هخامنشیان و تخت جمشید - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



مقبره سلطنتی نقش رستم:.


     مقبره سلطنتی نقش رستم : تلاشهای داریوش از آنجا که در مکانی ، در نزدیکی تخت جمشید ، به نام نقش رستم نیز کارهایی را دنبال کرده ، دوچندان داریوش بی شک در آغاز سلطنت خود تصمیم میگیرد که مقبره خود را در درون صخره ای حفر کند که در 6 کیلومتری تخت جمشید قرار دارد. برای این کار وی صخره ای را به ارتفاع 64متر انتخاب می کند . قسمت پایین مقبره در ارتفاع 15متری زمین است و ارتفاع نما به بیش 22 متر می رسد با خالی کردن درون صخره فضای بزرگی به صورت یک دالانصلیبی شکل از سه ردیف نقش افقی چسبیده به هم تشکیل شده است. در ردیف پاینی کنده کاری نشده است. ردیف وسطی 4ستون دارد و دری بین دو ستون وسطی قرار دارد : این ردیف کاخ سلطنتی را نمایش می دهد. بر این ردیف شاه بازنمایی شده است که بر سکویی سه پله ای در برابر محراب آتش نشسته است ، نمایندگان 30 قوم تحت انقیاد جایگاهش را حمل می کنند . بر فراز کل صحنه تمثالهای الهی مشاهده می شود شخصیت های دیگر ، چون نگهبان (جاویدها؟) و اشراف نیز ترسیم شده اند بعضی بی سلاحند و شاید به طور استعاری عزاداری رسمی دربار را نمایش می دهد؛ برخی دیگر مسلح اند: دونفر از آنان با نوشته معرفی شده اند : گوبروو و اسپکانا (DNc-d) . ایجاد شده است که سه اتاق دارد با تاق هلالی به آن باز میشود . هر یک از اتاقها شامل سه دخمه است که در صخره کنده شده است . نما به معنای اخص کلمه – در بخش

     آرامگاه داریوش به وضوح با دو نوشته سلطنتی قابل شناسایی است (DNa , Dnb). جانشیانان به او امتثال کردند و آرامگاه هایی در مجاور مقبره داربوش در صخره باری خود ترتیت داده اند . آنان بی آنکه در طرح اصلی چندان دستی ببرند ، تغییرهای خاصی در آن وارد کرده اند . چون این ارامگاه ها فاقد نوشته هستند ، تصور میشود به خشایارشا ، اردشیر اول و داریوش دوم باشد ، چنانکه دیدوروس سیسیلی آن را متذکر میشود :« در بخش ارگ در چهار پلتر*ی( plethre : واحد اندازه گیری مسافت در یونان قدیم ، برابر 29/6 متر) در 120متری کوهی است که شاهی خوانده میشود و مقبره شاهان در ان جای گرفته است ، صخره به واقع خالی شده است و در وسط آن چند اتاق است   که گورها در آنها جای گرفته است (کتاب7،فصل71،بند7). دیودورویس  مشکلات فنی دفن جسد در این مکان را نیز خاطر نشان می کند : « چون شیب ساختگی برای ودخل ایجاد نکرده بودند ، اجساد را به کمک ابزارهایی تا اتاقها بالا می بردند. » این متن یاد آور نوشته کتسیاس درباره آرامگاه دایوش است :

" داریوش فرمان داد بر کوهی که دو قله داشت ، آرامگاهی برایش برپا سازند پس چنین کردند . آنگاه که میل بازدید از آن بر وی چیره شد ، کلدانیان و خویشاوندان او را از آن منع نمودند؛ اما نزدیکانش خواستند تا بدان فرا روند ؛ وقتی چشم موبدانی که بالایشان میکشیدند بدانها افتاد ، از بیم ریسمانها را رها کردند؛نزدیکان شاه بیافتادند و بمردند. داریوش از این واعه سخت اندوهگین شد و فرمان داد ریسمان کشندگان را که چهل تن بودند گردن زنند (پرسکا § 15) " .

سرانجام باید گفت که شاد این مکان نیز مانند بیستون با پردیسی آراسته شده بود ، البته اگر بپذیریم که نقش رستم همان نوپیس تش (Nupista?) {مکان نوشتارها} است که نام آن در بعضی الواح تحت جمشیدآمده است .

منبع : کتاب امپراطوری هخامنشی جلد اول – فصل پنجم:تصاویر جهان – صفحه 2-261 به نوشته « پی یر بریان » به ترجمه ناهید فروغان.


 


آغاز بنای تخت جمشید توسط داریوش بود ؟:.

 

     بر دیوار پشتیان جنوب چهار متن ه فارسی باستان (2) ، عیلامی(1) و اکدی(1)یافت شده است ، متن عیلامی این کتیبه (Dpf) به کارهای ساختمانی انجام شده به دست داریوش مستقیما اشاره می کند :

من ، داریوش ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه سرزمینها ، شاه بر این زمین ، پور ویشتاسب ، هخامنشی {هستم} و داریوش شاه گوید « در این مکان که در آن این بارو ساخته شد ، در گذشته هیچ بارویی ساخته نشده بود . به یاری اهورامزدا این بارو را من {بودم که} آن را ساختم ، چنانکه خواست اهورامزدا بود ، تمام خدایان با او {بودند}که این بارو ساخته شد و من آن را ساختم . کامل و نیک و مستحکم، چنانکه به من حکم شده بود.» و داریوش شاه گوید : «اهورامزدا و تمام خدایان با او مرا و این بارو و آنچه را برای این مکان ترتیب یافته است ، محفوظ داراد . مردی که دشمن است و خواهد اندیشید که کاش اینها بازشناخته نشوند !»

 

     داریوش متذکر میشود که قبل از من در اینجا هیچ بنایی ساخته نشده یود ، در اینکه داریوش یک سیاست مدار بسیار بزرگ و عمیق است شکی نیست ، همان طور که در بیستون هم به وضوح میتوان آن را مشاهده کرد ! داریوش در اینجا نیز تمام تلاش خود را کرده است که ساخت بنای پارسه را به خود اختصاص دهد و اما امروزه میدانیم که در کنار بنای تخت جمشید بناهای کوچکی است که با کاهگل بر روی دیوارهای آن ، به ارتفاع نیم متر کار شده است ، این بناها که تعداد آنها کمتر از 5عدد است مربوط به دوره کمبوجیه کبیر است ، میبینیم که داریوش گفته است من برج و بارو و مستحکمات پارسه را ساخته ام ، بی شک در داخل محوطه کاخها و بناهایی بوده است که با در نظر گرفتن گفته های خود داریوش معلوم میشود که این آغاز به کار این بنا قبل از وی بوده است . به احتمال فراوان در دوره کمبوجیه کبیر بوده است ! (باید در مورد کمبوجیه درست بیاندیشیم و گفته های مردانی همچون هرودوت دارای مدارک نیست،باید بدانیم که کوروش از میان پسرانش کمبوجیه را انتخاب کرده است همان کوروشی که از مردان بزرگ تاریخ باستان است .)

 

 


آریوبرزن که بود؟:.

ریوبرزن یکی از سرداران بزرگ تاریخ ایران است که در برابر یورش اسکندر مقدونی به ایران زمین ، دلیرانه از سرزمین خود پاسداری کرد و در این راه جان باخت و حماسه ی «در بند پارس» را از خود در تاریخ به یادگار گذاشت . برخی او را از اجداد لرها یا کردها می دانند.

 

 «اسکندر مقدونی » در سال 331 پیش از میلاد پس از پیروزی در سومین جنگ خود با ایرانیان ( جنگ آربل Arbel یا گوگامل Gaugamele ) و شکست پایانی ایران ، بر بابل و شوش و استخر چیرگی یافت و برای دست یافتن به پارسه ، پایتخت ایران روانه این شهر گردید . اسکندر برای فتح پارسه سپاهیان خود را به دو پاره بخش کرد :بخشی به فرماندهی (پارمن یونوس) از راه جلگه (رامهرمز وبهبهان)به سوی پارسه روان شد وخود اسکندر با سپاهان سبک اسلحه راه کوهستان (کوه کهکیلویه)رادر پیش گرفت ودر تنگه های در بند پارس(برخی آنرا تنگ تک آب وگروهی آنرا تنگ آری کنونی می دانند) با مقاومت ایرانیان روبرو گردید.در جنگ در بندپارس آخرین پاسداران ایران با شماری اندک به فرماندهی آریوبرزن دربرابر سپاهیان پرشمار اسکندر دلاورانه دفاع کردند وسپاهیان مقدونی را ناچار به پس نشینی نمودند. با وجود آریوبرزن وپاسداران تنگه های پارس گذشتن سپاهیان اسکندر ازاین تنگه های کوهستانی امکان پذیر نبود. ازاین رو «اسکندر» به نقشه جنگی ایرانیان درجنگ ترموپیلThermopyle متوسل شد وبا کمک یک اسیر یونانی از بیراهه وگذراز راههای سخت کوهستانی خود را به پشت نگهبانان ایرانی رساند وآنان رادر محاصره گرفت.آریوبرزن با 40سوار و5هزار پیاده ووارد کردن تلفات سنگین به دشمن ، خط محاصره را شکست وبرای یاری به پاتخت به سوی پارسهPersepolice شتافت ولی سپاهیانی که به دستور «اسکندر» ازراه جلگه به طرف پارسه رفته بودند، پیش ازرسیدن او به پایتخت،به پارسه دست یافته بودند.آریوبرزن با وجود واژگونی پایتخت ودر حالی که سخت در تعقیب سپاهیان دشمن بود،حاضر به تسلیم نشدوآنقدر درپیکار با دشمن پافشرد تا گذشته از خود او ، همه یارانش از پای در افتادندوجنگ هنگامی به پایان رسید که آخرین سرباز پارسی زیر فرمان آریوبرزن به خاک افتاده بود. لازم به یادآوری است که بدانید یوتاب (به معنی درخشنده و بیمانند) خواهر آریو برزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوهها راه را بر اسکندر بست . یوتاب همراه برادر چنان جنگید تا هر دو کشته شدند و نامی جاوید از خود برجای گذاشتند. و نکته آخر اینکه اسکندر پس از پیروزی بر آریوبرزن آن اسیر یونانی را هم به جرم خیانت کشت.

 

منبع: 

1- هفته‌نامه عصر نی‌ریز، دکتر حسنعلی پیشاهنگ، استاد دانشگاه آزاد

 

2- http://ariobarzan.blogfa.com/post-12.aspx


حراج جام طلای هخامنشی در بریتانیا:.





یک جام طلا که به گفته کارشناسان به دوره شاهنشاهی هخامنشیان در ایران تعلق دارد در بریتانیا به حراج گذاشته می شود.

صاحب این جام، که قدمت آن به سده های سوم یا چهارم قبل از میلاد می رسد، گفته است که این شیئی فلزی را از پدر بزرگ خود، که یک خریدار و فروشنده سیار فلزات اسقاطی و اثاثیه کهنه بود، به ارث برده و تا همین اواخر آن را فراموش کرده بود.

این جام از یک قطعه طلای یکپارچه ساخته شده و در دو طرف آن، چهره های یک زن دیده می شود که بر پیشانی آنها تصاویری از مار نقش بسته است. این اثر باستانی توسط موسسه حراج دوک در شهر دورچستر، واقع در استان دورست بریتانیا، حراج خواهد شد و انتظار می رود به بهایی حدود پانصد هزار پوند (نزدیک به یک میلیون دلار) به فروش برود.آقای وبر، صاحب این جام، گفته است که پدر بزرگ او، ویلیام اسپارک، دردهه های 1930 و 1940 به شغل خرید و فروش فلزات قراضه در دورست اشتغال داشت و این جام را نیز ظاهرا به عنوان یک قطعه فلز قراضه خریداری کرده بود.

جام فراموش شده

آقای وبر گفته است که از آنجا که پدر بزرگش معمولا به خرید و فروش اجناس قراضه برنجی و مفرغی مشغول بود، او نیز همواره تصور می کرده که این جام احتمالا از همین فلزات ساخته شده است. وی به خاطر می آورد که هنگام کودکی با این شیئی بازی می کرد اما بعدا آن را در گوشه ای گذاشت و به دست فراموشی سپرد.سال گذشته، آقای وبر هنگام اثاث کشی به خانه جدید، جام فلزی را در گوشه ای پیدا کرد و برای آزمایش به موزه بریتانیا فرستاد.

کارشناسان موزه پس از انجام آزمایش هایی، اعلام کردند که این شیئی از جنس طلاست و قدمت آن را نیز بین دو هزار و چهارصد تا دوهزار پانصد سال پیش تعیین کردند. پیتر نورثور، کارشناسی که این جام را بررسی کرده، می گوید که نحوه ساخت جام و ترکیب طلای به کار رفته در آن با شیوه های زرگری در عصر هخامنشیان در ایران انطباق دارد. شاهنشاهی هخامنشی در نیمه قرن ششم قبل از میلاد توسط کورش پارسی تاسیس شد و در اوج قدرت خود، بر بخش عمده ای از جهان متمدن آن زمان حکومت می کرد. با شکست داریوش سوم، آخرین پادشاه هخامنشی از اسکندر مقدونی در سال 330، سلسله شاهنشاهی هخامنشی برچیده شد.

با اینهمه، فرمانروایی هخامنشیان تاثیر مهم نه تنها در تاریخ ایران، بلکه در شکل دادن به تاریخ جهان ایفا کرد و نام شماری از فرمانروایان این سلسله در متون باستانی یونانی و کتب مذهبی یهودیان ثبت است.


تعظیم متقاضی به شاه در پارس:.

 

نویسندگان کلاسیک اطمینان می دادند که متقاضی بار یافتن می بایست ملتزم به تعظیم به فرمانروا شود . برای نمونه این همان کاری است که ارتبان هزرپتیش به روشنی برای تمیستوکلس تشریح می کند :

از میان پسندیدهترین قوانینمان آن قانونی از همه پسندیده تر است که به ما حکم می کند به شاه حرمت نهیم و به او مانند تمثال آن خداوندی که بر جهان فرمان می راند ، تعظیم کنیم بنابراین ، چنانچه رسوم ما را تایید می کنی و تعظیم کردن را می پذیری ، میتوانی او را ببینی و با او سخن بگویی، اما چنانچه آن را نمی پذیری ، ناچاری برای تقدم عرایضت ، به دیگران در مقام میانجی توسل جویی ؛ زیرا بر طبق رسوم اجدادی ما ، شاه نباید به مردی که از تعظیم کردن سرباز میزند ، بار دهد (تمیستوکلس ، کتاب27 ، بند5-4)

مکرایسمنیاس نیز یک واقعه را یاد آوری میکند و می گوید :

وقتی به حضور شاه بار رفت ، حلقه را که در انگشت داشت بیرون کشید و مخفیانه جلو پای خود افکند ، پس از آن به شتاب خم شد ، گویی تعظیم می کند و آن را برداشت او در برابر پارسیان وانمود به تعظیم کردن کرد اما در واقع از کاری که برای یونانیان شرم آور بود ، پرهیز نمود (حکایات گوناگون ، کتاب 1 ، بند 31) .

منبع : کتاب امپراطوری هخامنشی جلد اول – فصل پنجم:تصاویر جهان – صفحه 2-261 به نوشته « پی یر بریان » به ترجمه ناهید فروغان

-  -  -

البته باید یاد آور شویم که تعظیم به معنای زانو زدن و به خاک افتادن نبوده است (چون که ایسمنیاس زانو نمیزند ) و خم کردن بالا تنه کافی است .


مقبره سلطنتی نقش رستم:.

 

     مقبره سلطنتی نقش رستم : تلاشهای داریوش از آنجا که در مکانی ، در نزدیکی تخت جمشید ، به نام نقش رستم نیز کارهایی را دنبال کرده ، دوچندان داریوش بی شک در آغاز سلطنت خود تصمیم میگیرد که مقبره خود را در درون صخره ای حفر کند که در 6 کیلومتری تخت جمشید قرار دارد. برای این کار وی صخره ای را به ارتفاع 64متر انتخاب می کند . قسمت پایین مقبره در ارتفاع 15متری زمین است و ارتفاع نما به بیش 22 متر می رسد با خالی کردن درون صخره فضای بزرگی به صورت یک دالان ایجاد شده است که سه اتاق دارد با تاق هلالی به آن باز میشود . هر یک از اتاقها شامل سه دخمه است که در صخره کنده شده است . نما به معنای اخص کلمه – در بخش صلیبی شکل از سه ردیف نقش افقی چسبیده به هم تشکیل شده است. در ردیف پاینی کنده کاری نشده است. ردیف وسطی 4ستون دارد و دری بین دو ستون وسطی قرار دارد : این ردیف کاخ سلطنتی را نمایش می دهد. بر این ردیف شاه بازنمایی شده است که بر سکویی سه پله ای در برابر محراب آتش نشسته است ، نمایندگان 30 قوم تحت انقیاد جایگاهش را حمل می کنند . بر فراز کل صحنه تمثالهای الهی مشاهده می شود شخصیت های دیگر ، چون نگهبان (جاویدها؟) و اشراف نیز ترسیم شده اند بعضی بی سلاحند و شاید به طور استعاری عزاداری رسمی دربار را نمایش می دهد؛ برخی دیگر مسلح اند: دونفر از آنان با نوشته معرفی شده اند : گوبروو و اسپکانا (DNc-d) .

     آرامگاه داریوش به وضوح با دو نوشته سلطنتی قابل شناسایی است (DNa , Dnb). جانشیانان به او امتثال کردند و آرامگاه هایی در مجاور مقبره داربوش در صخره باری خود ترتیت داده اند . آنان بی آنکه در طرح اصلی چندان دستی ببرند ، تغییرهای خاصی در آن وارد کرده اند . چون این ارامگاه ها فاقد نوشته هستند ، تصور میشود به خشایارشا ، اردشیر اول و داریوش دوم باشد ، چنانکه دیدوروس سیسیلی آن را متذکر میشود :« در بخش ارگ در چهار پلتر*ی( plethre : واحد اندازه گیری مسافت در یونان قدیم ، برابر 29/6 متر) در 120متری کوهی است که شاهی خوانده میشود و مقبره شاهان در ان جای گرفته است ، صخره به واقع خالی شده است و در وسط آن چند اتاق است   که گورها در آنها جای گرفته است (کتاب7،فصل71،بند7). دیودورویس  مشکلات فنی دفن جسد در این مکان را نیز خاطر نشان می کند : « چون شیب ساختگی برای ودخل ایجاد نکرده بودند ، اجساد را به کمک ابزارهایی تا اتاقها بالا می بردند. » این متن یاد آور نوشته کتسیاس درباره آرامگاه دایوش است :

" داریوش فرمان داد بر کوهی که دو قله داشت ، آرامگاهی برایش برپا سازند پس چنین کردند . آنگاه که میل بازدید از آن بر وی چیره شد ، کلدانیان و خویشاوندان او را از آن منع نمودند؛ اما نزدیکانش خواستند تا بدان فرا روند ؛ وقتی چشم موبدانی که بالایشان میکشیدند بدانها افتاد ، از بیم ریسمانها را رها کردند؛نزدیکان شاه بیافتادند و بمردند. داریوش از این واعه سخت اندوهگین شد و فرمان داد ریسمان کشندگان را که چهل تن بودند گردن زنند (پرسکا § 15) " .

سرانجام باید گفت که شاد این مکان نیز مانند بیستون با پردیسی آراسته شده بود ، البته اگر بپذیریم که نقش رستم همان نوپیس تش (Nupista?) {مکان نوشتارها} است که نام آن در بعضی الواح تحت جمشیدآمده است .

منبع : کتاب امپراطوری هخامنشی جلد اول – فصل پنجم:تصاویر جهان – صفحه 2-261 به نوشته « پی یر بریان » به ترجمه ناهید فروغان

 

 


پارسیان و مادیان ( کوروش و ماد ):.

پولیانوس در مورد جنگهای پارسیان (کوروش) و ماد می نویسد :

کوروش سه باز با مادها جنگید هر سه بار شکست خورد ؛ نبرد چهارم در پاسارگاد آغاز شد که سکونت گاه زنان و کودکان پارسی بود ! در این نبرد نیز پارسیان پای به فرار نهادند...سپس ناگهان به طرف دشمن برگشتند ، به آنها حمله ور شدند و بر سر مادهایی ریختند که در تعقیبشان پراکنده گشته بودند . پارسیان در این نبرد به چنان پیروزی بزرگی دست یافتند که کوروش را به نبردی جدید نیاز نبود .

پولیانوس حتی تصریح میکند که پس از شکستهای نخستین بسیاری از پارسیان به مادها پیوستند ! البته باید متذکر شد که هم " پینی " و هم " نیکلای دمشقی " رفتار دلیرانه زنان را ستودن اند و نوشته اند که بر بلندیها پناه گرفته ئ پدران و فرزندان و همسرانشان را با پایداری ترغیب کرده اند ، از این روی ، هر بار که کوروش شاه به پارس می آمد ، زنان را مورد تفقد قرار می داد و هدایایی به آنان تدیم می داشت

منبع : کتاب امپراطوری هخامنشی جلد اول – فصل اول:کشورگشایان کوروش و کمبوجیه – صفحه 49 به نوشته « پی یر بریان » به ترجمه ناهید فروغان و تایپ توسط « انی کاظمی »

 


   1   2   3   4   5   >>   >



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]