سخن مردان بزرگ - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



هرودوت از تفاوت های اجتماعی پارس می گوید ::.

 

وقتی در راه به هم میرسند ، از این نشانه می توان دریافت هم مرتبه اند که بجای درود گفتن ، دهان یکدیگر را میبوسند ؛ اگر یکی از آنها از مرتبه ای قدری پایین تر باشد . گونه ها را میبوسد و چنانکه به لحاظ خوانوادگی بشیار پست تر باشد زانو میزند و در برابر دیگری تعظیم می کند . (هرودوت - کتاب1- بند134) .

 

" منبع : کتاب امپراطوری هخامنشی جلد اول – فصل پنجم:تصاویر جهان – صفحه 2-261 به نوشته « پی یر بریان » به ترجمه ناهید فروغان "

 

 

 

 


نامه علی ابن ابیطالب به فرزندش حسن ::.

پسرم !

 

در رابطه با دیگران, دل خودت را میزان قرار بده

هر چه برای خودت می خواهی, برای آنها هم بخواه

هر چه برای خودت نمی خواهی, برای آنها هم نخواه

همان جور که خوش نداری به تو ظلمی شود, ظلمی نکن.

همان جور که دوست داری به تو خوبی کنند, خوبی کن.

هر چه فکر می کنی مردم اگر بکنند بد است , برای خودت هم بد حساب کن.

هر چه نمی دانی, نگو حتی اگر آنچه می دانی کم است.

هر چه نمی خواهی درباره ات بگویند, درباره ی کسی نگو.

 

پسرم بدان !

از خود راضی بودن, خلاف درستی و آفت اندیشه هاست.

بس ( به اینکه هستی راضی نباش ) و تمام سعی ات را بکن …

به مقصد هم که رسیدی, بیشتر از همیشه در برابر پروردگارت خاشع باش.

 

پسرم بدان !

راهی طولانی و دشوار,پیش روی داری و

قطعا به توشه ی کافی نیاز داری, به سبک باری,

و به این که قدم هایت درست و در مسیر باشند

بیش از طاقتت,  بار بر ندار

که مبادا در راه, سنگینی بار, دست و پا گیرت شود.

اگر بین نیازمندان کسی را یافتی که توشه ات را برایت به قیامت ببرد و

توشه را ,فردای محشر, در لحظه ی احتیاج به تو برگرداند,

وجودش را غنیمت بشمار ( انفاق کن انفاق کن) و بار را بگذار بر دوش او و

تا می توانی, بار و کوله اش را سنگین کن

شاید بعدها , کسی را با این مشخصات, بیدا نکنی.

هر کسی روز دارایی ات از تو وام می خواهد, وجودش را غنیمت بشمار

تا در ان روز تنگ دستی, روز گرفتاری وام را به توپس دهد .

 لطفا ادامه مطلب اینجا کلیک کنید...

تفکری از آشوربانی پال پادشاه آشور:.

آشوربانی پال : من از شهرهای عیلام به اندازه ای ویران کردم که برای عبور از ویرانه ها یک ماه و بیست و پنج روز وقت لازم است . شاهزادگان و جوانان و پیران و خواهران شاه را همگی به اسیری بردم . زنان و مردان شهر را به همراه اسبان و گوسفندانشان که شمارشان از دسته های ملخ بیشتر بود همگی را به غنیمت بردم . تمام عیلام و شوش و هلتماس را تصرف کردم و بانگ آدمیزاد و شادی را از آنجا برانداختم .
آشوربانی پال فرمان داد تا زبان سربازان اسیر را بکنند و با گرز سرهایشان را بکوبند تا بمیرند . دستور داد تا مردم شهر را در برابر مجسمه گاوان بالدار شهر سر ببرند . این کار آشوربانی پال درست همانند جدش سناخریب است که وی نیز چنین کرده بود . جسد مردگان در شهر بایستی بماند تا خوکان و پرندگان بخورند .
(اندکی بعد از او کوروش با آن گفته های و کارهای عظیم آمد ، تفاوت ها و تضاد ها نمایان شدند...)

نیایشی از داریوش بزرگ ::.

 

اهوامزدا با تمام خدایان مرا یاری کناد و این سرزمین را از سپاه دشمن ، خشکسالی و دروغ محفوظ دارد . بر این سرزمین نه سپاه دشمن ، نه خشکسالی ، نه دورغ (دروگه) یورش نیاورد . این نیکی را از اهورامزدا و تمام خدایان به دعا خواهم . اهورامزدا و تمام خدایان این نیکی را بر من روا داراد !

 

داریوش بزرگترین سیاست مدار تاریخ باستان ! ابتدا باید بدانیم که این کتیبه در تخت جمشید است (Dpd) .  باید بدانیم که آنان خدای واحد را پرستش نمی کرده اند و اهورامزدا نخستین و اهورامزدا زمان هخامنشی بسیار تفاوت دارد – اهورامزدا نخستین خدای واحدی بوده است ( که نمیخواهم در این مطلب بگویم که چرا اهورامزدا هخامنشی خدای واحد نیست اما در پایین این مطلب می توانید، مطلب آغاز بینش مذهبی در اوستا توحید است ؟ را بخوانید) اهورامزدا نخستین خدای واحدی بوده است همان طور که در یونان که پرورشگاه شرک است خدای نخستین یعنی کرون واحد بوده است ، همین طور کریشنا در هند باستان خدای واحدی بوده است اما به گذر زمان این بزرگ تغییر چهره داده شد و بر تعداد خدایان افزوده شد درایران باستان میترا ، آناهیتا و چند خدای دیگر اضافه شدند ، در یونان باستان خدایان را باید با چرتکه حساب کرد و در هند کتابی تهیه شده از فهرست نام خدایان که بیشتر از تمام علما و دانشمندان بوده است ... این است که خدای هخامنشی واحد نبوده است حتی درایوش نیز یاد آوری می کند که تمام خدایان مرا یاری کنند

برگردیم به کتیبه – منظور داریوش از سرزمین چه می باشد ؟ آیا پارس را می گوید و آیا تمام امپراطوری را می گوید ؟ به علت اینکه این کتیبه در پارس و پارسه واقع است مردانی همچون «پی یربریان احتمال می دهند که منطور داریوش پارس بوده است » اما به نظر من منظور داریوش حداقل باید ماد و عیلام را نیر در بر داشته باشد چرا که مادیان و عیلامیان بیشترین تاثیر و کمک را در امراطوری داشته اند (الواح گلی و سخنان خود داریوش ) و با پارسیان خو گرفته اند و این سه نژاد یکی شده اند نه به نام پارس بلکه به نام هخامنشی !

در ادامه کتیبه نیز داریوش سخن اصلی خود را می گوید که بسیار ارزشمند است نه تنها برای ایرانیان امروز ، بلکه برای تمدن ها و جهانیان که دشمن،دروغ،خشکسالی اگر نباشد مردم در آرامش خواهند بود .

داریوش مرد متفکر تاریخ باستان بوسه ای بر گونه شاهان !

ارائه شده توسط : انی کاظمی

 


اهنود گات هات 31 - بند 11:.

ای خداوند خرد هنگامی که در روز ازل جسم و جان آفریدی و از منش خویش قدرت اندیشیدن ، و خرد بخشیدی ، زمانی که به تن خاکی روان دمیدی و به انسان نیروی کار کردن و سخن گفتن و رهبری کردن عنایت فرمودی ، خواستی هر کس به دلخواه خود و با کمال آزادی کیش و آئین خود را انتخاب کند     

 


سرزمین و طبیعت یونان باستان:.

«افلاطون گفته است:

 "ما،به سان غوکان گرد برکه،در کناره های این دریا[مدیترانه]ساکن شده ایم.»

دومین گروه تمدنها در مدیترانه ظهور یافت ، همچنانکه قبلاً نخستین گروه در امتداد رودهای مصر و بین النهرین و هند به بار آمد..

آیا پیدایش تمدن مدیترانه ای زاده آب و هوای مساعد سواحل این دریاست؟

 خاک جزایر وسواحل مدیترانه به هیچ روی ،از لحاظ حاصل خیزی با دره رسوبی گنگ وسند و دجله و فرات

ونیل برابری نمی کند ... برروی هم می توان گفت که آب وهوای مساعد، زاینده تمدن یونانی نبود و احتمالاً هیچ تمدنی معلول آب و هوا نیست .

آنچه مردم را به دریای اژه کشانید، جزایر این دریا بود:

منظری زیبا داشتند ... جزایر دریای اژه هرگز بیش از حدود شصت کیلومتر از خشکی دور نمی ماند.

... راههای بحری اروپا ، آفریقا به آسیا ... با صرفه تر از راههای دراز بری شد و بازرگانی مصر وخاورنزدیک را که در راههای بری تردد می کردند از اهمیت انداخت .پس تجارت به طریق نوی افتاد،جمعیت فزونی گرفت ،

 و ثروتهای جدیدی فراهم آمد. مصر وسپس بین النهرین و پس از آن ایران به ضعف گراییدند،فینیقیه امپراطوری خود را از دست داد.

 


وصیت نامه داریوش کبیر به خشایارشاه:.

اینک که من از دنیا می روم ، بیست و پنج کشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در این کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند ، جانشین من خشایار شا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد .
اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور در یک زر ( بیش از ترلیون )در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد ، زیرا قردت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست . البته به خاطر داشته باش تو باید به این خزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی ، من نمی گویم  که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن ، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند ، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه برگردان                          .
مادرت آتوسا ( دختر کوروش کبیر ) برگردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن.
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود و تو باید یعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یا سه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید به دست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوغه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت و لو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود                            .
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است ، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازت کنی چون با تو دوست اند وتو ناچاری رعایت دوستی نمایی            .
کانالی که من می خواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ( کانال سوئز ) به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد ، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند            . 
اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ، نظم و امنیت بر قرار کند ، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی ، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .
توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغ گو و متملق را به خود راه نده ، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم درغگو را از خود بران . هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند ، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم ماس نخواهند داشت .
افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن ، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند                 .
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا اینکه فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد .
همواره حامی کیش یزدان پرستی باش ، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .
بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم برمن بپیچان و در تابوت قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر شوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کرد  ?مردم و تو نیز خواهید  ?مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد ، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند ، اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی ، غرور و خود خواهی بر تو غلبه نخواهد کرد ، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی ، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اینکه بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند                    .
زنهار ، زنهار ، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو ، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند ، زیرا کسی که مدعی است اگر قضاوت کد ظلم خواهد کرد          .
هرگز از آباد کردن دست بر ندار ، زیرا که اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهدگذاشت ، زیرا قاعده اینست که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود ، در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهر سازی را در درجه اول قرار بده           .
عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت ، ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ، ظلم کرده ای ، زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای                      .
 بیش از این چیزی نمی گویم ، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر تو اینجا حاضراند کردم تا اینکه بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است.

   1   2   3      >



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]