Eni kazemi - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



هرم بزرگ جیزه (مصر باستان):.

هرم بزرگ جیزه                         
هرم بزرگ جیزه از عجایب هفت گانه و در واقع تنها بازمانده این هفت بنای اعجاب آور جهان باستان به شمار می آید. چگونگی ساخته شدن این هرم هرگز به طور قاطع معلوم نشده است و درباره آن نظرهای مختلفی وجود دارد.بنا به گفته هرودوت، تاریخ نگار یونان باستان، بنای هرم 30 سال طول کشیده است و صد هزاران برده برای ساختن آن به کار گرفته شده اند.

نظریه دیگری نیز سازندگان هرم را کشاورزانی عنوان کرده است که به دلیل طغیان رود نیل در فاصله ماههای تیر تا آبان، به کار ساختمان میپرداختند و برای آن دستمزد میگرفتند. طغیان رود به حمل و نقل سنگهای بنا نیز کمک میکرد. این سنگها از راه دور آورده میشد و هریک حدود 2.5 تن وزن داشتند. زمان ساخته شدن هرم سالهای 2566-2589 قبل از میلاد تخمین زده شده است و بیش از 2,300,000 بلوک سنگی در آن به کار رفته و ارتفاع آن- پس از از بین رفتن 9 متر از قسمت بالای آن- در حال حاضر به 140 متر می رسد. این هرم بزرگترین و قدیمی ترین هرم جیزه به شمار می آید.

خوفو یا خئوپس (فرعون سازنده هرم)                                   .
خوفو (Khufu) که در زبان یونانی خئوپس (Kheops) گفته میشود، دومین فرعون از سلسله چهارم فراعنه به شمار می آید و دوران سلطنتش حدود 23 یا 24 سال تخمین زده شده است. بنا به گفته هرودوت، خئوپس بر خلاف پدرش سنفرو (Sneferu) و پدربزرگش جوسر نتیریکیت (Djoser Netjeriket)، که هر دو شاهانی بخشنده و مردمدار بودند، مردی خشن و شاهی ظالم بود. او سه همسر داشت که هر یک در یکی از سه هرم کوچک دیگر دفن شده اند.

هرچند که هرم بزرگ به نوعی معرف جوهره مصر باستان به شمار می آید، از دوران سلطنت فرعون سازنده آن اطلاع چندانی در دست نیست. قرنها پس از سلطنت خئوپس، هرودوت در باره او نوشته است: " خئوپس سرزمین مصر را دچار هرنوع بدبختی ممکن کرد. او معابد را بست، تقدیم قربانی را نزد رعایای خود ممنوع اعلام کرد و آنها را وادار کرد تا بدون استثنا برایش کارگری کنند...مصریان به زحمت میتوانستند نام او را بر زبان بیاورند..و این از شدت تنفرشان بود.." نکته جالب دیگر اینکه با وجود عظمت و شکوه هرم، قایق بی نظیر تشییع جنازه و اشیای اعجاب انگیز مراسم به خاک سپاری که از خئوپس به جا مانده است، تنها تصویر موجود از چهره او یک مجسمه عاج 10 سانتی متری است.

 


ویژگی های اهرام مصر:.

ویژگی های اهرام مصر

هرم غول پیکر مصر از قدیمی ترین عجایب هفتگانه است البته این تنها بنایی است که در میان عجایب هفتگانه تا به امروز باقی مانده است.


زمانی که این هرم ساخته شد بلندترین ساختمان جهان در آن زمان محسوب می شدو این رتبه را تا 4000 سال حفظ کرد.


پادشاهان مصر باستان را فراعنه می نامیدند.یکی از این پادشاهان خفو بود. در حدود 2580سال قبل از میلاد مسیح این هرم بزرگ را برای محل دفن یاهمان آرامگاه فرعون ساخته اند                                            .
خفو همان فرمانروایی است که یونانی ها اوراخئوپس می نامیدند                   .
وپس از مدتی پسر ونوه ی خفو نیز برای خود هرم هایی را ساختند البته در اطراف ودر مجاورت این سه هرم چند هرم کوچک نیز بنا شده اند که این هرم ها مطعلق به درباریان وملکه ها بوده است.
مصریان باستان اعتقاد داشته اند که انسان پس از مرگ دوباره زنده می شود وبه همین خاطر در اطراف جسد مومیایی شده ی مردگان خود موادغذایی ووسایل دفایی و... رابه همراه آن ها دفن می کردن واهرام مصر نیز برای حفاظت ازجسد خفو و فراعنه ی دیگر ساخته شده است                                              .
اهرام مصر از سه هرم بزرگ تشکیل شده است که درکنار آنها هرم های کوچکی نیز وجود دارند.وقتی ما اهرام مصر را از نزدیک می بینیم هرم وسطی از همه بزرگتر به نظر می رسد ولی این اشتباه است زیرا که هرم وسط چون روی زمین مرتفع تری بنا شده است بزرگ تر به نظر می رسد.ولی در اصل هرم خفو که سمت چپ هرم وسط قراردارد از همه بزرگتر است .
هرم ها درگورستانی قدیمی در جیزه واقع شده اند. گروهی از باستان شناسان عقیده دارند که 000/100 کارگر به مدت بیست وسه سال کارکردند ودر این هرم بیش از دوملیون نیم سنگ به کار رفته که وزن آن ها از5/ 2تن تا چهل تن وزن دارد را بنا کرده اند. یکی از طریقه هایی که احتمال دارد مصریان باستان سنگ های غول پیکر را حمل می کردند شیوه ی غلطاندن و بلند کردن است
یکی از دانشمندان اتریشی به نام آقای پروفسر دکتر اسکارریدل برای این معما راه حلی پیشنهاد کرده است او می گوید که مصریان برای حمل این سنگ ها دور هم جمع می شدند و با نیروی خود و به وسی له ی اهرم هایی این سنگ ها را می غلتاندندودر این باره نظر های بسیاری وجود دارد بعضی از باستان شناسان عقیده دارند که این سنگ ها را با استفاده از سطوح شیبدار ماسه ای به بالای هرم ها می بردند.


وعده ای از باستان شناسان عقیده دارند که مصریان از داروهای نیروزای قوی استفاده می کردند وبه وسیله ی آنها این سنگ ها را به بالا می بردند                                         .

اهرام مصر از هر نظر چه از نظر معماری وموقعیت جغرافیایی در محل مناسبی قرار دارد.
-
هرم به گونه ای ساخته شده است که به چهار جهت اصلی مشرف است       .

-
خط مداری که از روی جیزه می گذرد دقیقا خشکی ها وآب های روی کره ی زمین را دقیقا نصف می کندوهرم در چنین نقطه ای از نصف النهار ساخته شده است                                                  .       

-
فاصله ی میان مرکز زمین تا هرم کاملا برابر است.


-
اندازه ی سطحی چهارجانبی حرم دقیقا برابراست با ارتفاع هرم         .                             

-
نوک هرم بزرگ دقیقا شمال واطرافش نیز طول استوا را تمثیل می نمایند.                                             

تمامی این محاسبات بیان گر آن است که اهرام مصر با اندازگیری های دقیق ریاضی ونجومی همراه است که نشان می دهد درآن زمان مصریان از نظر معماری بسیار پیشرفته بوده اند                                .
 


مومیایی در مصر باستان:.

مومیایی :
همان گونه که می دانید مومیایی در مصر قدیم متداول بود. مومیایی به جسد مرده ای می گویند که به شیوه ای خاص از آن طوری نگه داری شود که هرگز نپوسد. وازه ی مومیایی از زبان عربی آمده است و معنایش: «جسدی است که به وسیله ی موم یا قیر نگه داری شده است». حال ببینیم چرا مصریان اجسام مردگان را مومیایی می کردند؟
علت آن بود که به اعتقاد آنان روح پس از مرگ مانند پرنده ای که صور آدمی دارد، روزها به پرواز در می آید. سپس شبانگاه از ترس شیاطین دست از پرواز کشیده، به قبر خود باز می گردد. حال برای آن که روح قبر خود را گم نکند باید بدن او را سالم نگاه داشت. زیرا اگر بدن بپوسد و از بین برود روح دیگر نمی تواند قبر خود را بشناسد. از این رو مصریان طریقه ای برای جلوگیری از پوسیدن بدن یافتند که همان مومیایی کردن مردگان بود.
در زمانی دورتر از 3000 سال پیش از میلاد، در مصر اجساد مردگان را در میان ریگ های داغ بیابان نگه داری می کردند. سپس قبرهایی از سنگ تراشیدند و بدن افراد مهم را در آن ها می نهادند. اهرام نیز در مصر تقریباً به همین منظور پدید آمدند. ولی نه اهرام و نه قبرهای سنگی هرگز به خشکی ریگ های بیابان نبودند تا بتوانند به خوبی اجساد را حفظ کنند. از این رو کوشش به عمل آمد و مصریان راهی به صنعت مومیایی گشودند.
شیوه ی مومیایی کردن این گونه بود: نخست مغز و شش ها و دستگاه گوارش را از بدن مرده بیرون می آوردند. آن ها را در کوزه ای معروف به "کانوپی" نهاده، بیرون از جسد مرده دفن می کردند. در مرحله ی دوم، جسد مرده را با نمک به حالتی شبیه به ماهی دودی در می آوردند. آنگاه این جسد را در معرض گرما و باد بیابان، قرار می دادند تا خوب خشک شود و دیگر هیچ رطوبتی در آن باقی نماند. سپس آن را خوب می شستند و با صمغ کاج، مومیائیش می کردند. بعد از این کارها جسد را در میان صدها متر پارچه ی کتانی خوب می پیچیدند. عمل مومیایی 70 روز طول می کشید! در ضمن نجارها هم دست به کار می شدند و جعبه های مخصوصی برای مومیایی می ساختند. جسد افراد مهم و ثروتمند را در میان جعبه های متعددی، یکی در میان دیگری می نهادند. صنعت گران نیز به نقاشی و تزئین روی جعبه ها می پرداختند و طرح و رنگ هاب بسیار گوناگونی بر روی آن ها می انداختند. دیوارهای مقبره نیز دارای نوشته ها و عکس هایی بود که همه شرح داستان زندگی آن مرده بود. آن گاه چیزهایی که برای او در زندگی خوشی و راحتی فراهم آورده بودند، همه را در کنارش قرار می دادند. با این کارها بود که مصریان می پنداشتند مرده برای زندگی پس از مرگ، کاملاً آماده و مجهز گردیده است.
ایلام باستان پس از انقراض:.

ایلام باستان پس از انقراض

پس از انقراض ایلام نو توسط آشوریها 644 ق.م ایلام جزئی از ایالت فتح شده آشور گردید همانند مصر بزرگ از 644 ق.م تا 635 ق.م به صورت ایالت آشوریانی ماند.در حالی این 19 سال دو حاکم بر ایلام حکمرانی کرد که موانا- کی- آشور و بودیو بودند .

در سال 625 ق.م ایلام خراج بابل شد پس از انقراض کامل آن

در سال 539 ق.م ایلام جزئی از پایتخت های هخامنشی شد.در طی شکست بابل از  کوروش دوم از آنجا که ایلام پایتخت گردید از مالیات ها معاف شد اما از زمان داریوش اول پی در پی شورش در سراسر کشورش بوجود آمد.و زمانی که داریوش در بابل بود ایلام به رهبری هاشینا اعلام کرد. و اما مردمان بومی ایلام از ترس پیکی که داریوش کبیر فرستاده بود هاشینا را گرفتند و نزد داریوش فرستادند و داریوش به شخصه او را کشت.

در 521 سال ق.م یک پارس به نام مارتیا به شوش رفت و قیام کرد بر علیه داریوش و استقلال خواست و هنگامی که داریوش خواست عظیمت کند مردم از ترس داریوش مارتیا را کشتند.

در 519 ق.م یک ایلامی به نام آتامانیتا شورش را آغاز کرد گوبریاس سردار داریوش شورش را درهمان آغاز سرکوب کرد .شورشگر زنده نزد داریوش رسید و داریوش وی را کشت.

این ایلام تا قرن دوم میلادی پا برجا بود و به حیات خود ادامه می داد . از آن به بعد تاریخ ایلام به جزء در کتاب مقدس از تاریخ محو گردید و تا قرن نوزدهم میلادی که اروپائیان موفق به کشف دوباره آن شدند.

                                         

 


مقبره هالیکارناسوس:.


مقبره هالیکارناسوس Mausoleum Halicarnassus

این مقبره واقع در بودروم (Bodrum) ترکیه که در زمانهای قدیم هالیکارناسوس نام داشت واقع بوده است. زمانی که پارسیان حکومت خود را تا بین النحرین، هند شمالی، سوریه، مصر و آسیای صغیر گسترش داده بودند، با توجه به وسعت مملکت، یک شاه بدون کمک حکام محلی قادر به سر و سامان دادن حکومت خود نبود.

سرزمین کاریا (Caria) واقع در غرب آسیای صغیر(ترکیه) به قدری از پایتخت دور بود که به نوعی مستقل و خودگردان به شمار می آمد. در طی سالهای 377 تا 353 قبل از میلاد، شاه ماسولوس Mausollos بر این منطقه حکومت میکرد و پایتخت خود را به هالیکارناسوس منتقل کرد. در زندگی این شاه هیچ نکته مهمی به غیر از بنا کردن مقبره خودش وجود ندارد. ایده این پروژه توسط همسر و خواهر شاه، آرتمیسیا به وجود آمد.این بنا در حدود سال 350 قبل از میلاد، سه سال پس از مرگ شاه و یک سال پس از مرگ آرتمیسیا، تکمیل شد.
ادامه مطلب...

گل‌های سه هزار ساله در یک تابوت از دوره مصر باستان:.

گل‌های سه هزار ساله در یک تابوت از دوره مصر باستان
خبرگزاری میراث فرهنگی - بین الملل - در تازه ترین کاوش‌های صورت گرفته در دره شاهان و محل دفن فراعنه مصر، آخرین تابوت سنگی بدست آمده از حجره‌های مدفون، به کشف حلقه‌های گل سه هزار ساله منجر شد.
به گزارش «مجله نشنال جغرافی»، محققان و خبرنگارانی که هنگام بازگشایی تابوت سه هزار ساله گرد آمده بودند امیدوار بودند که این تابوت پسر مشهور مادر فرعون توت عنخ آمون را در خود گنجانیده باشد، اما پس از باز کردن تابوت، پوشش پارچه‌ای و الیاف گیاهی از گل‌های ظریف خشک شده بدست آمد.
نادیا لوکما سرپرست موزه مصر شناسی قاهره به خبرنگاران حاضر در محل به هنگام بازگشایی تابوت گفته بود: «بسیار امیدوار بودم در این تابوت یک مومیایی بدست آوریم اما وقتی که این گل‌ها را دیدم گفتم این خیلی بهتر است. اینها واقعا زیبا هستند. »
گل‌های کشف شده ظاهرا بقایایی از حلقه گل‌هایی هستند که با نخی طلایی به هم زنجیر شده بودند و در گذشته به عنوان نوعی ابزار زینتی توسط خاندان سلطنتی مصریان باستان استقاده‌می‌شد.
لوکما همچنین یادآور شد: «این مورد بسیار کمیاب است و تاکنون مشابه آن در هیچ موزه ای دیده‌نشده است. البته ما مشابه این حلقه‌های گل را در نقاشی‌ها دیده ایم اما تاکنون در زندگی واقعی مشابه آن را ندیده ایم. این یافته ها بسیار نادر و با اهمیت هستند.»
دره شاهان منطقه ای باستانی در نزدیکی لوسور واقع در مصر است که برای مدت هزاران سال محل دفن سلاطین و شاهان مصر باستان بود.
حجره تازه کشف شده اولین کشف باستان شناسان در این منطقه پس از کشف جسد توت عنخ آمون در سال 1922 به شمار می رود.
به گزارش نشنال جغرافی، لنی بل متخصص مصر‌شناس از دانشگاه براون در رذآیلند اظهار داشته‌است که کشف هر نوع آرامگاه و مقبره ای در دره شاهان صرف نظر از این که چه کاربردی داشته، واقعا هیجان انگیر است.
بل یادآور شد که در مصر باستان استفاده از حلقه های گل برای عزیزان در گذشته مرسوم بوده و آنان نیز همانند مردم دوران ما در قبرستان‌ها گل بر گور عزیزان خود می گذاشتند . (( مصر باستان ))
نگاهی به داستان گیل گامش در الواح بابلی (گلیگ مش- گیلیگمش ):.

نگاهی به داستان گیل گامش در الواح بابلی (گلیگ مش- گیلیگمش ) (Gilgamesh) گیل گمش، که مشتق از «گیل- گا- مش» است در فرهنگ بابلی به معنای « پیرمرد ،مردی جوان سال است» و در فرهنگ سومری « رهبر جنگجوی » یا « مردی که درخت تازه می نشاند»، دیوار اورک را بنا می نهد . او پنجمین پادشاه در اولین دوره حکومتی اورک است . یکصد و بیست و شش سال حکومت می کند . مادرش « الهه نین سان» همسر «ایزد لوگال باندا» است . اما پدرش لوگال باندا نبود، َبل « لیلو » نامی بود که دیوش خوانده اند. گیل گمش دو بعد خدایی و تک بعد انسانی است. در عین پهلوانی و زور مداری و سلحشوری،زیبا و پر جذبه است. مورد حمایت «شامش» ایزد خورشید، که مهربان است و داد گر . «انکیدو»پسر وحشی حماسه گیل گمش، تولدش از خاک ُرس است و زاده ی طبیعت . با حیوانات می زید و چون آنان در طبیعت خویش سرگرم . تا آنکه با ترفند و دام اندازی زنی روسپی با وی در می آمیزد . زندگی اش را در دل طبیعت از دست می دهد و پس از مراحل مختلف چون یاد گیری پوشش تن، خوردن خوراک انسانها ،چوپانی گله ها و ستیز با گرگ و شیر سرانجام به فرهنگ شهر او رک در می آید . او دیگر به زندگی آزاد باز نمی گردد، مگر در بستر مرگ . این سیر تحول انکیدو را به جرأت می توان سیر تکامل انسان از غار نشینی و بدویت تا دامداری و سر انجام شهر نشینی و مدنیت نامید . برای همین است که سومری ها را پایه گذاران دانشهای جامعه شناسی و مردم شناسی نامیده اند . انکیدو در اورک با گیل گمش پنجه در پنجه می اندازد . مغلوب نیمه خدا می شود و در حلقه یارانش در می آید .همنفس و هم قسم با هم به رشادت ها و دلاوری ها می پردازند . گاو خدایان را سر می برند و ایزد بانو« ایشتار»، الهه عشق را به خشم می آورند . او شکایت به آسمان ، در درگاه ایزدان می برد . مقدر می شود یکی از دو مرد جنگی قربانی شود . قرعه به نام انکیدو،می افتد ومرگ ، این همنفسی را در دم قطع می کند و گیل گمش را پریشان حال و متحی7ر بر جای می گذارد . پهلوان با خود می اندیشد: « اکنون که انکیدو، او که آنچنان والایش می داشتم به خاک سپرده شده و من نیز سرانجام خواهم مرد و به ژرفای خاک سپرده خواهم شد، پس دیگر چگونه می توان آرام گرفت؟ » در دنیای باستان جهان را به سه مرتبه کیهانی :زیرین، زمین،آسمان تقسیم می کردند . آسمان اریکه قدرت ایزدان، زمین محل زندگی آدمیان و جهان زیرین ،جایی پاکیزه اما تاریک که فرشتگان آن دیو رخساره اند و در میان آنها ابوالهول، حیوانات نیمه شیر و نیمه شاهین و موجوداتی عجیب که فقط دست و پایشان انسانی است وجود دارد . جهانی که به خانه ای تشبیه شده تاریک و خوراک جماعتش خاک و گوشت تنشان از ِگل ،جامه ای همانند پر پرندگان و بر در و َبست آن خانه خاک، خاموشی و فراموشی آرمیده است. جایی که مأمن بزرگانی بی نام است که به سبب لغزشهای خود از آسمان رانده شده اند واکنون گروه داوران زیرین جهان را می سازند. دنیایی ناشناخته مملو از اندیشه های ترس آمیز انسان، همچون جن وانس و پری. حماسه گیل گمش همشکل و همرنگ و همسنگ بسیاری از متون ادبی بزرگ جهان است . هم تأثیر گذاشته و هم تأثیر گرفته . ماجرای سیل در حماسه گیل گمش با ماجرای سیل در تورات برابری می کند .« نوح» پیامبر در فرهنگ بابل«اوته- نه- پیش تیم» می شود که جاودانه است و بر روی دریا ها مستقر . اما با وجود این شباهتها این دو دارای پایانی متفاوت هستند که این نیز بی شک از تفاوت پرستش ایزد یکتا و نیایش خدایانی ساخته و پرداخته انگارش انسانی هستند، سرچشمه می گیرد. از تأثیرات این اثر می توان همسویی و همشکلی کسانی چون :هرکول، آشیل، اسکندر، ادیسه و ... نام برد که از جمله آنان هرکول دارای وجه شباهتهای بی شماری است . هر دو ریشه ای خدایی دارند، هر دو دارای دوست و یاور خوبی هستند (گیل گمش یاوری چون آنکیدو و هرکول رفیقی مانند «یولاآ» ) ، الهگان بر هر دو بلا نازل می کنند (بر گیل گمش ایشتار و بر هرکول « دی یا نیرو هرا » )، هر دو قهرمان شیر می کشند و گاو مقدس آسمانی را از بین می برند، گیاه سحر آمیز جاودانگی را می یابند،از جزیره مرگ دیدن می کنند و .... تشابه حرکت گیل گمش بر روی آب تا رسیدن به اوته - نه- پیش تیم همچون حرکت«ادیسوس» از روی اقیانوس تا رسیدن به« چیرچه » و یا حرکت « دانته» با زورق و زورق بان در بخشی از دوزخ . اما تفاوت اینها در این است که گیل گمش در دنیای زندگان جایی که خورشید هر شب فرو می رود و روز به در می آید، اتفاق می افتد و او سعی در گذر از مرز بین ناشناخته ها با شناخت پذیری گیتی را دارد . اما در دانته و ادیسه این حرکت در دنیای مردگان اتفاق می افتد بسیاری از منتقدان ادبی معاصر گیل گمش را قهرمان پسا مدرن می دانند . از فرمالیستهای روسی تا بورخس و کالوینو همه بدین باورند که ادبیات کلیت بی نقص و تام و تمامی است که« در آن هیچ چیز ناپدید نمی شود، هیچ چیز آفریده نمی شود، همه چیز دگرگون می شود » بنابراین هرگز چیز نویی نمی نویسند، بلکه گفته ها و نوشته ها را تکرار می کنند و دوره هایی را از سر می گیرند و به شرح آنچه گذشته و نوشته شده می پردازند . کلیت اثر تراژیک است . سلوک آدمی است از بدویت تا رسیدن به کمال . آنجا که چشمش به حقایق دنیای زیرین و زمین باز می شود و از مرزهای جهل می گذرد و به آبادی علم می رسد. حماسه گیل گمش نمونه کامل و بارز ادبیات باستان است و فلسفه انسانهای باستان در مورد مرگ و زندگی . مرگ تکرار مکرر حقیقتی که به زندگی آدمی سایه افکنده و راه گریزی نیست مگر جاودانه شدنی از جنس جاودانگی گیل گمش که پس از هزاران سال هنوز زنده و با طراوت از میان هزاران خشت نبشته سر بر آورده و در میان انواع فرهنگ ها و قوم ها و ملیت ها به زبانهای مختلف تفسیر، تعریف و ترجمه شده است . گیل گمش پادشاه افسانه ای اوروک , شهر بسیار کهن سومر درمنطقه بین النهرین, است که پس از مرگ بمقام الوهیت رسید و به افتخار او در شهر اوروک مراسم مذهبی خاص ایجاد شد .این منظومه او را بصورت قهرمانی بزرگ , زیبا و خردمند تصویر می کند که دو سوم وجود او خدائی بود و تنها یک سوم وی به انسان میماند . با انکیدو(enkidou) دوست و همرزم خود پیروزیهای شگرفی بدست می آورد و عشق الهه ایشتار(عشتار) را بخود بر میانگیزد , ولی گیل گمش این عشق را نمی پذیرد . ایشتار از بی اعتنایی او بر آشفته می شود و از اینرو , گاومیش آسمانی را بزمین می فرستد تا او را از پای در آورد و گشتزار ها را لگد کوب کند . ولی گیل گمش وانکیدو گاومیش را می کشند . آنگاه خدایان بدر خواست ایشتار بیماری مرگباری برانکیدو نازل می کنند . گیل گمش از مرگ دوست خود از پای درآمده خود از مرگ در هراس می شود : گیل گمش بر دوست خود ,انکیدو , بتلخی می گرید و سر بصحرا می نهد : « آیا من خود نیز بسان اآ بانی( eabani نام دیگر انکیدو ) نخواهم مرد ؟» اندوه در قلبم رخنه کرده است از مرگ می هراسم , سر به صحرا می نهم » به این ترتیب گیل گمش بر آن می شود که از راز زندگی و مرگ پرده برگیرد . او از افسانه های کهن در می یابد که کسانی مانند اوت نا پیش تیم(outnapishtime) و زوجه اش وجود داشته اند که به آنان زندگی جاوید بخشوده شده است . از اینرو راه دیار خدایان را پیش می گیرد و بسفری خطرناک دست می زند تا اوت نا پیش تیم را بیابد و از او بپرسد که چگونه زندگی جاوید یافته است . پس از سفرهای دور و دراز از موانعی هراس انگیز می گذرد و به کرانه دریای آسمانی می رسد . در آنجا اله نگهبان درخت زندگی saleeme وی را متوقف می سازد و باو می گوید که بیهوده در طلب هدفی واهی است , زندگی جاوید خاص خدایان است . وی را اندرز می دهد که باز گردد و از زندگانی خود بهره برگیرد . ولی این پند اخلاقی , که آشکارا در محافل عالی اشرافیت بابلی بشدت رواج دارد , هرگز گیل گمش را ارضا نمیکند . از اینرو براه خود ادامه می دهد و سرانجام به اوت نا پیش تیم دست می یابد . او نیز چیزی برای تسکین گیل گمش ندارد . اوت نا پیش تیم حکایت می کند که در زمان سلطنت او در شوروپاک( shouroupak) خدایان , که از آدمیان در خشم شده بودند , طوفان نوح را بزمین نازل کردند . همه چیز نابود شد مگر او و خانواده او , زیرا رب النوع اآ که دوستدارشان بود انان را قبلا از مصیبت با خبر ساخته بود و خود او را بر آن داشته بود که یک کشتی بسازد . اینجای داستان دقیقا با داستان حضرت نوح پیوند خورده است . هنگامی که طوفان فرو نسشت خدایان اوت نا پیش تیم و زوجه اش را نزد خود پذیره شدند و زندگی جاودان بانان بخشودند . وی سپس از گیل گمش پرسید : « و اینک کدامیک از خدایان ترا در محفل زندگان جاوید راه می دهد؟» هیچیک از خدایان انجام چنین خدمتی را بعهده نمی گیرد . از اینرو گیل گمش به اندرز اوت نا پیش تیم در صدد بر می آید که با یک رشته عملیات جادوئی بر مرگ چیره شود . ولی در اینجا نیز شکست می خورد خسته و نا امید بسرزمین پدری باز می گردد و انکیدو را از قلمرو مردگان فرا می خواند تا « قانون زمین » را بشناسد و بسرنوشت غم انگیز اتباع نرگال (nergal خدای سرزمین مردگان ) و ارش کیگال ( ereshkigal الهه سرزمین مردگان و زوجه نرگال ) پی ببرد . متاسفانه پایان منظومه از میان رفته است . گمان می رود که گیل گمش می میرد . منظومه گیل گمش بدون انکه مسئله مرگ و زندگی را حل کند , از انجا که نخستین مساعی انسان در انتقاد از مذهب در آن بجشم می خورد , اثری جالب توجه است . گیل گمش آن جسارت را دارد که خدایان را بمبارزه بطلبد و حتی بر آنان چیره شود خدایان ناگزیر می شوند عصیان او را چشم پوشی کنند . این منظومه در ادبیات سایر اقوام دنیای باستان تاثیری عظیم بجای گذاشته است . توضیح این که در آثار ادبی باستانیان برخی انسان ها پس از مرگ به مقام خدایی یا شبه خدایی می رسند و این موضوع نباید برای خوانندگان عجیب باشد. چنین چیزی را می توان اکنون نیز پس از مرگ بسیاری از افراد با نفوذ در جامعه کنونی مشاهده کرد که برای آنها مقام والایی در نظر گرفته می شود. « یاداوری این نکته خالی از فایده نیست که زمانی مسیحیان اروپا برآن شده بودند که از طریف انجیل و کتاب تورات مکان های ذکر شده را در آن بیابند و بین النهرین نخستین جایی بود که حقانیت کتاب های آسمانی را به طور شگفت آوری تایید کرد. افسانه گیل گمش و مخصوصا این بخش از آن که به داستان حضرت نوح اشاره دارد نیز گواه دیگری شد بر راستی و درستی داستان آن حضرت.»


<   <<   71   72   73   74   75   >>   >



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]