دانستانی های باستان - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



ساپفو و فائون:.

داستان عشق ساپفو به فائون Phaon و پریدن ساپفو از صخره های لئوکادیان Leucadian در نتیجه اهانت های فائون به ساپفو ، هر چند به طور ضمنی اعتقاد قوی نسبت به این باور وجود دارد ، به نظر نمی آید که بر بنیان های تاریخی محکمی استوار باشد . در حقیقت یک لطیفه گوی در گلچینی ادبی این گونه توضیح می دهد که ساپفو در گورستانی در ائولیک به خاک سپرده شد .[ 4 ] هنوز فائون برای تمام اسطوره های که در اطراف اسمش گردآمده ، برای دلربایی معجزه گرش و عشق نامحسوسش ، شاید یک شخصیت واقعی داشته باشد .همانند دیگر قهرمانان ، احتمالاً او در دوره ای خیلی پیشتر از آن اخباری که به ما رسیده است زندگی می کرد . گفته شده است که او قایقرانی در میتیلنه ( مقایسه با قطعه 140 ) بوده است ؛ کسی که به وسیله آفرودیت به او جوانی و زیبایی فوق العاده ای اهدا شده بود ، به پاداش یک عبور دادن ناچیز به وسیله قایق ادامه مطلب...

علل سقوط هخامنشیان:.

ممکن است این سوال همیشه در ذهن شما وجود داشته باشد که: چگونه حکومت هخامنشیان که لقب نخستین امپراتورى جهان را یدک مى کشد رو به نابودى نهاد و منقرض شد؟

 دلیل این امر به وسیله مورخان آن دوره ثبت نشده اما مى توان جواب این سوال را در بین مجموعه نوشتارهایى را که تاریخنگاران آن زمان درباره وقایع مهم خود به رشته تحریر درآورده اند جستجو کرد...

 حکومت هخامنشیان توسط کوروش کبیر تاسیس شد و جانشین وى که کمبوجیه نام دارد حکومت پدر را ادامه داد اما کمبوجیه هرچند که به وصیت پدرش به عنوان ولیعهد و سپس پادشاه بعد از او انتخاب شده بود اما به دلایلى همچون حرص و طمع پادشاهى و ترس از اینکه که مبادا بردیا در غیاب او(زیرا کمبوجیه در نخستین ایام سلطنت خود به مصر لشکر کشید)ادعاى سلطنت نماید و خطرى تهدید کننده براى سلطنتش باشد او (بردیا) را در خفا به قتل رساند... و با خیال آسوده به مصر(با فرماندهى داریوش بزرگ)لشکر کشید که پس از مدتى بردیاى دروغین(یکى از مغ هاى دربار به نام: گوماتا که از راز قتل بردیا خبر داشت و در غیاب کمبوجیه خود را بردیا برادر کوچک کمبوجیه خوانده بود)به صحنه آمد و پیروانى را نیز براى خود جمع کرد و به محض اینکه کمبوجیه از این ماجرا مطلع شد به همراهى داریوش بزرگ به سمت ایران رهسپار شد که به شکل مشکوکى پیش از رسیدن به ایران درگذشت(مستندترین دلیل مرگ کمبوجیه: در بین راه به دلیل سنگلاخى بودن و ناهموار بودن مسیر اسب کمبوجیه واژگون شده و شمشیر او که بر کمرش بسته شده بوده بر شکمش فرو رفته و باعث مرگش شده و برخى هم از سقوط او به پایین دره هم خبر داده اند که چندان واقعى به نظر نمى رسد)...

هنگامى که داریوش بزرگ به ایران رسید بردیاى دروغین را به قتل رساند و ? شورشگر دیگر را هم به مجازات اعمال خود رساند . داریوش بزرگ به سلطنت رسید و پارسه(تخت جمشید)را ساخت که پایتخت خود و پادشاهان بعد از  خود قرار گرفت که اکنون بزرگترین بناى سنگى جهان نام دارد و داریوش کارهاى بزرگى همچون: ساخت نخستین راه هاى شوسه جهان(مانند: راه شاهى که اکنون مسیر اصلى که به پاسارگاد و پارسه مى رسد همان راه شاهى است که در عصر هخامنشیان بوده) و چاپارخانه(نخستین شکل پست در جهان) و کانال سوئز و... را کرد که نه تنها به مردم ایران بلکه به تمام مردم جان خدمات ارزشمندى را ارائه داد...

 پس از داریوش بزرگ حکومت هخامنشیان رو به نزول اقتدار و قدرت نهاد... خشایارشا(که برخى از مورخان نام خشایار را به این شکل یاد مى کنند: خشایارشاشاه بزرگ که هنوز دلیل لقب بزرگ براى او چیست؟ ما که نمى دانیم!!) که هر چند از جمله کارهاى نیک او سرکوب مصریان و باعث پیشرفت همه جانبه ساخت پارسه و اتمام کار کانال سوئز بود اما لشکر کشى عظیم او به یونان و آتش زدن آتن که در سال ??? قبل از میلاد رخ داد و بنابر برروایت هرودت که از جمله تاریخنگاران بزرگ یونانى است ارتش ایران اعم از پیاده و سواره و سپاهیان دریایى به حدود ??????? نفر مى رسیده اعلام کرده، که خیلى جالبست بدانید مهمترین بهانه اسکندر مقدونى براى حمله به ایران و ویران کردن و آتش زدن پارسه و پاسارگاد همین حمله خشایارشا بوده که هرچند نباید حرص و طمع اسکندر براى کشور گشایى را از نظر دور داشت...

 پس از قتل خشایارشا به دست رئیس محافظانش در سال ??? قبل از میلاد نوبت سلطنت به اردشیر اول رسید و تنها کار مفیدى(!)که این پادشاه انجام داد انعقاد پیمان صلح بین ایران و یونان در شوش بود.

وى در سال ??? قبل از میلاد در گذشت و پس از کشمکش هاى خانوادگى فراوان سرانجام نوبت سلطنت به داریوش دوم رسید   که از نالایق ترین پادشاهان هخامنشى بود پس از او نوبت سلطنت به پسران او: کوروش کوچک(!)و اردشیر دوم رسید که بعد از چند لشکر کشى کوچک و بزرگ به یونان و مصر بالاخره با مرگ اردشیر دوم در سال ???ق.م شمارش معکوس براى اضمحلال سلسله هخامنشى آغاز شد.

این پادشاه بنابر بر روایت مورخان صدها زن و ده ها فرزند داشت که بسیارى از آنان از قبل از خود وى که عمرى طولانى داشت از بین رفتند!! بعد از مرگ اردشیر دوم جنگ هاى ویرانگرى میان فرزندان او به وقوع پیوست که سرانجام نوبت حکومت به "شاهزاده اخس" به نام: اردشیر سوم انجامید. این نابزرگوار در آغاز سلطنت تمام شاهزادگانى را که از طرف آنان احتمال خطرى براى خود مى دید از جمله تعدادى از شاهزاده خانم ها(!) را به قتل رساند.

در این دوران ایران ?بار به مصر لشکر کشید که در اولى شکست و در دومى پیروزى نصیب ایران شد. اردشیر سوم در سال ??? ق.م به دست اطرافیانش به قتل رسید و سلطنت به داریوش سوم ، آخرین پادشاه هخامنشى رسید. داریوش سوم در همان اوایل سلطنتش با حمله اسکندر مقدونى مواجه شد و پیش از اینکه بتواند قواى نظامىِ ارتش خود را تقویت کند ، با این جنگ ویرانگر مواجه شد... و حتى خیلى جالبست بدانید که همین ارتش ضعیف اگر با فرار داریوش سوم از میدان نبرد و از بین رفتن فرماندهى مواجه نمى شد اسکندر با شکست سختى از ایران مواجه مى شد! که این نشان از این دارد که هرچند حکومت عملا نابود شده بوده اما به دلیل اینکه ارتش و سرباز ایرانى خاک وطن را ناموس خود مى دانست هرگز اجازه همچنین شکست سختى را به خود نمى داد که البته عدم وجود فرماندهى درست باعث سردرگمى ارتش با غیرت ایرانى شد و اسکندرمقدونى یکى از بزرگترین پیروزى هاى خود را بدست آورده بود...

جالبست بدانید که قرار نبوده نخستین کاخ پارسه که دچار حریق شود کاخ تچر باشد اما به دلیل دفاع مردانه آریو برزن ارتش اسکندر ناچار شدند نقشه خود را تغییر بدهند...

 و این چنین بود که سلسله هخامنشیان نابود شد...


ایران باستان و آیا میدانستید که ::.


کلمه شاهراه از راهی که کورش کبیر بین سارد پایتخت کارون و پاسارگاد احداث کرد گرفته شده است .

 

کورش کبیر در شوروی سابق شهری ساخت به نام کورپولیس که خجند امروزی نام دارد .

 

کورش پس از فتح بابل به معبد مردوک رفت و برای ابراز محبت به بابلی ها به خدای آنان احترام گذاشت و در همان معبد که بیش از 1000 متر بلندی داشت برای اثبات حسن نیت خود به آنان تاج گذاری کرد .

 

اولین هنرستان فنی و حرفه ای در ایران توسط کورش کبیر در شوش جهت تعلیم فن و هنر ساخته شد .

 

دیوار چین با بهره گیری از دیواری که کورش در شمال ایران در سال 544 قبل از میلاد برای جلوگیری از تهاجم اقوام شمالی ساخت ، ساخته شد

 

اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و کشوری به مدت 40 سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را کورش کبیر در ایران پایه گذاری کرد .

 

کمبوجبه فرزند کورش بدلیل کشته شدن 12 ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با 250 هزار سرباز ایرانی در روز 42 از آغاز بهار 525 قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد . اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد . او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود .

 

داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار 520 قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر تهاد و برای همین مناسبت 2 نوع سکه طرح دار با نام داریک ( طلا ) و سیکو ( نقره ) را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد .

 

داریوش کبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت . ( داریوش به حق متعلق به زمان خود نبود و 2000 سال جلو تر از خود می اندیشید . )

 

 

داریوش در پایئز و زمستان 518 – 519 قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغد آورد .

 

داریوش بعد از تصرف بابل 25 هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بودند آزاد کرد ..

 

داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت .

 

اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش کبیر به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس 3 سال طول کشید و کل ساخت کاخ ?? سال به طول انجامید .

 

داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده 25 هزار کارگر به صورت 10 ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر 5 روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن – کره – عسل و پنیر میداده است و هر 10 روز یکبار استراحت داشتند

 

داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق نیز همراه بوده است .

 

تقویم کنونی ( ماه 30 روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی “دنی تون” بسیج کرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای 5 عید مذهبی و 31 روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است .

 

داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند .

 

داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه – وزارت آب – سازمان املاک –سازمان اطلاعات – سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد .

 

اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد

 

 داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد .

 

فیثاغورث که بدلایل مذهبی از کشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش کبیر دارای یک زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد .

 

در طول سلطنت داریوش کبیر 242 حکمران بر علیه او شورش کرده بودند و او پادشاهی بوده که با 242 مورد شورش مقابله کرد و همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخر پادشاهی به اندازه 10 میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت

 

 همچنین :

 

اولین ارتش سواره نظام در دنیا توسط سام ایرانی اختراع شد با 115 سرباز

 

اولین مردمانی که مس را کشف کردند ایرانیان بودند .

 

اولین مردمانی که آتش را در جهان کشف کردند ایرانیان بودند .

 

اولین مردمانی که ذوب فلزات را آغاز کردند ایرانیان بودند در شهر سیلک در اطراف کاشان .

 

اولین مردمانی که حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پیش در جنوب ایران ، ایرانیان بودند .

 

اولین مردمانی که کشاورزی را جهت کاشت و برداشت کشف کردند ایرانیان بودند .

 

اولین مردمانی که نخ را کشف کردند و موفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند .

 

اولین مردمانی که سکه را در جهان ضرب کردند ایرانیان بودند .

 

اولین مردمانی که عطر را برای خوشبو شدن بدن ساختند ایرانیان بودند

 

اولین مردمانی که کشتی یا زورق را ساختند ایرانیان بودند به فرمان یکی از پادشاهان زن ایرانی

 

اولین مردمانی که شیشه را کشف کردند و از آن برای منازل استفاده کردند ایراینان بودند .

 

اولین مردمانی که به کرویت زمین پی بردند ایرانیان بودند(به دستور جمشید بزرگ در هر نوروز سیب در یه کاسه پر از آب می گذاشتن که نشانه چرخش زمین به دور خورد و خورشید می باشد( .

 

اولین مردمانی که زغال سنگ را کشف کردند ایرانیان بودند .

 

اولین مردمانی که مقیاس سنجش اجسام را کشف کردند ایرانیان بودند .

 

اولین مردمانی که قاره آمریکا را کشف کردند ایراینان بودند و کریستف کلب و واسکودوگاما بر اثر خواندن کتابهای ایرانی که در کتابخانه واتیکان بوده به فکر قاره پیمایی افتادند .

 


جایزه قهرمان بازیهای المپیک یونان باستان:.

در بازی های معاصر المپیک، به قهرمانان مسابقه ها یک مدال طلا اعطا می شود. اما جایزه قهرمانان بازی های المپیک باستان چه بوده است؟

کسب عنوان قهرمانی تنها جایزه ورزشکاران شرکت کننده در بازی های المپیک باستان بود. قهرمانان المپیک باستان هنگام بازگشت به شهرهای خودشان با پیشواز پر هیاهوی مردم رو به رو می شدند. اما برای به دست آوردن همین جایزه بزرگ معنوی، ورزشکاران یونان باستان حاضر بودند جان خود را قربانی کنند.

مردم یونان باستان برای قهرمانان المپیک احترام فراوانی قائل بودند. عنوان قهرمانی اعطا شده به ورزشکار افتخار بزرگی برای والدین و مردم زادگاه قهرمان المپیک محسوب می شد. مردم یونان باستان قهرمانان المپیک را مبارزان بی باک مورد پسند زئوس و ممتازترین شهروندان یونان می دانستند. در زبان یونانی باستان برای مفاهیم ورزش، مسابقه و جنگ یک واژه وجود داشت. این موضوع به خوبی نشان می دهد که یونانیان باستان چه در مسابقه چه در جنگ، برای کسب پیروزی مبارزه می کردند.

در بازی های المپیک باستان تنها به صاحبان رتبه نخست مسابقات جایزه اعطا می شد و برای اعطای جایزه ورزشکاران دیگر مد نظر قرار نداشتند. مردم نیز به سرنوشت ورزشکارانی که نتوانستند قهرمان شوند، علاقه ای نشان نمی دادند.

همانطور که در بالا اشاره شد، بعضی ورزشکاران المپیک باستان برای کسب جایزه قهرمانی مایل بودند جان خود را قربانی کنند. این جایزه همان تاج قهرمانی بود که در بازی های المپیک آتن 2004 به قهرمانان رقابت ها اعطا می شد. این تاج از شاخه های درخت زیتون بافته و به قهرمان المپیک اعطا می شد.

برای بافتن این تاج باید تشریفات مفصلی طی شود:

شاخه هایی که برای بافتن تاج المپیک به کار می رفته، باید به دست یک پسر 12 ساله و یونانی اصیل از درخت های زیتون معبد زئوس جمع می شد و پس از بافته شدن در سالن معبد زئوس نگهداری می شد. هنگام برگزاری آیین تاجگذاری، قهرمان مسابقات به پیش مجسمه زئوس راهنمایی می شد تا به پیام متبرک میزبان این آیین گوش کند و این نمایندگان ارشد مذهبی بودند که تاج را بر سر قهرمان مسابقه می گذاشتند. در حین آیین تاجگذاری، نام قهرمان، نام های والدین و شهرشان البته در میان هیاهوی جمعیت و صدای کف زدن آنها اعلام می شد. ، این خوشایندترین، هیجان آورترین و فراموش نشدنی ترین لحظه برای قهرمان مسابقه بود.

پس از بازی های المپیک باستان، راه پیمائی قهرمانان مسابقات برگزار می شد، در حالی که فلوت به صدا در می آمد و قهرمانان مسابقات به همراه نوای فلوت، قربانی هایی به مجسمه های مورد پرستش تقدیم می کردند. در آخر این راه پیمائی، ضیافت باشکوهی برگزار می شد.

قهرمانان مسابقات زمانی که به شهرهای خودشان باز می گشتند، مورد استقبال گرمتری قرار می گرفتند. بعضی شهرها حتی برای پیشواز قهرمانانشان، دیوار شهر را می شکافتند و از همان جا یک دروازه و خیابان پیروزی احداث می کردند. بعضی شهرهای دیگر برای استقبال از قهرمانان صد ها ارابه به عنوان اسکورت آنها به بیرون شهر می فرستادند و مردم سوار بر اسب از آمدن قهرمانان استقبال می کردند.

شهرهای قدیمی یونان در ابتدا جایزهای معنوی به قهرمانان مسابقات می دادند، مثلا ساخت مجسمه آنها و اعطای امتیاز میزبانی آیین های مذهبی به آنها، اما به مرور زمان، این جایزه های معنوی به جایزه های مادی و اختیارات ممتاز تبدیل شد. مثلا شهرداری های قدیمی یونان تمام هزینه زندگی قهرمانان را تا آخر عمرش تامین می کردند و در مراسم جشن کرسی ویژه ای به قهرمان اختصاص می دادند. حتی بهترین جای سالن تاتر را نیز در اختیار قهرمانان مسابقات المپیک قرار می دادند.

به منظور یادبود قهرمانان مسابقات المپیک، برای آنهائی که سه بار قهرمان مسابقات المپیک شده بودند، مجسمه هائی ساخته و در معابد شهر المپیاد نگهداری می شد.

این مجسمه ها را هنرمندان بزرگ و ممتاز یونان باستان می ساختند.

همچنین، مردم یونان قدیم قهرمانان المپیک خوش اندام را خدا می دانستند. زمانی که بیماری واگیرداری همه گیر می شد، مردم پیش مجسمه های قهرمانان المپیک می رفتند و دعا می کردند. یونانیان قدیم در پرستیدن قهرمانان المپیک گاه اغراق و غلو می کردند.


قهرمان بازیهای المپیک باستان


میراث اسکندر کبیر پادشاه مقدونیه (یونان):.


Alexander the Great
Alexander the Great , 356-323 BC

اسکندر دست به اقداماتی زد که در وحدت قسمت های کوچک حکومت وی موثر واقع
شد. ولی اقدامات و تدابیر وی در ایجاد یک ملت واحد ایرانی و یونانی که
اسکندر آرزوی آنرا داشت به نتیجه نرسید.

حتی تمامیت و استقلال کشوری که اسنکندر، بانی و موسس آن بود تضمین و
تامین نگردید و در شرق، صور و اشکال سیاسی جدیدی پیدا شد و تمدن و فرهنگ
یونان با اختلاط و امتزاج با عناصر محلی، رو به توسعه و رشد و نما گذاشت.

در اثر لشکر کشی های اسکندر، که به مقیاس وسیعی موجبات پیش رفت
روابط و مناسبات اقتصادی و سیاسی میان شرق و غرب را فراهم نمود، یک تمدن
یونانی بوجود آمد و در شرق مدیترانه و آسیای مقدم روبه توسعه نهاد. گرچه
نفوذ یونان در ایران ضعیف تر بود اما فتوحات اسکندر در تمدن و تاریخ این
کشور چندین قرن اثر گذاشت.

از جمله اقدامات مهم و اساسی اسکندر در کشورهای تحت استیلا و
تسلط خود می توان به موضوع شهر سازی اشاره کرد. بطوریکه روایت کرده اند او
هفتاد شهر ساخته ولی احتمال می رود که این رقم قدری مبالغه آمیز باشد.
البته کلیه شهر هایی که اسکندر آنرا ساخته است به معنای حقیقی شهر نبوده
است، بلکه قسمت اعظم آنها دژهای نظامی به سبک مقدونی بود که در اراضی
پادشاه ساخته شده ...




Alexander the Great
امپراطوری اسکندر

در هر حال در دوران سلطنت مقدنی در مشرق، مراکز جدید شهری بوجود آمدند که
از "اسکندریه" در مصر شروع و به "اوپیان" در ساحل شرق هند خاتمه می پذیرد.


در ایران و آسیای میانه چند شهر به نام اسکندریه معروف است، اسکندریه در
شوش در تلاقی دجله و ابله، اسکندریه در کرمانی، اسکندریه در آراخوسیا
(قندهار کنونی)، اسکندریه در آریا (هرات کنونی)، اسکندریه در مرغیان (مرو)
و ...

سیاست شهر سازی اسکندر مبنی بر مقاصد جنگی وی بود و نه اقتصادی
یا دولتی. ولی اهمیت این سیاست به تدریج از حدود نیات اسکندر تجاوز کرد و
در یک مقیاس نافذتر و منظم تری به وسیله قائم مقامهای اسکندر و وارثان
حکومت وی تکیه گاه نیرومندی برای آنها شد.

باید خاطر نشان ساخت که هزاران بازرگان و ضنعتگر یونانی به امید
جلب منافع بیشتر در کشورهای مشرق زمین به دنبال قشون اسکندر به راه
افتادند. اغلب آنها در شهر های جدید رحل اقامت افکندند و دست به فعالیت
زده، تجربیات پر ارزش خودشان را به کار انداختند، و روابط و مناسبات گذشته
آنها با مراکز بازرگانی یونان موجب توسعه و گسترش میزان مبادله کالا بین
مشرق زمین و یونان گردید.

کشفیات جغرافیایی که در موقع لشکرکشی صورت میگرفت و هم چنین
بهبود طرق بازرگانی، در توسعه روابط اقتصادی و تجاری بسیار نافذ بود. یکی
از مسائلی که در دوران حیات اسکندر محسوس نبود، ولی بعدا" ثمرات و نتایج
زیادی از آن عاید شد، موضوع نفوذ زبان یونان و هنر و دانش آن کشور در مشرق
زمین بود که در ایجاد و تاسیس یک تمدن مختلط و ممزوج نقش مهمی ایفا کرد.


از کتاب تاریخ ایران باستان اثر میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف

وضعیت لشکر اسکندر و داریوش (یونان-هخامنشی):.


Alexander
سواره نظام، بخش کوچکترلشکر اسکندر بود.
در بهار سال 334 قبل از میلاد، قشون پارمنیون (Parmenion) از افسران مورد
اعتماد مقدونیان هنگام پادشاهی فیلیپ دوم (Philip II) و حامی بزرگ اسکندر،
از داردانل (Dardanel) عبور کردند و ایرانیان از همان روزهای اول
نتوانستند در برابر او از خود مقاومت منظمی نشان دهند. اسکندر پس از آنکه
در ایلیون پیاده شد، استقلال این شهر را اعلام کرد و آنرا از پرداخت خراج
به ایرانیان معاف داشت و سپس راه خود را پیش گرفت و به قوای اصلی ملحق شد.

قشون اسکندر از لحاظ عده زیاد نبود و از سی هزار پیاده و پنج هزار
سواره تشکیل شده بود. که از این عده نه هزار نفر شش جناح را به وجود می
آوردند و سه هزار نفر آنها سه دسته پیاده مسلح به اسلحه های میان وزن
بودند. یکی از این دسته ها آگما نام داشت که گارد مخصوص اسکندر بود. پیاده
های یونانی بطور تخمینی از دوازده هزار نفر تشکیل می شدند که شامل متحدین
و مزدوران بودند. سایر قسمت های پیاده مرکب بود از دسته های مسلح به اسلحه
سبک. پر ارزش تر از همه آنها کمان داران جزیره کرت (Crete) بودند.

سواره نظام از هشت دسته سنگین اسلحه شامل یاران پادشاه که از
نجبا بودند و دسته سواره نظام فسال (Fesal) و سایر دسته های نسبتآ کوچک
تشکیل می گردید. علاوه بر اینها اسکندر با خود حدود یکصد و شصت فروند کشتی
به همراه آورده بود. به دنبال قشون عراده ها حرکت میکرد. در قشون اسکندر
عملیات محاصره بسیار خوب انجام می شد و بنابراین در معیت عراده ها انواع
ماشین های محاصره و دسته های مخصوصی که برای اینکار اختصاص داده بودند،
حرکت می کرد.

ستاد فرماندهی ارتش عبارت بود از یک عده نزدیکان و دوستان مورد
اعتماد پادشاه که به فنون جنگی کاملآ آشنا بودند. در میان این عده افراد
برجسته ای وجود داشتند که بعدها در تاریخ آسیا نقش مهمی را ایفا کردند.
لازم است در اینجا به وضع مرتب و نظم امور ستاد نیز اشاره شود. در این
لشکر کشی روزانه کلیه وقایع ثبت می شد و همین یادداشت ها بعدعا پایه و
اساس شرح لشکر کشی های اسکندر قرار گرفت.

حسن تهیه مقدمات لشکرکشی گواهی می دهد که اسکندر نقشه های وسیع
جنگی داشته است، هر چند که این پادشاه جوان مقدونی در اولین مرحله فعالیت
خود شاید تصور اینکه ممکن است بتواند حکومت ایران را در آن زمان مغلوب
سازد و بر دنیا تسلط پیدا کند را محال می دانسته است ... اما در اولین
نبردی که در گرفت ضعف و ناتوانی حکومت هخامنشیان و در مقابل امکان فتوحات
بعدی برای اسکندر آشکار گردید.

در مقابل ارتش کثیر داریوش سوم از عناصر و افراد مختلف تشکیل شده
بود که از لحاظ نطامی ارزش آنان برابر نبود. انضباط، فوق العاده ضعیف بود
و آن اراده و ایمانی که ارتش قلیل تعلیم یافته و مجرب اسکندر برای وصل به
فتح و پیروزی در دل داشتند، در ارتش داریوش وجود نداشت. از شرحی که هرودوت
در باره ارتش خشایارشا بیان داشته معلوم می شود که پایه و اساس این ارتش
را پیاده نظام و افراد داوطلب ایلاتی تشکیل می داده ولی سواره نظام اهمیت
فوق العاده ای داشته است.

داریوش سوم برای اینکه با روش جنگجویان یونانی ارتش خود را هماهنگ نماید
سعی می کرد که یک پیاده نظام منظم به وجود بیاورد و او قبل از همه چیز به
مزدوران یونانی، که تعداد آنها چندان هم کم نبود، اتکا داشت و فرمانده
بسیار لایقی بنام ممنون (Memnon) آن سپاه را رهبری می کرد.


آمار کلی ارتش داریوش معلوم نیست و فقط می توان حدس زد که عده افراد آن از سپاهیان اسکندر کمتر نبوده است.


برگرفته از کتاب تاریخ ایران باستان نوشته میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف ترجمه روحی ارباب

وضعیت مذهب در دوران هخامنشیان:.


Zardosht
زردشت پیامبر

دولت هخامنشیان وارث تمدن های قدیم آسیا بود. در واقع مرکز این حکومت در
بین النهرین و عیلام و سوریه قرار داشت و همین موضوع از بسیاری جهات کیفیت
فرهنگ و تمدن هخامنشیان را معلوم می دارد.


دین در دولت هخامنشیان مانند کلیه دولتهای باستانی شرقی، نقش مهمی را ایفا
میکرد. ضمن آنکه دولت هخامنشیان که ملت های مختلفی با آداب و سنن و عادات
گوناگون جزو آن در آمده بودند، از لحاظ فرهنگی و اقتصادی پایه چندان محکمی
نداشت و بنابراین امکان وجود یک سیستم مذهبی روشن در چنین شرایطی دشوار
بود. در ایالتهای مختلف عقاید مذهبی بطور متعدد جلوه گر میشد که با آداب و
عقاید موروثی هر کشوری ارتباط داشت.

وضع دشوار سیاسی دولت و قبایل مختلفی که تحت تسلط وی بودند و هم
چنین وسعت اراضی کشور و اختلاف شرایط محلی، در انتخاب روش سیاست مذهبی
هخامنشیان تاثیر فراوان داشت. پیروان مذهب قدیم ایران، یعنی مذهب
اهورمزردا همان هخامنشیان اولیه، در بابل و فلسطین و مصر و آسیای صغیر،
سنن و مذاهب محلی را پذیرفته و از آن پشتیبانی می کردند. فعالیت های کورش،
کمبوجیه (پیش از بروز شورش در مصر) و همچنین داریوش اول شاهد صادق این
مطالب است.

... خشایارشای اول از ترس بروز تجزیه کشورهای تحت استیلای خود در
تضعیف مذاهب محلی اقدام و مذهب اهورمزدا آرتا را جانشین مذاهب مذکور ساخت.
در این مذهب پاکی و بی گناهی اهمیت فوق العاده ای داشت. البته این موضوع
به تاسیس عقیده یکتا پرستی که هنوز در آن مرحله از پیشرفت جامعه امکان
پذیر نبود دلالت نداشت و هم چنین بر امحای کامل سایر خدایان معابد ایران
نیز حکایت نمی کرد.

در این رابطه داریوش اول که پیوسته به اهورمزدا متوسل می شد و او
را به اسم می نامید و دروغ را مخالف و مباین عقیده حقیقی خود به اهورمزدا
می دانست، با همه این اوصاف از خدایان دیگر نیز یاد می کرد. اردشیر دوم در
تمام قلمرو سلطنت خود موازی مذهب اهورمزدا، مذهب خدایان آناهیتا و میترا
را نیز بوجود آورد. بطوری که از آناهیتا و میترا در کتیبه اردشیر سوم هم
نام برده شده است.

مذاهب محلی و قدیم نیز به همان وضع وجود داشتند و به کار خود
ادامه می دادند. به این ترتیب در دوره هخامنشیان با وجود یک مذهب رسمی و
یک - وگاهی چند - خدای اصلی، که به وسیله روحانیون مغ ها حمایت می شد و بر
اساس عقاید باستانی ایران پایه گذاری گردیده بود، عقاید مختلف دیگری هم
وجود داشت.


اما پس از گذشت زمان مذهب رسمی بطور قطع به شکل یک دین در آمد که در تاریخ به نام "آیین زردشت" معروف است.



برگرفته از کتاب تاریخ ایران باستان نوشته میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف ترجمه روحی ارباب


<      1   2   3   4   5   >>   >



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]