خدایان یونان باستان - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



دیونیزوس یا باکوس:.

 

این داستان با داستان دمتر تفاوت بسیار دارد.دیونیزوس آخرین خدایی بود که به اولمپ آمد.هومر اجازه ورود نمی داد.برای داستان یا ماجرای وی هیچمنبع نخستینی وجود ندارد مگر همان اشاره کوتاه در نوشته های هزیود در قرن هشتم یا هنم پیش از میلاد.در یکی از سرود های هومری که شاید مربوط به قرن چهارم پیش از میلاد باشد فقط در باره کشتی دزدان دریایی و سرنوشت پنتئوس سخن رفته است که آخرین نمایشنامه تورپیدس در قرن پنجم پیش از میلاد است و از جدید ترین شاعران یونانی به شمار می رود. ادامه مطلب...
دمتر (سرس):.

 

این داستان فقط در یک شعر خیلی قدیمی ادوار نخستین آمده استکه یکی از سروده های بسیار کهن هومری است و به قرون هشت و هفت پیش از میلاد مسیح می رسد.نسخه اصلی نشانی از شعر نخستین یونانی دارد یعنی نشانی از سادگی زیاد و صراحت و شادی در دنیایی زیبا.

 ادامه مطلب...

دو خدای بزرگ زمین:.

 

اصولا در بیشت اوقات خدایان فناناپذیر سودی به حال انسانها نداشتند و اغلب زیانبار هم بودند:زئوس خدای عاشق و فاسق خطرناک دوشیزگانی انسانی بود و معلوم نبود چه موقع صاعقه مخوف و هولناکش را استفاده می کند.آرس به وجود آورنده جنگ و آغاز گر جنگ و بیماری های واگیر دار بود .هرا،هرگاه حسادت وجودش را فرا می گرفت،که اغلب چنین بود ،اندیشه عدالت و دادگستری و انصاف را به مخیله اش راه نمی داد.آتنا نیز جنگ افروز بود و نیزه تیز و ثاقب آذرخشش را مانند زئوس با بی مسئولیتی ویژه ای به کار می گرفت.آفرودیت ازقدرت و اختیاراتش بیتر برای به دام انداختن و خیانت و حیله گری استفاده می کرد.آنها گروهی زیبا رو بودند که اعمال و رفتارشان در قالب داستانهای زیبا و سرگرم کننده متجلّی شده است . از طرف دیگر خدیانی که ضرر و زیانی نداشتند بلهوس دمدمی مزاج غیر قابل اعتماد بودند و به طور کلی آدمها بدون آنها بهتر و آسوده تر زندگی می کردند.ادامه مطلب...

آرتمیس(دیانا):.

 

او را به خاطر زادگاهش ،کوه سینتوس در دلوس،سینتیا هم خوانده اند.او خواهر دوقلوی آپولوست و دختر زئوس و لتو.

او بانوی وحوش بود و میر شکارِ خدایان؛کاری بس غریب برای یک زن.آرتمیس مانند یک شکارچی خوب ،همیشه مواظب نوزادان بود،و در هر جا نگاهبان و پاسدار.با وجود این ،با تضاد اخلاقی ویژه ای کهدر داستانهای اساطیری دیده می شود،از حرکت ناوگان یونان به تروا جلوگیری کرد تا اینکه دوشیزه ای را برایش قربانی کردند.در بسیاری از داستانها او را زنی آتشین مزاج و تند خو و کینه جو کعرفی کرده اند.از سوی دیگر می گفتند زنانی که آرام و بدون درد و سریع جان می بازند،مرگشان بر اثر تیر های نقره ای اوست.

چونفئوبوس آفتاب بود و او نیز ماه،بنابراین آن دو را به ترتیب فوئبه و سلنه که به زبان لاتینی لونا گویندمی نامیدند.اما هیچ یک از این دو نام ،یعنی سلبه و لونا به او تعلق نداشت.فوئبه یک تیتان بود و از خدایان کهن و سالخورده ،و سلنه هم همینطور که واقعا الهه ماه بود و این فوئبه هیچ ربطی به آپولو ندارد.آن الهه خواهر هلیوس،خدای آفتاب، بود که آپولو را با وی اشتباه گرفته اند.

در دیوان شاعران دورانهای بعد آرتمیس را هکات یا هکاته هم خوانده اند و با او یکی دانسته اند.این زن «الهه ایست با سه شکل یا صورت» :سلن یا سلنه در آسمان،آرتمیس بر روی زمینو هکات یا هکاته در دنیای زیرین و نیز در دنیای بالا در آن هنگام که در تاریکی فرو رفته است.هکاته الهه بخش تیره ماه بود و نیز شبهای تیره ای که ماه پنهان مانده است.این الهه با تاریکی سر و کار داشته،و الهه گذرگاه ها بود،که می گفتند محل ویژه جادوگران اهریمن صفت است.او الهه ای شوم بود:

 هکاته دوزخ،
که می تواند هر چیز نیرومندی را در هم بشکند.
بهوش،بهوش!سگان تازی وی در شهر پارس می کنند.
در هر جا که سه راه به هم می رسند او ایستاده است.ادامه مطلب...

هستیا(وستا):.

 

این الهه خواهر زئوس بود.البته این الهه سخصیت مهم و خاصی نیست و در اساطیر نقش بسزایی را ندارد.او الهه یا ربّةالنّوع اجاق بود که منظور خانه و خانواده استو نوزادان را پیش از ورود به میان خانواده دور اجاق طواف میدادند.در آغاز و پایان هر سفره ای هدیه ای به او می دادند.هر شهر یک اجاق ویژه هستیا داشتند که هیچگاه نمی گذاشتند آتش آن خاموش شود .هرگاه می خواستند یک کولونی و مستعمره جدید ایجاد کنند مستعمره نشینان و هیمه اجاق شهر پیشینشان را با خود همراه می بردند تا آتش را در اجاق یا آتش گاه انو بر افروزند.
در روم شش کاهنه دوشیزه که آنها را وِستال می نامیدند(یعنی مأموران آتش)،از آتش پاسداری می کردند که خاموش نشود.


هرمس(مرکوری):.

 

زئوس پدرش بود و مایا دختر اطلس،مادرش.به دلیل مجسمه بسیار مشهوری که از او وجود دارد ،چهره اش برای ما آشناتر از چهره خدایان دیگر است.هرمس خوش اندام و زیبا و چابک بود.او کفشها یا سندلهای بالدار به پا می کرد . بر کلاه کوچکش و همچنین بر عصا یا چوبدستش که آن را کادوسئوس می خواندند بالهایی هم داشت.او ایلچی و پیام رسان زئوس بود که«با چنان شتابی پیش می تازد که انگار او خود می رود تا به آن فرامین عمل کند»

در خیل خدایان اولمپ نشین جسورترین و فریبکارترینشان بود،و در حقیقت دزدی استاد بود و این کار را حتی آن هنگام که فقط یک روز از تولدش می گذشت،یعنی پیش از آنکه نخستین روز تولدش به سر آید ،آغاز کرد:

کودک در طلوع روز به دنیا آمد،

و شب از راه نرسیده بود

که گله آپولو را دزدید.

البته زئوس او را ناگزیر ساخت گله را مسترد دارد،و آپولو نیز با گرفتن یک چنگ که تازه اختراع کرده بود و آن را از کاسه لاک پشت ساخته بود ، وی را مورد عفو قرار داد.شاید بین این روایت اولیه و این حقیقت که وی خدای تجارت و بازار بود و پشتیبان سوداگران،پیوندی وجود داشته باشد.درست بر خلاف این ویژگی هایی که به وی نسبت می دهند ،او راهنمای جدّی مردگان بود و چاووش خدایان که ارواح را به آرامگاه ابدیشان رهنمون می کرد.حضور وی در داستانهای اساطیری بیش از سایر خدایان است.


آرِس(مارس):.

 

خدای جنگ ،پسر زئوس و هرا که به قول هومر هر دو از او نفرت داشتند.در واقع در سراسر ایلیاد که داستانی حماسی و رزمی است همیشه از او به نفرت یاد شده است.گهگاه پهلوانان «در شادیهای برخاسته از جنگ آرس شرکت می کنند»امّا بسیار دیده شده است که توانسته اند از«آتش خشم و کینه این خدای ستمگر و سنگدل» بگریزند.هومر او را مرگ آفرین ،دستها به خون آلوده،و نفرت مجسّم آدمیزادگان دانسته است، و شگفت انگیز اینکه خدایی ترسو و بزدل نیز بوده است که چون زخم بر می داشت از شدّت درد زوزه می کشید و می گریخت.با وجود این،در میدانهای نبرد ملتزمین رکاب بسیاری داشت تا بدین وسیله دیگران از دیدنش احساس اعتماد به نفس کنند .خواهرش اریس که نفاق معنی می دهد و پسرش «ستیزه جویی» یا سترایف در رکابش بودند.الهه جنگ به نام انیو که در زبان لاتین بلّونا نامیده می شود همیشه همگام وی بود .هرگاه انیو می آمد وحشت و هراس نیز با او همپا بود.چون اینان می آمدند از پشت سرشان صدای فریاد ناله و ضجّه به هوا بر می خاست و جوی خون بر روی زمین جاری می شد.ادامه مطلب...

   1   2   3      >



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]