فتح کارتاژ بدست داریــــــوش کبیـــــــــــر - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



فتح کارتاژ بدست داریــــــوش کبیـــــــــــر:.

 

 فتح کارتاژ بدست داریــــــوش کبیـــــــــــر

بعد از اینکه خط تصویری مصر باستان ، خوانده شد و راه استفاده از اسناد تاریخی مصر بازگردید ، دانشمندان مصر شناس در اسناد تاریخی مصری ها بارها به نام " طاعون سیاه " برخورد کردند و تصور نمودند که منظور از نویسندگان مصری از طاعون سیاه همان مرض معروف طاعون است ، تا اینکه دریافتند طاعون سیاه اصطلاعی است برای نمایاندن تهاجم سیاه پوستان جنوب مصر . هردوت می گوید : « آریاندس فرمانده مصر ، برای اطاعت از دستور داریوش سیصد کشتی به جنوب مصر فرستاد تا اینکه سیاه پوستان را اجیر کنند و انها را به شمال مصر بیاورند . به جنوب مصر بروند گفت همین که یک عده سرباز اجیر گردید انها را با کشتی به شمال بفرستید و معطل نشوید که تمام سربازان مورد لزوم را اجیر کنید و بعد انها را به راه بیاندازید . در حالی که افسران مصری در جنوب ان کشور سیاه پوستان را برای سربازی اجیر می کردند ، آریاندس در شمال مصر برای انها سلاح فراهم می کرد و سلاحی را که وی برای سیاه پوستان فراهم می کرد عبارت بود از تیر و کمان و نیزه و زوبین . ان می دانست که سیاه پوستان در به کار بردن ان سه نوع سلاح مهارت دارند و تیری که از کمان انها رها شود کشنده است و می توانند زوبین را طوری پرتاب نمایند که به هدف اصابت کند . به هر نسبت که سیاه پوستان از جنوب مصر به شمال می رسیدند آریاندس به وسیله افسران مصری که زبان سیاه پوستان را می دانستند انها را تحت تعلیم قرار داده و تعلیم سیاه پوستان فقط این بود که عادت کنند در واحدهای نظامی جای بگیرند وگرنه انها احتیاج به تعلیم جنگی نداشتند .» در تمام اعصار به دو منظور سرباز تعلیم جنگی داده می شد و می شود : اول اینکه بتواند به خوبی از سلاح خود استفاده نماید و دوم اینکه بتواند خستگی میدان جنگ را تحمل کند . سربازان سیاه پوست که از طرف آریاندس اجیر می شدند ، به کار بردن تیر وکمان و زوبین را از طفولیت فرا می گرفتند و بعد از بزرگ شدن با نیزه می جنگیدند و طوری در بکار بردن ان اسلحه مهارت داشتند که سربازان عادی نمی توانستند آن سلاح ها را به کار ببرند مگر بعد از سالها تمرین کردند . قوه تحمل خستگی انها به حدی زیاد بود که خستگی میدان جنگ در نظرشان بی اهمیت جلوه می کرد ، چون از طفولیت ، در جنگل ها برای شکار تلاش می نمودند و کف پاهای انها چون سم اسب سخت شده بود و نمی توانستند کفش بپوشند و در میدان جنگ هم با پای برهنه می جنگیدند . اریاندس در مصر قشون فراهم می کرد و داریوش در سوریه و لیدی و بعد از دو ماه داریوش وارد مصر شد. داریوش از مشاهده سربازان سیاه پوست که آریاندس اجیر کرده بود ابراز رضایت کرد و چون همه سیاه پوستان عریان بودند دستور داد که به سرعت برای انها لباس ضخیم و گرم فراهم نمایند و انگاه در اولین روز طغیان رودخانه نیل در شمال مصر که اولین روز امدن چلچله ها نیز می باشد و آغاز پائیز است با قشون خود براه افتاد و راهی را پیش گرفت که کمبوجیه برای جنگ با فرعون " پز آمون " پیش گرفته بود. " خانتوس "مورخ لیدی می گوید   که شمار سربازان داریوش دران سفر یکصدو پنجاه هزار نفر بود و این رقم کمی اغراق امیز است ." گزنفون " سربازان داریوش را هنگامی که می خواستند به کارتاژ بروند یکصد هزار نوشته و تصور می شود که این رقم هم کمی اغراق آمیز باشد. در هر حال یک طلایه پیشاپیش ارتش داریوش حرکت می کرد و وظیفه اش این بود که علاوه بر اکتشاف در مواضعی که برای اتراق قشون تعیین گردیده کنار دریا چاه های متعدد حفر کنند تا این که سربازان داریوش از حیث آب مرفه باشند و می دانیم که کنار دریا بعد از اینکه قدری زمین را حفر کنند به آب شیرین می رسند. یک طلایه دیگر در جنوب ارتش داریوش حرکت می کرد تا اینکه ان قشون غافلگیر نشود و دریا سالار هیست بین  ارتش مصرو ارتش داریوش از راه دریا یک خط زنجیر دریایی به وجود آورده بود و هر قدر ارتش داریوش جلو می رفت ، ان خط زنجیر طولانی تر می شد و خط زنجیر مزبور یک شاهراه امن برای کشتی های حمل و نقل که آذوقه به ارتش داریوش می رسانیدند محبوس می گردید و کارتاژیها نمی توانستند که در ان شاهراه ، کشتی های حمل و نقل ایران را حمل کنند یا به غنیمت ببرند . روزی که ارتش داریوش از مصر حرکت کرد ، سربازان سیاه پوست ان قشون عریان بودند و نخواستند لباس بپوشند . داریوش امر کرد لباسهایی که برای سیاه پوستان فراهم شده آورده شود و بعد از پانزده روز راهپیمایی شب هوا خیلی سرد شد و سیاه پوستان عریان از سرما به لرزه در امده بودند و ان وقت به ارزش البسه جدید که داریوش برای انها فراهم کرده بود پی بردند و با رضایت خاطر لباسهای ضخیم را پوشیدند . از ان پس تا وقتی که قشون داریوش به مرز کارتاژ رسید سیاه پوستان هر روز بعد از اینکه آفتاب بالا می امد عریان می شدند و بعد از اینکه شب فرا می رسید لباس های ضخیم داریوش را می پوشیدند. وقتی ارتش داریوش به مرز کارتاژ رسید به حساب تقویم امروزی سی و پنج روز از پائیز سال 514 قبل از میلاد گذشته بود. کارتاژیها در آغاز مطلع نشدند که یک ارتش به فرماندهی داریوش پادشاه ایران از مصر به راه افتاده تا این که کارتاژ را اشغال کند ، اما بعد از اینکه دریا سالار ایرانی در دریای مدیترانه یک خط زنجیر دریایی به وجود آورد که در طول آن به وسیله کشتی های حمل و نقل آذوقه به قشون ایران برساند ، کشتی های کارتاژی که در دریا حرکت می کردند فهمیدند که یک قشون در طول ساحل به سوی مغرب روان است و به زودی کشف کردند که ان ارتش برای اشغال کارتاژ راه پیمایی می کند. کارتاژ تا ان تاریخ ارتش نداشت و فقط دارای نیروی دریایی بود و انچه سبب گردید که کارتاژ دارای ارتش شود و در اعصار بعد ، با ارتش خود به اروپا تهاجم نماید همان حمله داریوش بود که کارتاژیها را از خواب غفلت بیدار کرد. در ان موقع کارتاژ نه ارتشی داشت نه فرصتی موجود بود که بتواند یک ارتش بسیج کند . این بود که شورای شیوخ کارتاژ تصمیم گرفت که با داریوش صلح نماید و سه نفر از شیوخ انتخاب شدند که نزد داریوش بروند و به او بگویند که کارتاژ خواهان صلح است و ان سه مرد در مرز کارتاژ به او رسیدند و درخواست صلح کردند .داریوش گفت : درخواست صلح شما به سه شرط پذیرفته می شود : اول اینکه کارتاژ خساراتی را که به اتباع ایران وارد کرده و خون بهای مقتولین و هزینه قشون کشی مرا بپردازد. دوم اینکه نیروی دریایی کارتاژ از بین برود . و سوم اینکه فرمانفرمای ایرانی حکومت کارتاژ را در دست داشته باشد . در عوض من به شما قول می دهم که جان و مال مردم کارتاژ در امان است و شما ازاد هستید که دین خود را بپرستید و جزء مالیات که هر سال باید بپردازید به هیچ عنوان چیزی از شما گرفته نخواهد شد . سه نماینده مجلس شیوخ خواستند درخواست مهلت کنند تا اینکه بروند و شرایط داریوش را در مجلس شیوخ مطرح کنند ، ولی داریوش گفت من نمی توانم صبر کنم ! و عقیده دارم که درخواست مهلت شما فقط برای از بین بردن وقت به قصد فراهم کردن سرباز است و اگر شرایط مرا در همین جا نپذیرید کارتاژ را مورد تهاجم قرار خواهم داد و با شما طبق ائین جنگ رفتار خواهم کرد . ان سه نفر ناگزیر شدند که شرایط داریوش را بپذیرند و پادشاه  دو کرور  "داریک ) " واحد پول ) غرامت خون ایرانیان و خسارات وارده بر انان و هزینه قشون کشی را گرفت و بدین کارتاژ بدون جنگ و خونریزی جزء امپراطوری وسیع ایران شد و نیروی دریایی ان از بین رفت ولی کشتی های بازرگانی آن کماکان مشغول کار بود. هنگامی که ارتش ایران از کارتاژ مراجعت می کرد یک کاروان مصری مورد حمله راهزنان قرار گرفت و داریوش ، راهزنان را از آریاندس فرمانفرمای مصر خواست و بعد از اینکه دستگیر شدند امر کرد که انها را شقه شقه کنند و از ان پس مجازات راهزنی در امپراطوری ایران شقه کردن بود .

 

 





.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]