع منطقه تحت سلطه و نفوذ آنها تا پیرامون دریاچه ارومیه نیز می رسید .

با توجه به آنچه که گذشت می توان به این اشاره نمود که فرهنگ و هنر اقوام فوق الذکر بویژه اورارتوها که از فرهنگ و تمدن کاملاً پیشرفته ای برخوردار بودند در رشد و ایجاد هنر و فرهنگ ماد ها نقش تعیین کننده ای داشته و ماد ها چه از نظر فرهنگ و چه از لحاظ پیروزی بر علیه دشمنان خود خصوصاً آشوری ها و تشکیل امپراتوری بزرگ ، مدیون اقوام پیش از خود هستند که در منطقه غرب ایران بویژه در منطقه زاگرس می زیسته اند . در این رهگذر « مانایی ها » که در جنوب دریاچه ارومیه استقرار یافته بودند نسبت به ماد ها از قدمت تاریخی بیشتری برخوردار بوده و در شکل گیری هنر و فرهنگ ماد ها ، بویژه هنر معماری نقش به سزایی داشته و در جنگ ماد ها بر علیه آشوری ها نیز ، ماناها جزو متحدین مادها ، به حساب می آمدند . ماناها نیز ، همچون ماد ها شاخه ای از اقوام آریایی بوده و از لحاظ فرهنگ با مادها قرابتی داشته اند . کاوش های باستان شناسی در حسنلو ، که توسط حاکمی و دایسون صورت گرفته است ، اطلاعات زیادی را پیرامون هنر و فرهنگ ماناها ، در اختیار باستان شناسان قرار داده است . البته طبقات فرهنگی زیادی در حسنلو ، پیرامون استقرار ها شناسایی گردیده که از آن میان طبقه 111، از لحاظ گاه نگاری ، همزمان با مادها می باشد  . بنابر این علی رغم اینکه تأثیر شدید هنر اورارتوها در سطوح مختلف ، در هنر ماناها مشاهده می شود ولی در بعضی جنبه ها بویژه هنر معماری ، مادها ، در ساختنِ آپاداناهای نوشیجان تپه ، تحت تأثیر معماریِ محلیِماناها قرار گرفته اند . enik


<   <<   6   7   8   9   10      >



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]