معابد و کاخ ها - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



کاخ صد ستون یا «تالار تخت»:.

کاخ صد ستون یا «تالار تخت»

دومین کاخ تخت‌جمشید از حیث وسعت بنای شکوهمندی است در مشرق حیاط آپادانا که تالار مرکزی آن صدستون سنگی (ده ردیف در ده ردیف) داشته است و از این روی آن را «صدستون» خوانده‌اند. اشمیت آن را «تالار تخت» نامید زیرا که وی یک صدستون دیگر، اما بسیار کوچک‌تر، در میان دستگاه خزانه کشف کرد؛ اما چون نام صدستون بسیار مشهور و از قدیم‌الایام معمول بوده است، ما نیز همان را به کار می‌بریم.

قسمت اصلی کاخ، همان تالار بزرگ است که شکلی چهارگوش (5/68×5/68متر) و کمی بیش‌تر از 4600 مترمربع وسعت دارد و سطح آن را 2 متر پایین‌تر از سطح آپادانا گرفته‌اند. هشت درگاه، دو عدد در هر دیوار، آن را به دالان‌ها و صندوق‌خانه‌ها و یک ایوان وصل می‌کند. در شمال آن ایوانی و سپس حیاطی بزرگ وجود دارد و در مشرق آن یک دستگاه ساختمانی‌ ـ مشتمل بر تالارها و انبارهای سربازی و راهروها و دالان‌های کوچکتر قرار گرفته است و در شمال حیاط  کاخ نیم تمامی است درست به شکل و طرح «دروازه خشیارشا»، که پیشتر توصیف کرده‌ایم. در مغرب حیاط  دالان بلند و انبار مانندی است که در شمال بریده می‌شود تا دو حیاط آپادانا و صدستون را به هم بپیوندد. یک خیابان بزرگ به طول 90 متر و عرض تقریبی 10 متر از «دروازه خشیارشا» در جهت عمودی رو به شرق تا به شمال «دروازه نیمه‌تمام می‌رسد» و این خیابان را (خیابان سپاهیان) می‌نامند زیرا می‌پندارند رژه سربازان جاویدان در آن انجام می‌گرفته است. اکنون به شرح برخی از قسمت‌های مهم این کاخ می‌پردازیم.

 

تالار بسیار مهم «صدستون» یا «تالار تخت» را خشیارشا آغاز کرد و اردشیر یکم به پایان رسانید. این مطلب را یک سنگ پی بنا که هرتسفلد در گوشه جنوب شرقی تالار یافت گواهی می‌کند. این لوحه 35×35×5/7 سانتی‌متر است و بر دو روی و یک لبه آن و نبشته‌ای به خط میخی بابلی نقر شده که بر اساس ترجمه کامرون بدین‌گونه است:

اردشیر شاه گوید:

این خانه، خشیارشا شاه، پدر من،

پی‌اش را ریخت، به تأیید اهورمزدا،

من، اردشیر شاه،

آن را برآورم ]و[ تمامش کردم.

احتمالاً بنای کاخ در حدود 470 ق.م. آغاز و حدود 450 تمام شده است. دیوارهای تالار ازاره‌ای از سنگ سیاه مرمرنما به ارتفاع 40 سانتی‌متر داشته است. در هر یک از دیوارها دو دریچه سنگی و نه طاقچه درست کرده بودند مگر در دیوار شمالی که فقط دو طاقچه (در دو گوشه) و در عوض پنج دریچه سنگی داشته است. ده ردیف ستون، هر ردیف ده تا، سقف‌ها بنا را برپای می‌داشته است. زیرستون‌ها همه به شکل زنگوله بوته‌دار و قلمه ستون‌ها به شکل استوانه شیاردار و مکلل به گل و بوته‌های مرکب و مظهر درخت نخل است.  بر روی ستون‌ها سر ستون‌های گاو دو سر گذارده بودند. بنابر تحقیقات آقا و خانم تیلیا ارتفاع ستون‌ها به 14 متر می‌رسیده است. از همه سر ستون‌ها تالار تنها دو عدد بسیار زیبا و درخشان باقی مانده بود که آنها را پنجاه سال پیش به شیکاگو برده‌اند.

دو درگاه جنوبی به دالان بلند و درازی باز می‌شده‌اند که در گوشه غربی به یک اطاقک می‌پیوسته است و از این اطاق  با پلکانی کوچک به قسمت شمالی حرمسرا و از آن‌جا به کاخ «سه‌دری» راه می‌یافته‌اند و با پلکان دیگری به دالان غربی تالار می‌رسیده‌اند. خود این دالان توسط درگاه پله‌داری به جنوب حیاط آپادانا وصل می‌گردیده است. دو درگاه شرقی به صندوق‌خانه‌ها و یا یک دالان مرکب متصل بوده‌اند اما درگاه‌های شمالی به ایوانی بزرگ که دو ردیف هشت‌تایی ستون داشته است باز می‌شده است. این ستون‌ها درست مانند ستون‌های تالار بوده‌اند، فقط سر ستون انسان دو سر داشته‌اند یعنی مانند سر ستون‌های ایوان شمالی «کاخ سه‌دری» بوده‌اند. این مطلب می‌رساند که هر دو بنا متعلق به یک دوره یعنی زمان اردشیر یکم، بوده‌اند. یکی از ستون‌های این ایوان را تعمیر و باز برپای کرده‌ایم. دو طرف ایوان دو اطاق برای سربازان ساخته بودند و بر درگاه آن‌ها نقش سربازانی با نیزه و سپرنیین کنده بودند که روی به درون ایوان دارند. بر جرز گوشه شمال غربی این اطاق‌ها سروگردن‌ دو گاو ساخته‌اند.  یکی از آن‌ها را در اواخر دهه پنجاه به جایش نصب کرده‌ایم. در سرتاسر ایوان و تالار آثار سوختگی شدید و مهیبی که هدیه اسکندر به ایرانیان بود به چشم می‌خورد. گذشتگان بقایای اشیای سوخته وخاکستر چوب سدر متعلق به سقف را یافته‌اند و بدین ترتیب شکی نمانده است که کاخ‌های تخت‌جمشید را آتش ویران کرده است.

 

چهار موضوع بر درگاه های تالار صدستون حجاری شده است. یک صحنه بارعام چهار بار بر هر طرف دو درگاه شمالی، که از نظر ارتفاع بلندتر از درگاه‌های دیگر می‌باشند، تکرار شده است. رویه دیوار درگاه را به شش قسمت افقی تقسیم کرده‌‌‌اند، و در قاب بالایی بالا اردشیر یکم را نموده‌اند که بر کرسی فرمانروایی نشسته است و روی به بیرون دارد. در برابر او دو عودسوز گذاشته‌اند و مردی در جامه مادی اندکی به جلو خم شده است و با دستی عصای حاجبان را گرفته و دست دیگر را بالا آورده دهانش را لمس می‌کند پشت سر وی مردی ایستاده است که جامه پارسی دارد اما یک شال رخجی را چند دور گرد سرش پیچیده و به دستی یک عوددان دارد و دست دیگر را روی مچ دست اول انداخته است و با احترام تمام روی به تخت‌ پادشاه کرده. پشت سر پادشاه سه نفر ایستاده‌اند: اول یکی بی‌ریش و سبیل که خواجه‌ای درباری بوده و  در جامه پارسی با کلاه شال‌وار رخجی است؛‌ وی مگس‌پرانی را به یک دست بالای تاج پادشاه گرفته است و حوله‌ای به دست دیگر دارد نفر دوم مردی است در جامه مادی که ترکش و کمان‌دان و تبرزین و به طور کلی اسلحه پادشاه را حمل می‌کند نفر سوم سربازی است پارسی که نیزه به دست ایستاده همه صحنه در یک قابی از گل‌های دوازده پر محاط  بوده است، و بالای سر پادشاه لبه مزین سایه‌بان شاهی دیده می‌شود. شادروان سلطنتی دارای منگوله‌های زیبایی است که از شراب‌ها آویخته. «فّر ایرانی» (قرص بالدار) را در میان دو صف از گاوان نر مقابل هم (در ردیف بالا) و شیران نر غران و متقابل (در پایین) نقش کرده‌اند.

این صحنه بارعام مثل صحنه بارعام مکشوف در خزانه است، اما دو تفاوت بسیار عمده در میان این دو وجود دارد یکی این که در این مجلس ولیعهد پادشاه مصور نشده است دوم این که در این صحنه، تاج پادشاه کلاه استوانه‌ای ساده‌ای است که در بالا یک بند افقی و برجسته می‌خورد و دو لبه خرد پیدا می‌کند و این همان تاجی است که در  کاخ «سه‌دری» هم دیدیم. اما تاج خشیارشا بدان‌گونه که بر درگاه های «هدیش» و«نقش بارعام شاهی» مکشوف در خزانه (که اصلاً متعلق به مرکز پلکان آپادانا بوده است) دیدیم، استوانه‌ای است ساده که رو به بالا تنها اندکی پهن‌تر می‌شود و هیچ لبه و بندی ندارد گذشته از این در نقش بارعام صدستون روی تاج و مج پادشاه و در گردن و گوش او زینت‌آلات حقیقی و گران‌بها را به سنگ چسبانیده بوده‌اند. ولی در صحنه بارعام خزانه چنین زیورهایی نمی‌بینیم.

 

باید این طور تصور کرد که در اصل در جلو تخت پادشاه پنج صف از سربازان پیاده در دو گروه مقابل همدیگر رو به چپ ایستاده بوده‌‌اند، بدانسان که میان آنان فضایی خیابان مانند از پیش کاخ تا به پیش تخت ادامه می‌یافته است. اما چون هنرمند هنوز به پرداختن علم مناظر و مرایا (پرسپکتیو) موفق نبوده است این صف‌های کنار هم را طوری منقوش کرده است که گفتی هر صفی روی سر صف دیگر جای داشته هر صف کامل (ده نفری) در یک قاب مزین به گل‌های دوازده پر محاط شده است. همه جرزهای درگاه های شمالی به یک مجلس کامل از این سربازان و بارعام شاهی آراسته‌اند. صحنه‌ها طوری است که در هر درگاهی یکایک افراد را دوبار، هر بار از یک سمت، نقش کرده‌اند، یعنی در هر درگاه وقتی که به سمت چپ بنگریم افرادی را می‌بینیم که از سمت راست نموده شده‌اند، وقتی که از سمت راست نگاه می‌کنیم، همان افراد را می بینیم که این دفعه از سمت چپ نمایانند. بنابراین در هر درگاه  فقط پنج گروه ده نفری (در پنج رده مقابل هم) نقش شده‌اند. در حقیقت دو درگاه  صدستون مجموعاً یکصد سرباز را در ده ردیف ده نفری نشان می‌دهند، واین درست همان نقشه تالار صدستون را نشان می‌دهد. یعنی در این نقوش، هر سربازی را به یک ستون مملکتی تشبیه کرده‌اند و تاج وتخت پادشاهی را متکی بر این آزاد مردان دانسته‌اند. در ردیف اول تنها نیزه‌ وران سپردار در جامه پارسی (کلاه شیاردار استوانه‌ای و دامن وقبای چین‌دار و کفش‌ سه‌بندی) ایستاده‌اند. در ردیف‌های دیگر دو پارسی در وسط  و رو به روی هم با نیزه ایستاده‌اند و دیگران، که یکی در میان در جامه پارسی و مادی می‌باشند، نیزه و کمان و ترکش و کمان‌دان دارند ما در این گروه یکصد‌نفری از سربازان یکصد فرمانده بزرگ سپاه ایران را تشخیص می‌دهیم که خود پادشاه فرمانده آنان بوده است. با این حساب یکصدویازده فرمانده را باید در اینجا بشمار آوریم و این همان شماره‌ایست که در مورد پلکان‌های ورودی تخت‌جمشید و نیز منازل راه شاهی هم دیدیم.

روی پادشاه منقوش بر این درگاه‌ها به بیرون است و این مطلب می‌رساند که این‌ها «خروجی»‌های تالار بوده‌اند، نه ورودی‌های آن.

 

بر درگاه‌های کوچک‌تر دیوارهای غربی و شرقی شاه را در حال نبرد با شیر و هیولا  نموده‌اند: درگاه‌های شمالی دیوارهای شرقی و غربی هر کدام در دو مجلس شاه را نشان می‌دهند که کاکل شیری بالدار و بر سر پا بلند شده را به یک دست گرفته است و با دست دیگر خنجری به شکمش فرو کرده. درگاه‌‌های جنوبی دیوارهای غربی و شرقی شاه را در جنگ با گاوی کوهی و شیری غران می‌نمایند. این نقش‌ها همان‌اند که در کاخ داریوش (تَچرَ) و «حرمسرای خشیارشا» تکرار شده‌اند.

درگاه‌های جنوبی هر کدام «بر داشتن اورنگ شاهی توسط نمایندگان ملل» را نشان می‌دهند: اما در اینجا ‌ـ بر خلاف درگاه شرقی «کاخ سه‌دری» هر صحنه فقط  پادشاه (اردشیر اول) را نشان می‌دهد که توسط  چهارده اورنگ‌‌بر حمل می‌شود و ولیعهد او را نقش نکرده‌اند. ارتفاع این درگاه‌ها کم‌تر از درگاه‌های شمالی است، و رویه داخلی هر جرز به چهار قسمت تقسیم شده است که قاب بالا مزین به تصویر اردشیر اول است که زیر شادروان شاهی و در سایه «فّر کیانی» (انسان بالدار) بر تخت نشسته و به درون تالار برده می‌شود. پشت سرش تنها یک خواجه سر است که حوله و مگس‌پران بدست گرفته. تمام صحنه و به ویژه تصویر «فّرایرانی» و «فّر‌شاهی» از رنگ‌های زیبا می‌درخشیده است و ما در اینجا نمونه باز ساخته شده چنین نقشی را به لطف و اجازه خانم و آقای تیلیا می‌آوریم. سه قسمت پایینی، نمایندگان ملل تابع را نشان می‌دهند، و این‌ها همان‌اند که بر درگاه شرقی «کاخ سه‌دری» کنده شده‌اند، اما در اینجا دو گروه 14 تایی نقش شده‌اند. 4 نفر در بالا و 5 نفر در میان و 5 نفر در ردیف پایین. این صحنه بر هر درگاه دو بار بر جرزهای متقابل هم تکرار شده است. پس بر روی هم 28 نفر مختلف را نقش نموده‌اند، یعنی درست همان‌ها که در نقش درگاه شرقی «کاخ سه‌دری» دیدیم. در حقیقت این افراد در نظم و ترتیب ولباس و حالت درست همان‌اند که در مورد پیش توصیف کردیم. پس بر هر درگاهی، یک سمت از 28 نماینده اورنگ‌بر را (البته بر دو جرز متقابل) تصویر کرده‌اند. این ترتیب را می‌توان به صورت زیر نمودار ساخت:

نقش‌های این درگاه‌ها پادشاه را در حال ورود به تالار تخت نشان می‌دهد و این ثابت می‌کند که راه ورودی همان پلکان رابط میان «حرمسرا»، «کاخ سه‌دری» و صدستون بوده است.

استحکامات شرق صدستون

در شرق صدستون و خزانه، خیابان بلندی به طول 320 متر صفه را از برج و باروی دامنه کوه جدا می‌کند. از این استحکامات پیش‌تر سخن رانده‌ایم در این جا یادآور می‌شویم که در قسمت مرکزی ناحیه جنوبی این استحکامات شالوده برجی را بازسازی کرد‌ه‌ایم و در دیوار آن پلکانی ساخته‌ایم تا برای رفتن به بالای استحکامات و بازدید آثار دامنه کوه راه آسانی وجود داشته باشد. در جنوب این پلکان تالاری با کف آجر فرش و شماری اطاق‌ها و دهلیزهای کوچک وجود داشته‌اند که به گواهی اشیای یافت شده در آن‌ها قرارگاه‌ نگهبانان و انبار بوده‌اند. اریک اشمیت در اطاق 16 که چند متری جنوب شرقی تالار مذکور واقع است هفت عدد خشت سنگی مکتوب به کتیبه‌هایی از خشیارشا به زبان‌های فارسی باستان، عیلامی و بابلی یافت که بی‌قواره و بی‌جا به صورت رویه یک نیم‌ کت جای داده شده بودند و معلوم بود که این کار را بعد از سقوط تخت‌جمشید کرده‌اند. احتمال می رود که نزدیک به 3000 نفر از سربازان اسکندر به خوبی می‌توانسته‌اند به هنگام سوختن تخت‌جمشید به این استحکامات بروند و منظره آتش‌سوزی مهیب کاخ‌های شاهی را از نزدیک تماشا کنند. به هر حال این کتیبه‌ها اصلاً سر جای خودشان نبوده‌اند از این هفت کتیبه سه لوح به زبان فارسی باستان همان متن «سنگ پی‌بنای حرمسرا» را باز می‌گویند، که پیش از این آورده‌ایم از چهارلوح دیگر، دو تا به زبان فارسی باستان، یکی به بابلی و یکی (که خرد و ناقص شده بوده) به عیلامی است همه اینها متن یکسانی از خشیارشا هستند که وی در آن می‌گوید که پس از پادشاه شدن پرستشگاه دیوان را کنده و دیوپرستی را نهی کرده است.enik

 


هرم بزرگ جیزه (مصر باستان):.

هرم بزرگ جیزه                         
هرم بزرگ جیزه از عجایب هفت گانه و در واقع تنها بازمانده این هفت بنای اعجاب آور جهان باستان به شمار می آید. چگونگی ساخته شدن این هرم هرگز به طور قاطع معلوم نشده است و درباره آن نظرهای مختلفی وجود دارد.بنا به گفته هرودوت، تاریخ نگار یونان باستان، بنای هرم 30 سال طول کشیده است و صد هزاران برده برای ساختن آن به کار گرفته شده اند.

نظریه دیگری نیز سازندگان هرم را کشاورزانی عنوان کرده است که به دلیل طغیان رود نیل در فاصله ماههای تیر تا آبان، به کار ساختمان میپرداختند و برای آن دستمزد میگرفتند. طغیان رود به حمل و نقل سنگهای بنا نیز کمک میکرد. این سنگها از راه دور آورده میشد و هریک حدود 2.5 تن وزن داشتند. زمان ساخته شدن هرم سالهای 2566-2589 قبل از میلاد تخمین زده شده است و بیش از 2,300,000 بلوک سنگی در آن به کار رفته و ارتفاع آن- پس از از بین رفتن 9 متر از قسمت بالای آن- در حال حاضر به 140 متر می رسد. این هرم بزرگترین و قدیمی ترین هرم جیزه به شمار می آید.

خوفو یا خئوپس (فرعون سازنده هرم)                                   .
خوفو (Khufu) که در زبان یونانی خئوپس (Kheops) گفته میشود، دومین فرعون از سلسله چهارم فراعنه به شمار می آید و دوران سلطنتش حدود 23 یا 24 سال تخمین زده شده است. بنا به گفته هرودوت، خئوپس بر خلاف پدرش سنفرو (Sneferu) و پدربزرگش جوسر نتیریکیت (Djoser Netjeriket)، که هر دو شاهانی بخشنده و مردمدار بودند، مردی خشن و شاهی ظالم بود. او سه همسر داشت که هر یک در یکی از سه هرم کوچک دیگر دفن شده اند.

هرچند که هرم بزرگ به نوعی معرف جوهره مصر باستان به شمار می آید، از دوران سلطنت فرعون سازنده آن اطلاع چندانی در دست نیست. قرنها پس از سلطنت خئوپس، هرودوت در باره او نوشته است: " خئوپس سرزمین مصر را دچار هرنوع بدبختی ممکن کرد. او معابد را بست، تقدیم قربانی را نزد رعایای خود ممنوع اعلام کرد و آنها را وادار کرد تا بدون استثنا برایش کارگری کنند...مصریان به زحمت میتوانستند نام او را بر زبان بیاورند..و این از شدت تنفرشان بود.." نکته جالب دیگر اینکه با وجود عظمت و شکوه هرم، قایق بی نظیر تشییع جنازه و اشیای اعجاب انگیز مراسم به خاک سپاری که از خئوپس به جا مانده است، تنها تصویر موجود از چهره او یک مجسمه عاج 10 سانتی متری است.

 


مرقد ملکه حشتپ سوت (مصر باستان):.

مرقد ملکه حشتپ سوت ، دیر البحری ، حدود 1500 ق.م

باشکوه ترین مرقد یا معبد مردگان سلطنتی از این میان مرقد ملکه حتشب سوت بود که پیش از سرنگونی حکومتش به دست تحوطمسِ 3 ساخته شده بود. حتشپ سوت شاهدختی بود که چون هیچ جانشین ذکور قانونی برای سلطنت وجود نداشت، به خود می بالید از اینکه توانسته بود «دو سرزمین مصر را به کار با کمرهای خمیده برای خودش» وا دارد. این معبد که در حدود سال 1500 پیش از میلاد در مجاورت خطوط معبد منتحوتپ از پادشاهی کهن ساخته شد ولی هرم آن را در حیاط جلویی نداشت، از سطح کف دره تا سه طبقه ستوندار با خرپشته های اتصالی از پایین به بالا قد برافراشته است. نکته قابل توجه، تناسب بصری معبد با محیط طبیعی خود است. سنگها دراز عمودی و افقی ستون بندیها و توالی رنگ سیاه و سفید یا روشن و تاریک، با تقارن انسان – ساخته اش، الگوی صخره ای پرتگاههای بالا را تکرار می کنند. تک تک ستونها، که یا چهار گوش ساده اند یا به صورت یک شانزده ضلعی یخ دار تراشیده شده اند، تناسب و فضایی هنری با یکدیگر پدید می آورند. تقریباً نزدیک به دویست پیکره نقش برجسته همه جانبی در ارتباط با معماری این معبد ساخته شده بوده اند. نقشهای نیم برجسته با رنگهای درخشان و خیره کننده ای که سراسر دیوارها را پوشانده بودند و بقایایشان را امروزه هم می توان مشاهده کرد، به همین علت ساخته شده بودند. این نقشهای برجسته، نمایشی از تولد، تاجگذاری و کارهای بزرگ حتشپ سوت بودند. در روزگار او، مهتابیهای معبد، مانند امروز قطعه زمینهایی خشک نبودند بلکه باغهایی پر از درخت کندر و گیاهان نایاب بودند که ملکه به دنبال لشکرکشی به «سرزمین دور افتاده پونت» در ساحل دریای سرخ با خود آورده بود؛ و شرح این واقعه به طرز نمایانی در تزیینات پیکری معبد به چشم می خورد.


معبد چغازنبیل:.

معبد چغازنبیلمعبد چغازنبیل

 

 

 

 

 

 

 

 

چُغازَنبیل نیایشگاهی است باستانی که در زمان ایلامیها ساخته شده است. چغازنبیل بخش باقی مانده از شهر دوراونتاش است.

این نیایشگاه توسط اونتاش گال (پیرامون 1250 پ.م.)، پادشاه بزرگ ایلام، و برای ستایش ایزد اینشوشیناک، نگهبان شهر شوش، ساخته شده است.

مکان جغرافیایی چغازنبیل در 45 کیلومتری جنوب شهر شوش در نزدیکی منطقه باستانی هفت تپه می باشد . ( در محور اصلی شوش به اهواز ) بلندی آغازین آن 52 متر و 5 طبقه بوده است. امروزه ارتفاع آن 25 متر و تنها 2 طبقه و نیم از آن باقی مانده است. چغازنبیل واژه‌ای محلی به معنای زنبیل واژگون است و نام باستانی این بنا بشمار نمی‌آید. همچنین زیگورات در زبان عیلامی به معنای نیایشگاه است. این مکان نزد باستانشناسان به دور اونتاش معروف است که به معنای شهر اونتاش است. اونتاش گال پادشاه عیلامی است که دستور ساخت این شهر مذهبی را داده است. بنای چغازنبیل در میانه این شهر واقع شده است و مرتفع‌ترین بخش آن است. بلندی آغازین این بنا 52 متر در قالب 5 طبقه بوده است. امروزه ارتفاع آن 25 متر و تنها 2 طبقه و نیم از آن باقی مانده است. مسیر دستیابی به چغازنبیل از طریق جاده اهواز به شوش است اما مکان آن دقیقاً بین شوشتر و شوش در کناره رود دز قرار دارد و این خود حکایت از این دارد که در زمان ایجاد زیگورات شهرهای شوش و شوشتر هر دو وجود داشته اند. این نیایشگاه توسط اونتاش ناپیریش (حدود 1250 پ.م.)، پادشاه بزرگ عیلام، و برای ستایش ایزد اینشوشیناک، الهه نگهبان شهر شوش، ساخته شده است. و در حمله سپاه خونریز آشور بانیپال به همراه تمدن عیلامی ویران گردید. قرنهای متمادی این بنا در زیر خاک به شکل زنبیلی واژگون مدفون بود تا اینکه به دست رومن گیرشمن فرانسوی در زمان پهلوی دوم از آن خاکبرداری گردید. گرچه خاکبرداری از این بنای محدب متقارن واقع شده در دل دشت صاف موجب تکمیل دانش دنیا نسبت به پیشینه باستانی ایرانیان گردید اما پس از گذشت حدود 50 سال از این کشف، دست عوامل فرساینده طبیعی و بی دفاع گذاشتن این بما در برابر آنها آسیبهای فراوانی را به این بنای خشتی - گلی وارد کرده و خصوصا باقیمانده طبقات بالایی را نیز دچار فرسایش شدید کرده است. چغازنبیل جزوه معدود بناهای ایرانی است که در فهرست آثار میراث جهانی یونسکو ثبت شده است.ضمنا در بعضی از کتب تاریخی نام قدیمی شوش (چغازنبیل)نامیده شده است.


<      1   2   3   4      



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]