Eni kazemi - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



دین در روم باستان:.

دین در روم باستان

  

یکی از کشورهای بسیار باشکوه و قدرتمند جهان باستان روم بود که بخش مهمی از اروپا ، ترکیه و شام را شامل می شد . اکنون این کشور به ایتالیا معروف است که به صورت شبه جزیره ای در جنوب اروپا قرار دارد. در قرون اولیه میلادی تمام شبه جزیره در تحت سلطه و حکمرانی شهر روم قرار گرفت. شهر روم را نخستین پادشاه آن قوم که موسوم به رومولوس بود در قرن هشتم قبل از میلاد تأسیس کرده است. پادشاهان ژولیوس سزار ، پمپی ، کراسوس در این سرزمین حکمروانی می کرده اند و و امپراطوری روم را تشکیل دادند.رومیان در هزاره اول قبل از میلاد در زمان رومولوس ترقی و پیشرفت خوبی داشتند. رومیان از گذشته های قدیم تاکنون در معماری ، نقاشی ، مجسمه سازی ، ادبیات و فنون کشورداری سرآمد بودند. رومیان سه قرن پس از میلاد مسیح علیه‌السلام به مسیحیت گرویدند و برای ترویج آن ، از تمدن باستانی خود بسیار سود جستند.

آئین رومیان قدیم

  • رومیان قدیم آئینی ساده و بدوی داشتند . خدای دیانا که معبدش در کنار دریاچه نمی در کوههای آلبان در نزدیکی شهر روم قرار داشت، معبود تمام لاتینها بود و همه قبایل و عشایر آن قوم در هنگام اعیاد سالیانه به آنجا رو آورده و ژوپیتر خدای قدیم و رب الارباب را می پرستیده اند ولی بعدها دیانا الاهه مخصوص سکنه شهر روم شد. او خدائی مونث بود شبیه به خدای آرتمیس در نزد یونانیان ، که الاهه قمر است و خدای شکارها و جنگلها و دختر زئوس. زنها دیانا را به خصوص بیشتر پرستش می کرده اند و معتقد بوده اند که او را شوهری است موسوم به ویربیوس . در رأس معبد دیانا همیشه کشیشی قرار داشته است که ثروتی هنگفت از تحف و هدایای تقدیمی زائرین اندوخته بود.یکی از اعمال دینی رومیان صرف خوراکی مقدس بود که با آتش مقدس پخته می شد و خدای آتش در آن سهم داشت. تهیه این غذا و صرف آن طبق آئینهای معینی بود .


 

  • مذهب رومیهای باستانی به دین نوما معروف است و آن نوعی از آنیمیزم بدوی می باشد و بسیار نزدیک به عقائد سحر و تابوئیزم و مشتمل بریک رشته اوراد و افسونها و تابوها و غیبگوئی ها . نوما یعنی روح که برای هر چیز ، از آدمی و نبات و جانور و جماد و چشمه سار و رودخانه و اجاق و غیره وجود روحی را تصور می کرده اند. بعضی از آنها ارواح طیبه و خیر و بعضی خبیثه و شریر بوده اند. این ارواح که بعدها جنبه الوهیت پیدا کردند طبیعت مبهم و نامشخصی داشته اند ولی بعدها شخصیت انفرادی پیدا کردند و برای آنها صورتی انسانی یا غیر انسانی قائل نشده و یا ترویج و زاد و ولد نداشته ، برخلاف یونانیان ، در میتولوژی روم ، برای آنها افسانه ها و اساطیری نتراشیده بودند. در اساطیر رومیان قدیم پرستش پهلوانان دیده نمی شود و از قصه خلقت عالم و زندگی بعد از مرگ سخنی در میان نیست و از خدایان خود شبحی مشخص در ذهن خود تصور نمی کرده اند ، تا آنرا بر روی احجار و یا ظروف نقش کنند ، و این صور ذهنی موهوم برای پیکر و شکل خدایان در ازمنه بعد به تقلید اتروسکانها و یونانیها در آنها پیدا شد.


 

  • رومیان باستانی مردمانی شهر نشین و زارع و در همان حال جنگجو بوده اند جز خانه و مزرعه جایگاهی و جز توالد و تناسل و انبات محصولات کاری نداشته اند ، از این رو برای هر یک از جزئیات امور مربوط به این امور روحی را موثر می دانسته اند . و در رأس همه آنها بزگترین خدایان یعنی ژوپیتر قرار داشته که آب بارن و نور آفتاب همه در دست او بود.که در اساطیر رومیان ژوپیتر خدای خدایان است.بعد از آنکه دولت روم تشکیل شد و سازمانهای اجتماعی در زمان امپراطوری روم نضج یافت دین رومیان به شکلی منظم و مرتب در آمد . ارواح صورت خدایان گرفتند و برای هر یک از آنها دسته کشیش ها و کهنه خاصی معین شدند.

 


قدمت نام اهورا مزدا:.

 

یافتنِ قدمتِ نامِ اهورامزدا بسیار دشوار است. امروزه با آگاهی‌های موجود مسلم است که آریاییان و ایرانیانِ آریایی، قبل از زرتشت با نامِ اهورامزدا آشنا بوده‌اند، یعنی به هنگامِ حضور و ظهورِ زرتشت، نامِ اهورا، نامی آشنا بوده او دستِ کم یکی از خدایانِ بزرگِ ایرانیانِ باستان است که با ظهورِ زرتشت به مقامِ یکتایی می‌رسد.

این نام، مرکب از واژه‌ی هندوایرانی اَهورَه، اَسورَه = سَروَر و واژه اوستایی مَزدا = دانا به معنی سرورِدانا است.

این کلمه در متن‌های پهلوی به اُهرمَزد و هُرمُزد و در فارسی اورمَزد، هُرمزد و هُرمُز مبدل شده است.

تا قبل از زمانِ هخامنشیان نمی‌توان در موردِ یزدان‌شناسی و باورهای دینی ایرانیان جز در اساطیر باستانی ایران و هندِ باستان آگاهی یافت.

هم‌زادهای اساطیری [کهن] بی‌شماری که از دورانِ مشترکِ هندوایرانی در ادبِ وِدایی و میراثِ فرهنگی هند و داستان‌های پیشدادی، کیانی و میراثِ فرهنگی ایرانِ باستان برجا مانده‌اند، از جایگاهِ ویژه‌ای برخوردارند.

این هر دو قوم در دوره‌ی هندوایرانی به اَسوره (اَهورََه) و دَئِوَ (دیو)های بی‌شماری معتقد بوده‌اند.

اهورامزدای زرتشت را در سرودهایش «‌‌‌‌گات‌ها»‌که در واقع اصلِ اوستا است، بهتر می‌توان شناخت.

اَهورامزدای زرتشت، داناترین سرور و بالاترین و برترین گوهری است که شایسته‌ی نیایش است. این گزینش در شرایط و زمانی انجام گرفته که پیرامونِ زرتشت را ایزادانِ هندوایرانی بی‌شماری فراگرفته و در باورِ مردمان بوده‌اند. پس زرتشت با هوشیاری و تدبیر، اهورامزدا را بزرگ‌ترین خوانده است و این به مفهومِ آن است که او بزرگ‌ترین خدایی است که وجود دارد و در تصور می‌گنجد. با این تدبیر، بی‌آن‌که ایزدانِ موجود را انکار کند،‌ در مراحلِ بعدی آن‌ها را به شکلِ فرشتگانِ اهورامزدا انگاشته که به صورتِ صفاتِ اهورامزدا عمل می‌کنند. با این سلیقه و تدبیر، ایزدانِ باستانی به فرشتگانی مستقل که از اهورامزدا بیرون جوشیده‌اند، بدل شده و هر یک به صورتِ‌منظری از اهورا عمل می‌کنند. به عبارت دیگر، اَمشاسپندان، اعضای یک پیکراند که در آفرینش، زیک گوهرند.»

در سراسرِ گات‌ها، اهورامزدا برای زرتشت، تنها خدای توانا و آفریننده‌ی دانا است. در بالاترین نقطه‌ی آسمان قرار دارد. زاده نشده و کسی به او نمی‌ماند. وَرای او و بدونِ او، هیچ چیز وجود ندارد. او برترین هستی است و هستی همه از اوست. او برترین است. نه برتر از خود دارد و نه هم‌پایه. نه کسی منکرِ برتری او و نه مدعی جایگاه اوست.

در سنگ‌نبشته‌های هخامنشیان نیز اهورامزدا همان خدای یکتایی است که راستی را دوست دارد و از دروغ بی‌زار است. از تاکیدهای فراوان در گات‌ها و سنگ‌نبشته‌ها به پرهیز از دروغ، می‌توان نتیجه گرفت که تضادِ راستی و دروغ، در هر دو به یک اندازه متبلور است و بینشِ نبرد با دروغ و تکیه بر راستی، آبشخوری واحد دارد.

در حقیقت امشاسپندانِ زرتست، به پیکرِ اهورامزدا پیوند خورده‌اند و به عبارتی اهورامزدا با شش صفتِ خود (امشاسپندان)، جهان را اداره می‌کند.

این شش امشاسپند یا صفتِ اهورایی عبارتند از:

1 وَهومَنه (بهمن): اندیشه یا خردِ نیکو.

2 اَشَه وَ هیشتَه (اردیبهشت): بهترین فضیلت یا راستی

3 خشَتَره وَئیریه (شهریور): شهریاری دلخواه، آرمانِ شهریاری.

4 سِپَنتَه آرمَئیتی یا سِپَندارمَز (اسفند): به جا اندیشِ مقدس.

5 و 6 هَئوروَتات (خرداد): کمال و اِمِرتات (مُرداد ـ اَمُرداد) بی‌مرگی در جهان بینی زرتشت عامل اختیار است که مسیر زندگی را در مبارزه با بدی و اهریمن تعیین می‌کند. اهورامزدا، امشاسپندان و ایزدان را در کنار دارد و سروش نیز در جمع آنها عضویت دارد.


زرتشت پیامبر اهواریی ایران باستان:.

 

 

زرتشت - چهره های ماندگار


 

زَرتُشت ، زردشت،زردهُشت یا زراتُشت(در اوستا زَرَثوشْتَرَ به تعبیری به معنی «دارنده روشنایی زرین‌رنگ» و به تعبیری دیگر «دارنده شتر زردفام» و سرانجان به معنای «ستاره زرین») نام پیامبر ایرانی و بنیادگذار دین زرتشتی‌گری یا مزداپرستی و سراینده گاهان (کهنترین بخش اوستا) است. بعضی پژوهشگران بر این باورند که زرتشت در روز ششم فروردین زاده شده ولی درباره ی تاریخ زایش او دیدگاه‌های فراوانی وجود دارد. برآوردها از ششصد تا چندین هزار سال پیش از میلاد تفاوت دارند. تولد زرتشت را در شمال غربی ایران در نزدیکی دریاچه چیچست (ارومیه) در روستای انبی دانسته‌اند. پس از اعلام پیامبری در سن 30 سالگی، زندگی بر زرتشت در منطقه شمال غربی ایران سخت شد و او ناچار به کوچ به شمال شرقی ایران آن روزگار یعنی منطقه بلخ شد. در آنجا زرتشت از پشتیبانی گشتاسب‌شاه برخوردار شد و توانست دین خود را گسترش دهد. زرتشت در سن 77 سالگی در روز پنجم دی ماه در نیایشگاه بلخ بدست یکی از تورانیان به نام توربراتور کشته شد.

تبار و خانواده زرتشت
نام خانوادگی زرتشت اسپنتمان بود. مادر او دُغدو و پدر وی پوروشسب نام داشتند. پوروشَسْب اِسپَنْتْمان مردی دانشور و درستکار بود. دغدو دختر فری‌هیم‌رَوا از خاندان نژادگان (اشراف) و دینور بود. حاصل ازدواج پوروشسب و دغدو پنج پسر بود و زرتشت سومین آنهاست. زرتشت از همسر خود به نام هووی شش فرزند داشت. نام سه پسر ایشان ایسَت‌واسْتَرَه، اورْوْتَتْ‌نَرَه، هْوَرْچیثْزَه و نام سه دخترشان فرینی، ثریتی و پوروچیستا بود. یکی از هفت شاگرد اصلی زرتشت به نام مَیدیوماه پسرعموی پیامبر بود. ادامه مطلب...

انکیدو اسطوره‌ سومری:.

انکیدو

اِنکیدو در اسطوره‌های سومری همزاد، یار و همراه گیلگامش است. در این اسطوره‌ها، انکیدو به عنوان شخصی وحشی ترسیم شده که توسط حیوانات پرورده شده‌است. نام انکیدو به معنی «آفریده انکی» است.

انکیدو به فرمان انو و به دست ارورو آفریده شد و آفریده‌ای از خاک رس است و از دم و خون نی نیب زاده شده.

او همچون مادرش (ری شت) قدرت خواب‌گزاری دارد، پس از آنکه ایشتار بر گیلگامش و انکیدو خشم می‌آورد(به خاطر کشتن نر گاو آسمانی) انکیدو دچار تب و بیماری می‌شود و مرگ او آغاز مهم ترین بخش حماسه گیلگامش است.


هوشنگ شخصیت‌ه اساطوره ای یران:.

هوشنگ

هوشنگ یکی از شخصیت‌های اساطیری ایران است. وی در شاهنامه، پسر سیامک و نوه? کیومرث و در متون پهلوی، نخستین شاه پیشدادی است.

هوشنگ در شاهنامه

در شاهنامه انتقام قتل سیامک را از اهریمن می‌گیرد و پس از کیومرث به پادشاهی جهان می‌رسد. همچنین، یافتن آتش و برپایی جشن سده را در شاهنامه و اسطوره‌های ایرانی به او نسبت می‌دهند.

هوشنگ شاه، مردم زمان خود را با آبیاری و صنعت و جداکردن آهن و سنگ و ساختن ابزار و آلات آهنی آشنا ساخت و به ایشان کشت و زرع آموخت. در شاهنامه، طبخ غذا، پختن نان و گله‌داری از آموزه‌های او برای مردم به شمار می‌رود.


دین وستا:.

اوستا

اَوِسْتا، نام کلی مجموعه? کهن‌ترین نوشتار و سروده های ایرانیان است، که به در واقع دانشنامه ی ایرانیان بوده و در روزگار باستان بیست و یک نسک (کتاب) داشته و در شکل کنونی خود شامل پنج بخش است. بخش های اوستا عبارتند از : یَسنه که سخنان زرتشت موسوم به گاهان، در آن گنجانده شده، یشت‌ها (سرودهای نیایشی)، وندیداد، ویسپرد و خرده‌اوستا.

معنای واژه

واژه اَوِستا که در خود کتاب نیامده به معنی دانش و شناخت است و با واژه «ودا»، نام کهنترین کتابِ دینی هندوان همریشه است. بر روی هم اوستا را می‌توان به معنی «آگاهی‌نامه» یا «دانش‌نامه» دانست که آن را مرجع نامه نیز مینامند....ادامه مطلب...

کیومرث:.

یا گیومرث در فارسی، گیومرت یا گیومرد در پهلوی، گَیومَرَتَن در اوستایی نام نخستین نمونه انسان در جهانشناسی اساطیری مَزدَیَسنیان و نخستین شاه در شاهنامه است.

گیومرث در زبان اوستایی از دو جز گَیو (به معنی زندگانی) و مَرَتَن (به معنی میرنده یا فناپذیر) تشکیل یافته است.

کیومرث در اوستا

گویا در یکی از نسکهای مفقود اوستا(ی ساسانی) به نام «چهرداد» سرگذشت کیومرث به تفصیل آمده بود. خوشبختانه خلاصه? این نسک در کتاب پهلوی دینکرد آمده است. گیومرث در اوستا با صفت «نخست‌اندیش» آمده است زیرا نخستین کس است که پیام اهورامزدا را دریافت کرد.ادامه مطلب...

<   <<   56   57   58   59   60   >>   >



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]