Eni kazemi - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



آنالیز یادگارهای مصر باستان با تصویر نگاری مادون قرمز : کشف رمز:.

آنالیز یادگارهای مصر باستان با تصویر نگاری مادون قرمز : کشف رمز از مومیائی فراعنه مطالعه بازمانده های باستانی با مدرن ترین تکنولوژی موجود یکی از اهداف پروژه مومیایی موزه منچستر است. مقاله زیر نشان می دهد که چگونه تصویر نگاری مادون قرمز، ابزاری ارزشمند برای این منظور فراهم کرده و برای مطالعه ترکیبات شیمیایی اجساد مومیایی، در 3000 سال قبل، مورد استفاده واقع شده است. تا قرن بیستم، بیشتر یافته های ما در مورد مصر باستان و تمدن آن ها بر اساس نظریات و گزارشات نویسندگان قدیمی، از اهرام و نقوش حک شده بر دیوارها و نیز بر اساس تئوری هایی بود که توسط باستانشناسان ارائه شده بود. به تدریج، آنالیزهای علمی بر روی بافت ها و تصاویر دیوارها، کمک زیادی به پایه دانش ما در این زمینه کرد و تکنیک های مورد استفاده برای آزمایش آنها گسترش یافت. این مقاله استفاده از متدهای جدید تصویرنگاری مادون قرمز برای تعیین ترکیبات شیمیایی در مقیاس میکروسکوپی را بیان می کند. امروزه محققان با استفاده از روش های گازکروماتوگرافی اسپکترومتری جرمی GC/MS و LC/MS گزارشات نویسندگان قدیم در مورد مراحل مومیایی کردن اجساد توسط مصریان باستان را بررسی و تایید می کنند. این متدهای جدید در پروژه عظیم مومیایی موزه منچستر، تحت نظر مسئول مصرشناس پروفسور روزالی دیوید اجرا شده اند. این پروژه، که در سال 1972 شروع شد، با هدف استفاده از جدیدترین تکنولوژی موجود در تحقیقات اجساد مومیایی 3000 ساله امپراتوری مصر آغاز به کار کرد. این آثار در موزه کلکسیون مصر در منچستر نگهداری می شوند. تکنیک های مورد استفاده در 30 سال گذشته از قبیل اسکنینگ مغناطیسی، DNAprofiling و آنالیز X-Ray و اخیرا آنالیز کروماتوگرافی و اسپکتروسکوپی، که در اینجا شرح داده می شوند، راه هایی را پیش رو گذاشته اند که برای دانستن زندگی این دوره مصری ها کمک زیادی کرده است. برای دادن نظر به این میل پیام دهید(enikazemi@yahoo.com )


جزیره ایستر و تندیس های مرموز:.

جزیره ایستر و بناهای مشابه شاید بسیاری دیگر از معمای جزیره ایستر هرگز فاش نشود . در بین انها میتوان به تونلهای زیر زمینی و ترتیب چیدن کله های سنگی که ادمی را بیاد دایره شگفت انگیز " استون هنج " ویا نحوه قرار دادن سنگهای " منهیر"ها در بریتانی می اندازد – اشاره کرد . ان تونلها انباشته از استخوانهای انسانهای باستانی است و همینطور دارای سنگ نوشته های دیواری است که شبیه سنگ نوشته های تمدنهای امریکای مرکزی و جنوبی است و همچنین تصاویر خدایان به جا مانده شبیه به تصاویر مورد پرستش در هندوستان وچین و مصر باستان میباشد . برای مثال " انسانهای پرنده " جزیره ایستر به طور حتم وابسته به حجاری " مرد اتش " که در هندوستان, امریکا و کشورهای حاشیه دریای مدیترانه وجود دارد میباشد – موجود افسانه ای که سمبل مادر تمدن کره زمین یا " اتلانتیس" افسانه ای است . ایا باور نمائیم که از مردمان اتلانتیس به جزیره ایستر امده اند.؟ شاید بر پایه افسانه هایی که میگویند : در ایام بسیار دور شاه " هوتو ماتوآ " به اتفاق ملکه اش و هفت هزار اعوان و انصارش به وسیله دو کشتی از دریا امدند, انها از دو تا جزیره واقع در خاستگاه خورشید ( مشرق زمین ) امدند, و زمانیکه به اینجا رسیدند جزیره انها به قعر دریا فرو رفت . به هر حال بسیاری از دانشمندان بر این باورند که انها اتلانتیسی نبوده بلکه احتمالا" از مردم جزایری بودند که سابقا" در حدو فاصل جزیره ایستر و قاره امریکا وجود داشته اند . قرنها پیش مردم جزیره ایستر بین دو تا پنج هزار نفر بودند که به دو دسته تقسیم می شدند . مردمان عادی که دارای گوشهای کوتاهی بودند و اعیان که دارای گوشهای درازی بودند, یعنی این تعداد نرمه گوشهای خود را به وسیله اویزان کردن وزنه های مناسب دراز نموده اند,مشابه گوشهایی که در کله های سنگی مشاهده می کنیم . تا اینکه اعوام طغیان نمودند و ان جنگ داخلی منجر به کاهش جمعیت شد . دراز نمودن لاله گوش به عنوان نجیب زادگی در میان " اینکا "ها نیز مرسوم بوده است – و این موضوع عجیب خواهد بود که این رسم بطور مستقل هم در جزیره ایستر و هم در "پرو " مرسوم شده باشد . علاوه بر این خیلی از ابزار و کارهای هنری مردم این جزیره شباهت عجیبی به ابزار و کارهای هنری مردم باستانی پرو دارند . پس این احتمال وجود دارد که اینکاها خود را به جزیره ایستر رسانده و سپس به وسیله مهاجرین پولینزی از انجا رانده شده اند . اگر چنین باشد این احتمال وجود دارد که تازه واردین ایین پرستش را از اینکاها فرا گرفته و ان تندیس ها را درست نموده اند. شاید هم عقیده اجداد غول پیکر ما در زمانهای خیلی دور را همراهان " هوتوماتوآ " شاه اخذ نمده بودند . در این صورت شباهت غیر عادی بین پایه تندیس های سنگی این جزیره با نو " پاشا کامک " و " تایاهواناکوی* " اسرار امیز در امریکای جنوبی قابل توجیه باشد . باید بیاد داشته باشیم که بومیان باستانی امریکا تصور میکردند که در میان اجداد افسانه ای انها - غولهایی نیز وجود داشتند و از روی بعضی از حجاری های حیوانات عجیب که در صحرای پرو وجود دارد , نمونه های کوچکی را نیز در جزیره ایستر ساخته اند . نمونه دیگری از همسویی که در جزیره ایستر مشاهده شده این است که علامت حلزونی را که اینکاها – مصریان عهد باستان و سایر مردم باستان به عنوان علامت عدد 100 بکار میبردند, در انجا نیز به همین عنوان بکار میرفته است . اگر این فرضیه را بپذیریم که مردمان باستانی امریکا از بازماندگان بلافصل مردم اتلانتیس بوده اند در ان صورت جزیره ایستر نیز مربوط به قاره گمشده معروف خواهد بود . به هر حال در ان جزیره اثار باستانی قدیمی از تمدن اینکاها بچشم میخورد . از جمله اطاق اموات و تونلهایی زیر اقیانوس . خیلی از زمین شناسان بر این عقیده اند که گستره جزیره از این که هست بزرگتر نبوده است, اما قبول این نکته که ساکنان انجا این تونلهای بزرگ را بدون اینکه بجای دیگری منتهی بشوند, تنها برای لذت بردن از کندن سنگ انجام داده اند – نامعقول جلوه مینماید و چنین تصور میشود که ان تونلها شبکه ارتباطی بین چند جزیره اطراف بوده اند که حالا محو شده و زیر اب رفته اند . درست مانند شبکه ارتباطی زیر دریایی که بین مجمع الجزایر هاوایی موجود است و طبق این فرضیه این امکان وجود دارد که جزیره ایستر را به عنوان قربانگاه و گورستان دیگر جزایر انتخاب کرده بودند . و عده ای پا را از این فراتر نهاده و معتقدند که این جزیره به همین دلیل نفرین شده است و انواع بدبختی ها که بر سر مردم انجا نازل میشود . البته اینگونه تفکرات خرافی و موهوم بیش نیستند – هر چند که باید بپذیریم ساکنان ان جزیره در همه ادوار دچار مصیبت و بدبختی بوده اند . بعضی دیگر هنوز معتقدند که این جزیره نوعی معبد بوده که وقف مبارزه پایان ناپذیر بشر و نیروهای مخرب کیهانی و بلایایی مکرر ان بوده است . انها معتقدند که این جزیره بخشی از یک قاره گمشده که خود بخشی از سطح زمین در دوران های قدیم از قبیل لموریا – گوندوانا و مو بوده است – میباشد . با وجود اینها عده ای ادعا می کنند در کتب باستانی تبت شواهدی دال بر وجود جزیره ای دست یافته اند که تاثیری بر ما ندارد – ولی به طور حتم نوادگان ما را تحت تاثیر قرار خواهد داد . انها باز معتقدند که جزیره ایستر چند فاجعه جهانی را پشت سر نهاده و به موجودیت خود ادامه خواهد داد – ولی وقتی نوبت ان نیز فرا رسد و به زیر ابها فرو برود – ان وقت دنیا بپایان خواهد رسید . ایا چنین خواهد شد.؟ اینها مطالبی بود از نظرات مختلف درباره جزیره ایستر – ایا روزی معمای این جزیره حل خواهد شد .؟ شما چه نظری دارید


تمدنهای اسرار امیز در امریکای جنوبی:.

" تمدنهای اسرار امیز در امریکای جنوبی " 1- " مهاجرت اسرار امیز " شاید بتوان امریکای جنوبی را مهد تمدن اسرار امیز زمین دانست . تمام این اسرار بوسیله قوم اینکا و مایا به وجود امده است . سرزمین امریکای جنوبی از همان اغاز بعنوان یک معما در برابر مورخین و باستانشناسان قرار گرفته است . واز همان اغاز صدها سئوال در برابر کاشفین این سرزمین قرار داشت که تا امروز در هاله ای از ابهام فرو رفته است . تمدنی که به نقطه اوج هنر و علم میرسد و بناهای را میسازد که حتا دانشمندان امروز با تمام وجود در برابرش کرنش میکند . این قوم اثار زیادی را در نقطه نقطه امریکای جنوبی از خود بیادگار گذاشته بعنوان مثال خرابه های جنگل های "کوات مالا " و " یوکاتان " را میتوان با ساختمانهای عظیم و با شکوه مصر مقایسه کرد . سطح زیربنای هرمی چون " چولولا " که در 60 مایلی شمال مکزیکو قرار دارد بزرگتر از هرم " خوفو " است و زیر بنای هرمی که در "تئوتی هاکان" در 30 مایلی شمال شهر مکزیکو قرار دارد ناحیه ای به وسعت تقریبی هشت مایل را پوشانده و همهء ساختمانهای این بناها در یک خط و در جهت ستارگان قرار گرفته اند . مطابق قدیمی ترین متن هائیکه از " تئوتی هاکان " بجا مانده خدایان در این نقطه جمع میشدند, وبرای انسنهای دیگر تصمیم میگرفتند . از جمله میتوان به تقویم "مایاها" و فرمول نویسی شان که صحیح ترین و دقیق ترین تقویم های جهان بشمار میروند اشاره کرد و امروز ثابت گردیده تمام بناها در " چی چن ایت زا " و " تیکال " و " کوپان " و " پاله نگ " مطابق تقویم افسانه ای "مایا"ها ساخته شده است و این فقط بخاطره احتیاج نبوده, که مایاها هرم ها و بناهای خود را میساختند . بلکه نظر مهم تری برای ساختن این بناها در بین بوده است . که تقویم به انها دستور میداده که هر پنجاه دو سال یکمرتبه بتعداد معینی,از این پله ها میباید تکمیل گردد . سنگهای بکار برده شده با این تقویم ها ارتباط داشته و پایان هر ساختمان معرف یک دوره نجومی بوده است . در اثر پدیدهء خارق العاده و باور نکردنی که در سال 600 ( البته مبنای تقویم خودشان ) اتفاق افتاده!! مردم مایا ناگهان مجبور شدند شهرهای را ترک کنند . شهرهائی با ان معابد زیباو هرم های که حتا امروزه هم یک شاهکار هنری منصوب میشوند . مجسمه های ظریف, استادیومهای عظیم,میدانهای جالب, همه و همه را پس از صرف اینهمه تلاش و هنر و کار و کوشش پشت سر گذاردند. پس از تخلیه شهرهای مزبور, جنگل شروع به پیشروی در جهت شهر کرد و گسترش جنگل باعث نابودی ساختمانهای بزرگ گردید و بالاخره تمام ان زیبائی ها تبدیل به تابلوئی از خرابه ها گردید . پس از این واقعه دیگر هیچکس در این شهرها سکنی نکرد . تا امروز فرضیه های بسیاری توسط باستان شناسان و محققان درباره این گوچ عجیب بیان شده اما تمام انها تنها یک فرضیه هستند . اجازه بدهید چند فرضیه مهم را که توسط محققان بیان شده برای شما بیان کنم . عده ای بر این عقیده هستند که قوم مایا توسط یک حمله تجاوزکارانه از سرزمین خود بیرون رانده شدند , ولی بلافاصله این سئوال پیش می اید که کدام قدرت قادر بود تا مایاها را که در اوج تمدن و فرهنگ و قدرت خود قرار داشتند شکست بدهند.؟ ودلیل دیگر اینکه هیچ اثر و نشانه ای که بتواند از یک برخورد نظامی خبر بدهد در این سرزمین پیدا نشده است . نظریه دیگر این است که مسائل جوی باعث مهاجرت ملی سکنه این سرزمین شده است ولی دلیلی برای طرفداری از این نظریه وجود ندارد. زیرا که فاصله پیموده شده در این محاجرت دست جمعی فقط حدود 225 مایل است که حتا یک کلاغ هم میتواند به اسانی انرا طی کند . نظریه دیگر این است که هجوم بیماری باعث این مهاجرت شده اما بازهم همان سئوال فاصله کم مطرح میشود و در اخر چرا بعد از پایان بیماری به شهر خود باز نگشته اند . همانگونه که قبلا گفتم " مایا "ها اسرار امیز ترین تمدن پیشین بشر بشمار میروند . 2- " ستاره شناسان بینظیر " همانگونه که گفتم "مایا"ها تقویمی بسیار دقیقی داشتند که تا 400 میلیون سال را بصورت دقیق محاسبه کرده بودند که حتا امروز هم برای دانشمندان بصورت یک راز باقی مانده . انها منجمان و ستاره شناسان بی همتائی نیز بودند که در کار خود بسیار خبره نشان میدادند . انها پس از مهاجرت دوباره شروع به ساختن ساختمانها, اهرام ها و معاید خود , مطابق تاریخی که قبلا در تقویم ثبت شده بود کردند . برای اینکه شما عزیزان به دقت و بینظیر بودن تقویم مایاها پی ببرید,دورهای زمانی مورد استفاده انانرا با هم مورور میکنیم دیدبانی ( رصدخانه ) چی چن اولین و قدیمیترین ساختمان مدور ( استوانه ای ) در مایا محسوب میشود و حتی در حال حاضر هم که مرمت شده دقیقا شبیه رصدخانه های امروزی میباشد . ساختمان مزبور,مدور و ارتفاع ان از جنگلهای اطراف بسیار بالاتر است . و به روی سه قطعه زمین مرتفع بنا شده است و در داخل پله هایی مارپیچ قسمتهای پائینی را به قسمت بالائی پست دیدبانی متصل میکند و در قسمت کنبدی این ساختمان دیدبانی دریچه ای است که میتوان از طریق انها ستاره ها و صفحه اسمان را بخوبی دید و رصد کرد. دیوار خارجی ان از نقش های خدای باران و انسانهای بالدار پوشیده شده است . همانگونه که قبلا گفتم اسرار بیشماری در این تمدن ناشناخته وجود دارد . این قوم اطلاعات زیادی از سیارات و بخصوص از اورانوس و نپتون داشتند . باور کردنی نیست ولی انها در ریاضیات خود از عدد صفر استفاده میکردند و برای همین محاسبات انها اینگونه دقیق میباشد . انان معلوماتی که منجر به محاسبات سالهای شمسی و ونوسی میشود را تا چهار رقم اعشاری بدست اورده بودند


مایاها ( اقوام درخشان باستان ):.

قوم مایا با فرهنگ ترین جامعه را در سراسر آمریکای مرکزی تشکیل داد . آنان در زمینه های ادبیات نوشتاری ، شهرسازی ، ریاضیات و ستاره شناسی به پیشرفت های قابل توجهی نایل آمندند . مایاها ، باآن که فرهنگ اولمک در کرانه هی خلیج مکزیک حدود نهصد سال پیش ازمیلاد رو به انحطاط رفته بود شدیداً تحت تأثیر شیوه ی تفکر آنها بودند . تمدن درمیان قوم مایا پیشرفت میکرد و آنان به داد و ستد بازرگانی با شهرهای مونت آلبان و تئوری هوآلکان در شمال پرداختند . اما باید درنظر داشت که شهرسازی مایاها پیش ا ز آنکه شهرهای باستانی فوق ساخته شوند ، آغاز شده بود . مایاهای باستانی از یک نژاد و تیره بودند و به زبانهایی مشابه سخن میگفتند . سرزمین های اولیه قوم مایا شامل منتهی الیه جنوبی مکزیک ، گواتمالا ، بلیز و قسمتی از کاستاریکا و هندوراس می شد ، مساحتی تقریباً به اندازه ی بریتانیای کبیر . قلمرو مایاها را میتوان به سه بخش تقسیم کرد : نواحی کوهستانی جنوبی که به سواحل اقیانوس آرام می رسد ، نواحی مرکزی پوشیده از جنگل و نواحی خشک شمالی بعد از دوره ترقی این تمدن ، سرانجام نه پیشگویی ها توانست تمدن مایا راز افول نجات بخشد و نه قربانی کردن ها . این افول به دلائل مختلفی می توانسته باشد : به خاطر پیشی گرفتن میزان افزایش جمعیت از میزان تولیدات غذایی ، منازعات بین شهر ها ، خشکسالی طولانی که مردم را مجبور به ترک شهر ها کرده باشد . این اضمحلال کلاسیک را یکی از عمده ترین تغییرات تاریخ بشری خوانده اند والبته این به معنای پایان سرنوشت مایا نبود . درهمان زمان در نواحی شمالی تعدادی شهر که از سیمای کلاسیک مایا سهمی داشتد ، ساخته شد.


قاچاق اشیا عتیقه در جیرفت ادامه دارد....:.

علی زادسر در گفتگو با خانه ملت :قاچاق اشیا عتیقه در جیرفت ادامه دارد علی زاد سر نماینده مردم جیرفت و عنبرآباد از سران سه قوه خواست حق منطقه جیرفت را ادا کنند . علی زادسر در گفتگو با خبرنگار پارلمانی خانه ملت ، در خصوص مواریث فرهنگی جیرفت گفت : آثار فرهنگی و با ارزشی که در جیرفت کشف شده مربوط به هزاره سوم قبل از میلاد است .برخی معتقدند بر اساس تاریخ مستند بخشی از این آثار در زمینه صنعت و اقتصاد به 8 هزار سال و در زمینه اسلام و مبانی فرهنگی به 1300 و اندی سال قبل از میلاد برمی گردد .وی افزود : همچنین آثاری که در تپه کانال صندل A و شهر اقیانوس (شهر قدیم جیرفت که 1300 سال و اندی قدمت دارد) کشف شده تقریبا معادلات باستان شناسان جهان را در رابطه با خاورمیانه و شرق جهان که بر مبنای بین النهرین و تمدنی که سومری ها ساخته بودند به هم ریخت و آَنها را به تعجب واداشت . زادسر با اشاره به اینکه بسیاری از باستان شناسان جهان که از این منطقه دیدن کردند اذعان می کنند جیرفت خاستگاه تمدن نوع بشر است ، ادامه داد : در حال حاضر نیز کتیبه ای که قدمت آن به 5 هزار سال قبل از میلاد برمی گردد کشف شده که برای رمزگشایی وکشف مطالب آن به ایتالیا و فرانسه فرستاده شده است .نماینده جیرفت تصریح کرد : بخش مهمی از این گنج پنهان که شعاع بسیار گسترده ای را نیز در بر می گیرد در اسفندقه جیرفت (یکی از دهستان های جیرفت ) است که متاسفانه هنوز مورد توجه دولت و سازمان میراث فرهنگی قرار نگرفته است . معدن مسی در این منطقه کشف شده که ثابت می کند هزار سال و اندی قبل در آنجا مس استخراج می شد . زادسر گفت : این روستا در سال 1380 -1381 کشف شده و بنا به گفته یکی از مقامات مسئول یک میلیون قطعه به ارزش دهها میلیارد دلار ظرف مدت یکسال از این منطقه خارج و به کشورهای دیگر قاچاق شده است .وی ادامه داد : این مسئله برای بنده بعنوان یک شهروند جیرفتی جای سؤال دارد که چگونه ممکن است یک میلیون قطعه کم نظیر و بی نظیر از منطقه خارج شده و دستگاههای اطلاعاتی امنیتی کشور و نیروهای قضایی و انتظامی هیچگونه اقدامی انجام ندهند ؟ واقعا آنها چه می کردند ؟ متاسفانه تا کنون هیچکس به این سؤال پاسخ مستند و روشنی ارائه نکرده است . عضو کمیسیون قضایی اظهار داشت : دولت وقت نیز قبلا مدعی بودند که برنامه هایی از قبیل کنترل رایانه ای و مرکزی ، احداث موزه و دانشکده باستان شناسی ، برای جیرفت در نظر دارد اما متاسفانه هیچ اقدامی انجام نداده است .به دولت جدید نیز چندین بار نامه نوشتم و با رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نیز صحبت کردم اما تا امروز هیچ توجهی به آن نشده است .وی افزود : اگر آثار کشف شده در جیرفت در یکی از کشورهای حتی فقیر دیگر رخ می داد چنان تبلیغات گسترده سمعی و بصری و الکترونیکی راه می انداختند و چنان سیل گردشگران و سیاحان راه می افتاد اما متاسفانه نه تنها چنین اتفاقی در جیرفت نیفتاد بلکه امکانات لازم برای محققین نیز فراهم نشده و تسهیلات رفاهی برای گردشگران در نظر گرفته نشده و هیچ برنامه ریزی در این زمینه صورت نگرفته است . نماینده جیرفت گفت : حتی فردی هم از فرانسه برای اکتشاف به ایران آمد که هویت وی برایمان مشکوک است . از دستگاه اطلاعاتی امنیتی نیز توضیح خواستیم که هنوز نظر ندادند .وی با اشاره به کشف یک مسجد تاریخی که قدمت آن به قرنهای اول ظهور اسلام در جیرفت برمی گردد ، ادامه داد : دولت و مقامات مسئول حق این منطقه را در زمینه گنج های روزمینی که محصولات آن سالیانه 4 میلیون تن است و گنجهای زیرزمینی که شعاع آن 150 تا 200 کیلومتر می باشد ، ادا نکردند . زادسر تاکید کرد : از رئیس جمهور و روسای دو قوه دیگر جداً می خواهیم حق جیرفت را ادا کنند و با برنامه ریزی مدون و دقیق مشکلات اقتصادی و فرهنگی از جمله بیکاری را حل نمایند . از آنها استدعا می کنم که دولت این شهر را به مردم ایران بشناسانند و نیز صدا و سیما که تا کنون در این زمینه کوتاهی کرده است اقدامات جدی انجام دهد . وی همچنین در مورد اینکه آیا واقعا در حال حاضر قاچاق کالایی صورت می گیرد یا خیر گفت : مقامات مسئول می‌گویند هیچ کالا و اشیا عتیقه قاچاق نمی‌شود اما باور این مسئله کمی سخت است و به نظر می رسد قاچاق اشیاء عتیقه جیرفت خیلی با دقت و ظرافت انجام می شود . منبع : خانه ملت


مقام زن در دولت شهر سومر (سومر باستان):.

زنان در متن اجتماع اما این اقوام سومری از کجا آمدند؟ از مقایسه ی ویژگی های جسمی و ظاهری و بویژه زبانی و اجتماعی، می دانیم که سومریان قومی مهاجر بوده اند. از نظر ظاهری (مثل شکل جمجمه) با اقوام العبید تفاوت دارند، زبانشان به کلی با زبانی که در منطقه صحبت می شده متفاوت است. مثلا حتی نام شهرهای معروف سومری از همان زبان محلی پیش از آنهاست و نه از خود زبان سومری. ولی از نظر اجتماعی معلوم است که قوم مهاجر به کلی از نظر فن و تکنیک از قوم محلی برتر بوده و تغییراتی که در ساخت منطقه صورت گرفته با سرعتی بوده که محصول یک روند بسیار تدریجی محلی نیوده است. این اقوام از شرق منطقه و از کوههای زاگرس وارد سرزمینی که سومر نام گرفته شدند. ملارت حتی از منطقه ای در آناتولی ترکیه امروز نام می برد به نام کتل هویوک که رابطه هایی فرهنگی با تمدن سومر داشته است. می توان چنین گفت که کوچ سومریان شاید از این مسیر صورت گرفته است. بطور کلی این نظر پذیرفته شده که اقوام سومری بدلیل ازدیاد جمعیت و کافی نبودن زمین و محل مناسب برای زندگی مجبور به مهاجرت شده اند. ملارت نشان داده است که ساکنان کتل هویوک در جوامع مادرمحور زندگی می کرده اند. از جمله آثاری که او ارائه می کند یکی روش دفن مردگان است. فرزندان همیشه با مادر به گور سپرده می شدند و آنهم در ایوان اصلی و بزرگ خانه. دفن کردن فرزندان با مادر نشانه ی وجود زنجیره ی خویشاوندی از طرف مادر است و نه از طرف پدر. تصاویر و حکاکی های هویوک هم نشانه های دیگری از مادر محور بودن آن جوامع را نشان می دهند. نقشه دولت-شهرهای سومر کرامر معتقد است که ریشه ی سومری ها به حدود دریای خزر و کوهها و کوهپایه های آن بر می گردد. در حماسه های سومری نام دولت - شهری به نام آراتّا (Aratta) که به احتمال زیاد در منطقه دریای خزر بوده است آمده است. زبان سومری هم نقاط اشتراک زیادی با زبانهای اوراسیایی دارد که اینهم نشانه ی دیگری می تواند باشد. آنچه که مورد اتفاق نظر است اینست که سومریان از نقاط کوهستانی به سرزمین های صاف میانرودان مهاجرت کرده اند. معابد سومری که با نام زیگورات (Ziggurat) خوانده می شوند نشانه ای از ارتفاعات کوهستانی هستند که سومریان، به یاد گذشته ی خود و آیین های مقدسشان در بلندی کوه ها، بنا می کرده اند. بعدها حدود هزار و پانصد سال دیرتر در دادو ستدهای فرهنگی، این زیگورات ها الهام بخش اهرام مصری شدند. اما وقتی که از نقش زنان در اداره ی جوامع سومری می گوییم بد نیست ابتدا ببینیم جوامع سومری چگونه شکلی داشتند و چگونه اداره می شده اند. ونقش زنان را در میان این بررسی معلوم می کنیم. سومریان مجموعا 15 دولت- شهر در کرانه های رودهای دجله و فرات ایجاد کردند و یا شهرهای اولیه را به تصرف در آوردند. از معروفترین آنها به اور (Ur)، لاگاش (Lagash)، کیش (Kish)، اریدو (Eridu)، اروک (Uruk)، اومّا (Umma) و نیپّور (Nippur) اشاره می کنیم. قدیمی ترین و قدرتمند ترین این شهرها اروک بوده است. لیست پایین سیر تحول تمدن سومری را نشان می دهد: العبید : 5000 سال تا 4000 سال پیش از میلاد اروک : سه دوره قدیم، وسطی و جدید – 4000 تا 3100 پیش از میلاد جمدت نصر – 3100 تا 2900 پیش از میلاد سلسله ی قدیم شامل I و II و III – از 2900 تا 2350 پیش از میلاد اکدیان – از 2350 تا 2100 پیش از میلاد اور III از 2100 تا حدود 2025 پیش از میلاد و ظهور بابل دولت-شهر یا "هر واحد شهری شامل خود شهر و اراضی زراعتی حومه آن بود. گاه چند شهر کوچولو و چند قریه و روستا و آبادی را نیز در بر می گرفت. مرکز هر واحد خود شهر بود شامل بندر، کانال، معبد، خانه، دکان، کارگاه و مرغزار." جمعیت شهرهای سومری در مقایسه با آن زمان بسیار زیاد بود. جمعیت شهر لاگاش را که تازه بزرگترین شهر هم نبود به حدود صد هزار نفر تخمین می زنند. لئونارد وولی از روی تعداد خانه های بقایای شهر اور، جمعیت آن را حدود پانصد هزار نفر برآورد می کند. بیشتر زمینهای زراعتی در مالکیت معبد بود و کشاورزان در بذرافشانی و محصول زمین با معبد شریک بودند ولی املاک شهری در مالکیت انفرادی بود. در باور سومریان، هر شهر سومری از آن ایزد- بانویی بود که حامی آن شهر بود. طبیعی است که در میان همه ی ارگانهای اداره کننده، معبد که محل استقرار ایزد-بانو بود نقش مرکزی داشته باشد. همین که بسیاری از ایزد-بانوهای سومری حامی شهرها و خدایان عناصر طبیعی و اجتماعی ماهیت زنانه داشتند، نشاندهنده ی قدرت زنان در جهانبینی سومری است. در معابد هم مقدسین زن یا کاهنه ها نه تنها قدرت مذهبی که فدرت سیاسی و اداری هم در اختیار داشته اند. لازم به یادآوری هست که بعدها با یکپارچه شدن شهرهای سومری این قدرت مرکزی بین معبد و کاخ شاهان سومری مورد رقابت و کشاکش بود. اقتصاد سومر با ازدیاد جمعیت و نیاز به تولید بیشتر مواد غذایی و وسایل زندگی بزودی از حالت تولید خانوادگی بیرون آمد و تولید بیشتر و بیشتر خصلت اجتماعی بخودش گرفت. نظریه های متفاوتی درباره شکل تولید اجتماعی ارائه شده است. تحقیقات نشان می دهد که اثرات این اجتماعی شدن تولید، تاثیرات زیادی روی زندگی زنان گذاشته و تعداد بسیاری از زنان عملا بصورت نیروی کار اجتماعی فعال درآمده بودند. تقسیم کار اجتماعی و جدایی نقش اجتماعی زن و مرد هم بتدریج از همین جا آغاز می شود. شواهد بدست آمده از مناطق باستانشناسی نشان می دهند که زنان بیشتر در صنایع پشم ریسی، بارچه بافی و بعدا لباس دوزی شرکت داشته اند. با اینکه مردان هم در این صنایع مشغول به کار بوده اند، اما نشان داده شده که بیشترین نیروی کار را در این رشته ها زنان تشکیل می داده اند. همچنین زنان در امور انبار و ذخیره ی مواد غذایی شرکت فعال داشته اند. نکته ی دیگر اینکه زنان همپای می توانسته اند نقش رهبری و مدیریت گروه های کار را بعهده بگیرند و این نقش ریاست تنها موارد استثنایی نداشته است. می دانیم سومریان اولین تمدنی بودند که خط الفبایی میخی را اختراع کردند و در تمامی امور اداری اجتماع فعالانه بکار گرفتند. قدم بعدی پس از اختراع خط، آموزش آن به تعدادی از افراد است تا در کارهای اداری بکار گرفته شوند. آموزشگاه های سومری در داخل معابد برپا می شد که کودکان خواندن و نوشتن و ریاضیات را یاد می گرفتند. در الواح سومری نام زنان هم بعنوان حسابداران معابد آمده است و تعدادی از زنان بعنوان محاسب کار می کردند کرامر در میان لیست 500 نقری دبیران دیوان نام زنی را ندیده است است ولی ادوارد شیرا در بررسی الواح گلی سومر به حسابداران و دختران "منشی" سومری برخورد کرده است. طبیعی ست که این زنان در سنین پایینتر در آموزشگاه های معبد خواندن و نوشتن را آموخته باشند. از دیگر حقوق اجتماعی، زنان دارای حق قضاوت بوده اند و برکرسی قضاوت می نشستند و یا حق طرح شکایت در دادگاه را داشته اند. زنان از حق مالکیت برخوردار بوده اند و می توانسته اند در خرید وفروش اجناس شرکت کنند. و البته از نقش های مهم اجتماعی آنان هم خدمت در مقامات بالای معبد بود که همانطور که در بالا آمد، نمی توانسته است بدون قدرت سیاسی و اداری بوده باشد. بعنوان مثال مقام اول روحانی (Ensi) معبد را زنان هم می توانسته اند در اختیار داشته باشند و تفاوتی در میان نبوده است. زنان طبقات ثروتمند در مالکیت و اداره ی آنچه در اختیار خانواده شان بود آزادی داشتند. شواهد باستان شناسی و متن کتیبه های سومری نشان از تک همسری بودن اکثریت مطلق جامعه دارد و نشانه های چند همسری فقط در کاخهای پادشاهان دیده می شود. مرد به سختی می توانست زن دوم اختیار کند. ومعمولا اگر زن رسمی صاحب بچه نمی شد، مرد می توانست در این صورت زن دومی اختیار کند که البته از حقوق برابر با زن اول برخوردار نبود. در اینجا متن بند 144 قانون حمورابی را که معتفدند از قوانین سومری گرفته شده درباره ازدواج دوم می آوریم: "اگر مردی با زن نازایی ازدواج کند و آن زن نازا دختر برده ای به شوهرش بدهد و آنها صاحب پسری بشوند، و بعد آن مرد تصمیم بگیرد که زن دیگری صیغه کند، آنها (زن قبلی) نباید موافقت کنند و آن مرد نمی تواند زنی دیگر را صیغه کند. اگر مردی با زن نازایی ازدواج کند و او پسری برای آن مرد نیاورد و آن مرد تصمیم بگیرد که زنی را صیغه کند، می تواند آن مرد زنی را به صیغه ی خود درآورد. مرد می تواند زن صیغه را به خانه بیاورد ولی آن زن با زن اول برابر نخواهد بود." بطور کلی قوانین حمورابی در مورد مردان شرایط آسانتری برای طلاق قائل است تا برای زنان. زنان در صورت اسیر شدن مرد در جنگ یا فرار مرد از خانه و کاشانه (شاید در اثر عدم توانایی برای پرداخت بدهی و نزول) می توانستند طلاق بگیرند. باید توجه کنیم که این قوانین مربوط به زمان افول تمدن سومریان و اوج تمدن بابلی است ولی بدون شک این قوانین ریشه در قوانین سومری دارند. حدود هزار سال بعد است که در زمان حکومت آشوریان به مردان توصیه می کنند که "با زنان مانند دامهایتان رفتار کنید." قوانین آشوری برای زنان بسیار سخت و محدود کننده بود و حتی برای حجاب زنان قانون می گذارد و تنها روسپیان را از پوشاندن سر معاف می کند. متن چند قانون آشوری را در اینجا می آوریم تا ببینیم که محدودیت های زنان چگونه شکل قانونی و نهادینه بخودش گرفته است. محدودیت هایی که با شکل های مختلف هزاران سال است که دوام آورده اند: بند 1.37 – اگر مردی زنش را طلاق بدهد، اگر خواست می تواند چیزی به او بدهد، اگر نخواست احتیاجی نیست که چیزی به او بدهد، او را می تواند دست خالی روانه کند. بند 1.40 – اگر زنان یا دختران مردی به کوچه بروند، موهای آنان باید پوشیده باشد. روسپی خودش را نباید بپوشاند. زنان خدمتکار خودشان را نمی پوشانند. پیراهن روسپیان و خدمتکارانی که پوشیده باشند توقیف خواهد شد و 50 ضربه تازیانه خواهند خورد و روی سرشان قیر ریخته خواهد شد. تمدن سومری نفوذ سیاسی و بویژه فرهنگی زیادی در اقوام سرزمین های مجاور داشت. با اینکه قدرت سیاسی و برتری نظامی می توانست تغییر کند، اما نفوذ فرهنگی سومریان بسیار پابرجا تر بوده است. از سرزمینهای مجاور، «عیلام» که در جنوب غربی ایران امروزی واقع بوده بخصوص از سومریان و بعد بابلیان تاثیر پذیرفته است و طبیعی ست که جایگاه زنان هم از این تاثیرپذیری فرهنگی جدا نمانده باشد. والتر هینتس عیلام شناس برجسته نمونه هایی از حقوق و جایگاه زنان در تمدن عیلامی ذکر می کند که یادآور چنین جایگاهی در سومر است. طبق نوشته ی هینتس زنان از حق شهادت دادن در دادگاه برخوردار بودند و اثر ناخن آنها در لوحه های گلی در کنار آثار انگشتان مردان باقی ست. دختران به مقدار مساوی با پسران ارث می بردند و گاه هم تنها وارث بودند. زنان همچنیم حق خرید و فروش داراییها و از جمله املاکشان را هم داشتند. جامعه ی عیلام با اینکه جامعه ای پدرسالار بود و لی شواهد بدست آمده نشان می دهند که زنان از جایگاه والایی برخوردار بوده اند . ولی روند رشد تضادهای درونی جامعه ی سومر مانند افزایش نزول خواری و بهره های سنگین که برای بسیاری موجب از دست دادن رشته های خانوادگی و سقوط به مرتبه بردگی و بیگاری می شد از یک طرف و افزایش جنگ های میان شهرهای سومری و تهاجم قبیله های بیابانگرد به شهرها از طرف دیگر، رفته رفته نقش اجتماعی زنان را دگرگونه کرد. دوران جنگها و حماسه های پهلوانی به مردانی نیرومند و جنگجو و قهرمان نیاز داشت تا بتوانند ارتشهای تهاجمی را رهبری کنند. از طرفی رشد درونی جامعه ی سومری سبب می شد که نیاز به نیروی کار و وسایل تولید اجتماعی افزایش پیدا کند و از طرف دیگر در جریان افزایش جمعیت، گوناگونی بیشتر کارها و تخصصی شدن کارها در جامعه ی سومر، سهم زنان بیشتر در خانه ماندن و پرستاری از بچه ها می شد و زنان کمتر و کمتر در کارهای اجتماعی شرکت می کردند که این البته باید مربوط به اواخر موجودیت سومر بعنوان واحد سیاسی باشد. کمرنگ شدن نقش اجتماعی زنان رابطه مستقیم با افزایش قید و بندهای شخصی و اجتماعی دارد. بطوری که در هزاره ی سوم که تعداد بسیاری اسناد و الواح سومری در دست داریم با خانواده ای کاملا پدر محور روبه رو هستیم و زنجیره ی خانوادگی از طریق پدر منتقل می شود. اما هنوز زنان از حقوق بالایی در اجتماع برخوردار هستند. انگاره های دینی و اسطوره ها تاریخ اولیه سومر پیش از طوفان وسیل بزرگی که زیانهای سختی به آنها وارد کرد (طوفان و سیلی که بعدها در ادیان سامی الهام بخش "طوفان نوح" شد) ، در هاله ای از افسانه فرو رفته است. برای بهتر فهمیدن وضعیت آن زمان جامعه ی سومری باید بیشتر و بیشتر به انگاره های دینی و اسطوره ها رجوع کنیم. از طرف دیگر برداشت های بسیار متفاوتی از اسطوره ها حتی در میان استادان و محققان وجود دارد که بیان همه ی آنها نه از عهده ی نگارنده ی این سطور بر می آید و نه قضاوت در درستی آنها کار ساده ای ست. پس ما سعی می کنیم فقط خطوط کلی از جایگاه زنان را با تکیه بر اسطوره ها و انگاره های دینی ترسیم کنیم. فراموش نکنیم که اسطوره ها و انگاره های دینی هر قومی بازتابی از روح و تفکر مشترک آن قوم است. اسطوره ها و انگاره ها می توانند تا مدتها دوام بیاورند بی آنکه آن پایه ی اجتماعی را هنوز داشته باشند. یک خدا-بانو می تواند در یک جامعه ی پدرسالار مانند جامعه ی سومر هم مدتها دوام بیاورد ولی هدف من طرح ریشه های شکل گیری چنین اسطوره ها و انگاره هایی است. سومریان سرچشمه ی هستی را اقیانوسی بی شکل از آب می دانستند که خدا-بانویی با نام نامّو (Nammu) مظهر آن بود. "آسمان در مالکیت خدایی به نام «آن» بود و زمین را خدابانویی به نام «کی» هدایت می کرد. هر دو اینان فرزندان «نامّو» بزرگ مادر اولیه بودند. از پیوستگی آنان «آنلیل» مرد-خدا ی هوا زاده شد که زمین و آسمان را از هم جدا کرد و خود در میانشان جا گرفت." از دیگر افسانه های آفرینش سومری، افسانه «اینانّا (Inanna) و ایزد خرد» است که در طی آن به باور مردم شهر «اروک» که اینانّا حامی شهر آنهاست، تمامی قوانین آسمانی تمدن را از« انکی (Enki)» می گیرد. در یک ضیافت آسمانی، «انکی» قوانین آسمانی (Me) را به اینانّا هدیه می کند و البته این خود ایزد-بانوست که آنها را طلب می کند. به گوشه هایی از این سرود مقدس توجه کنیم: "(انکی) می گوید: به نام قدرتم! به نام آستان مقدسم! به دخترم اینانّا تقدیم می کنم. کاهنگی والا! خداوندگاری! دیهیم نجیب زادگی پردوام! اورنگ شاهی!" و بتدریج در طول ضیافت آسمانی این قوانین و عناصر (Me) در اختیار اینانّا قرار می گیرد: "راستی، فرود و فراز به جهان زیرین، هنر عشق ورزیدن و بوسیدن اندام مردانگی، کاهنگی مقدس آسمان، برگزاری سوگواری، شاد کردن دلها، انجام داوری، گرفتن تصمیم، افزار سنجش، هنر رک گویی، هنر بدگویی، هنر سخن گویی نکوهش بار، هنر سخن گویی ستایش بار، میخانه ی مقدس، ابزار موسیقی، هنر آوازه خوانی، هنر قهرمانی، هنر توانمندی، هنر خیانت، هنر درستکاری، یغماگری شهرها، نیرنگ، مهربانی، درودگری (نجاری)، مسگری، دبیری، آهنگری، چرمسازی، لکه گیری، بنایی، نی سازی، گوش شنوا، توان ژرف نگری، آیین پاکیزه سازی، قلم، ... ، توان تمرکز، شیر تیزدندان، برافروختن آتش، فرونشاندن آتش، بازوی خسته، خانواده ی گردآمده، زاد و رود و ..." در افسانه ی بالا، انکی پدر خیلی زود از آنچه به اینانّا بخشیده پشیمان می شود و در برابر مقاومت دختر، جادوها را به چالش با او می فرستد اما اینّانا موفق می شود که تمام این قوانین را ازآن خود کند و به مردم سومر پیشکش کند. آنچه در بحث ما مهم است جای والا و قدرتمند ایزد-بانوها است در جهانبینی سومری. مهم اینست که چنین جایگاهی نمی توانسته است بدون زمینه های عینی در زندگی واقعی اجتماعی باشد. در منظومه ی سومری حدود 160 آیین یا قانون آسمانی (Me) را شناسایی کرده اند که حدود 60 تای آنها خوانده شده اند. اینها در واقع اجزای سازنده ی تمدن سومری را تشکیل می دهند. در میان آنان «مقام والا و جاودانی زن» و «زن مقدس» هم وجود دارد. نمونه های بسیاری از جایگاهی که خدا-بانو ها در انگاره های دینی سومریان داشتند در دست است که یک نمونه ی آن را در اینجا می آوریم: "بانویی که سرچشمه سرفرازی این سرزمین است و تکیه گاه استوار سیاه سران (نامی که سومریان به خودشان می دادند) «اشنان» شاه بانوی حامی سومر که نعمت ها را بر سرزمین ما جاری می سازد." "«نانشه» بانویی که یتیمان را دلداری می دهد، بیوه زنان را از یاد نمی برد، گردنکشان را به ورطه ی هلاک می کشد." جالب اینست که با ورود سومر به دوران پهلوانی و جنگجویی، بسیاری از این ایزد-بانوان به شاه-خدایان تبدیل شدند. جایگاه زنانگی در اسطوره ها و باورهای دینی فقط مخصوص سومر نیست. بعنوان مثال تمدن باستانی عیلام هم که در بالا به آن اشاره کردیم چنین جایگاه والایی را برای زنان در خود دارد. الهه برتر یا الهه ی آسمانها در انگاره های عیلامی «پینیکیر (Pinikir) » نام دارد که مادر شایسته ی همه ی خدایان عیلامی بود. باز هم طبق نوشته ی هینبس "در هزاره سوم پیش از میلاد، «مادر بزرگ خدایان» هنوز سلطه بی چون و چرایی بر نظام مذهبی عیلام داشت، اما در طول دومین هزاره تغییری بوجود آمد. همچنانکه مادرسالاری قدیم الاعصار عیلام به جریان تدریجی ارتقا مقام مردان گردن نهاد به همین ترتیب هم ترکیب جدیدی در ترتیب خدایان بوجود آمد. مادرخدایان چه پینیکیر و چه کیریرشا، نه بی درگیری، سرانجام به برتری یک خدای مذکر گردن نهاندند، اما این الهه زن هرگز از گروه خدایان برتر عیلامی حذف نشد، زیرا که در قلب افراد عامی جایگاهی ابدی داشت." نام خدای مذکری که بعدها جای مادر-خدایان عیلامی را گرفت «هومبان» بود. من این بحث را در اینجا به پایان می برم، فقط با این امید که خواننده ی علاقمند، خود بدنبال اطلاعات بیشتر و دقیقتر برود. همین که دانسته باشیم تصویری که ما از نیمی از جامعه ی بشری یعنی زنان در ذهن داریم، الزاما تصویری مطلق و همیشگی نیست خود گام بزرگی برای شناخت واقعیت تاریخی است. تصورات ما هر چقدر هم که مطلق و جاافتاده و قوی به نظر بیایند باز هم جز تابعی از موقعیت اجتماعی نیستند. آنچه سبب عقب افتادگی اجتماعی زنان بخصوص در جوامع روبه رشد مثل ایران است، نبود امکانات برابر اجتماعی برای رشد فردی و اجتماعی ست. در طول هزاره ها و قرون شرکت زنان در فعالیت های اجتماعی یا از اساس ممنوع و بشدت محدود بوده و یا فقط در رشته ها و فضاهای خاصی امکان وجود داشته است. بدیهی ست که برای جامعه در چنین شرایط محدودی، "نیازی" به رشد توانایی ها و دانش فردی و گروهی زنان وجود نداشته باشد. و این دور باطل همچنان ادامه پیدا کند. ------ ** متن زیر را از کتاب Sumerian Mythology اثر ساموئل کرامر آورده ام: سومری ها قومی غیر سامی و غیر هند و اروپایی بودند که در اوایل هزاره چهارم پیش از میلاد احتمالا از شرق میانرودان به این سرزمین وارد شدند. هنگامی که سومریان سرزمین های میان دو ردودخانه ی دجله و فرات را تصرف کردند بدون شک این سرزمینها در تصرف اقوام سامی بود و ورود آنها موجب کشمکش و درگیری میان دو قوم بر سر کنترل سرزمینهای میان دو رودخانه شد. کشمکش هایی که حدود دو هزار سال به طول انجامید. داده ها نشان می دهند که پیروزی ابتدا از آن سومریان شد. می توان در نظر گرفت که سومریان برای مدتی کنترل بهترین قسمت های منطقه را در دست داشتند و حتی توانسته بودن رقیبانشان را برای مدتی به سرزمینهای دوردست برانند. بدون شک سومریان در دوره ی پیروزی و قدرت در هزاره ی چهارم به پیشرفت های مهمی در عرصه ی سازمانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دست پیدا کردند. این پیشرفت اقتصادی همراه با رشد و تکامل مفاهیم و موضوعات دینی و معنوی، باید اثرات ماندنی در مردم خاور نزدیک که با سومریان در هزاره چهارم در تماس بوده اند گذاشته باشد. ولی شکست زودهنگام اقوام سامی نقطه ی پایانی بر کشمکش های میان دو قوم بر سر کنترل میانرودان نگذاشت. بدون شک با کمک گروههای مهاجمین تازه وارد از از شبه جزیره عربستان، اقوام سامی تقویت شدند و حتی صورت تهاجمی بیشتری به خود گرفتند. بدین ترتیب از اوایل هزاره سوم شاهد عقب نشینی تدریجی سومریان به نقاط جنوبی تر میانرودان هستیم، از نیپّور به طرف خلیج فارس. اقوام سامی در شمال نیپّور در موقعیت خوبی قرار داشتند. در میانه ی هزاره سوم رهبر بزرگ سامی به نام سارگون ظهور می کند که سلسله ی اکد را پایه می گذارد. سارگون و پادشاهان بعد از او سومریان را بسختی به سوی جنوب عقب راندند که با اسارت بسیاری از سومریان و جایگزین کردنشان با سامیان همراه بود. این شکست آغاز افول سومریان بود. سومریان در اواخر هزاره ی سوم آخرین کوشش را برای بدست گرفتن کنترل میانرودان انجام دادند، و با استقرار سلسله اور سوم (Ur III) پیروزی هایی هم کسب کردند. با اینحال سامیان نقش بزرگی حتی در این پادشاهی جدید سومری ایفا کردند بطوری که سه پادشاه آخر این سلسله که بیشتر از یک قرن دوام نیاورد، نامهای سامی داشتند. با سقوط و از میان رفتن آخرین پاینخت Ur، در حدود 2050 پیش از میلاد، بتدریج سومر بعنوان یک واحد سیاسی از میان رفت. کمی بعد از سقوط قطعی سومر، قوم آموررو (Amurru) که از اواخر هزاره سوم بتدریج در جنوب میانرودان رخنه کرده و مستقر شده بودند، شهر بابل را پایتخت خودشان قرار دادند و زیر فرمان رهبرانی مثل حمورابی موقتا حکومت میانرودان را به دست گرفتند. بدلیل سیطره ی بابل بر منطقه در هزاره دوم و هزاره اول پیش از میلاد، کشوری که روزگاری سومر نامیده می شد، به نام بابل خوانده شد. نامی که هنوز هم استفاده می شود.


تمدن ایلام باستان:.

تمدن ایلام باستان منشا و حدود ایلام باستان ایلام واژه ای آکادی است و آکادی ها از هزاره سوم ق.م این سرزمین را به نام ایلام که به معنی سرزمین مرتفع می باشد می خواندند . ایلامی ها خود سرزمینشان را هلتمتی می خواندند که مرکب از دو جزء هل به معنی سرزمین و تمتی به معنی مقدس یا خدایان بوده است. وطن اصلی ایلامی ها کوههای زاگرس بوده است وباید آنها را اجداد قبایل لر به حساب آوریم سرزمین ایلام از آغاز هزاره هفتم ق.م مسکون شد و از نیمه اول هزاره سوم ق.م وارد عمر تاریخی گردید . جزء اصلی سرزمین ایلام دشت سوزیانا (خوزستان) بود اما حدود ایلام بسیار گسترده تر از این دشت بود و در ادوار اوج تاریخ ایلام حدود آن درشمال تا کویر مرکزی ایران و اصفهان کنونی و خرم آباد و از مغرب تا بین النهرین و از مشرق تا شهر سوخته در زابل بوده است. ایلام درپیش از تاریخ قدیمیترین زندگی در تپه علی کش است که از 7000 ق.م تا 5700 زندگی داشته همچنین تپه سیز همچنین تپه شوش نیز دارای اشیایی مانند ظروف لوله دار و پیچ دار همچنین آدمکهای گلی پوست آکو در دشت سوزیانا نیز سه دوره وجود دارد که در دوره اخری یک گورستان با دو هزار مرده و تحقیق سنگی و همچنین مهرها و لیوان های بلند تیز پوست آمده که جالب است. ورود به دوران تاریخی نخستین باری که سرزمین ایلام وارد دوران تاریخی گردید مربوط است به 2750 ق.م در این زمان مس . کی آگاشد بنیانگذار سلسله اول اوروک در سوم به ایلام لشکر کشی کرد و بر ایلام و سواحل خلیج فارس سلطه یافت البته تنها مدرک ما کتیبه ای کوتاه است :"او به دریا رفت و بالا رفت به سمت کوهستان ".و احتمالا سلطه دائمی و کامل بر ایلام نداشته چون که در سال 2700 ق.م در زمان سلطنت لوگال باندا شاه سوم سلسله اول اوروک ایلامی ها سومر را مورد تهاجم قرار دادند . در 2680 ق.م در انمباراگس شاه سلسله اول کیش به ایلام حمله کرد و آنان را مطیع ساخت سلاح های سرزمین ایلام را به غنیمت برد . کمی بعد از حمله وی ایلامی ها به تلافی این حمله به سومر حمله کردند و دوموزی شاه چهارم سلسله اول اوروک در برابر آنها مقاومت کرد و 2650 ق.م گلیگامش شاه پنجم سلسله اول اوروک متقابلا ایلام را مورد حمله قرار داد و تا سرزمین آشوری ایلام پیشروی کرد. اما سومری ها دو هدف داشتند برای حمله به ایلام 1-یکی دستیابی به منابع زمینی مانند :فلزات مختلف و سنگ های مختلف 2-سرکوب آنان که در هر موقعیت تردیدی برای حمله به سومر نشان نمی دادند


<   <<   76   77   78   79   80   >>   >



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]