Eni kazemi - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



افسانه زندگی:.

 افسانه زندگی

بنابر داستان‌های بودایی سیدارتا (واژه سیدارتا بمعنی کمالجو است) در باغ‌های لومبینی در نپال کنونی بدنیا آمد. پس از زایش توجه پیشگویان به او جلب شد و پیشگویی ایشان بدینگونه بود که سیدارتا در آینده یا پادشاهی جهانگیر خواهد شد یا روحانی‌ای بیداردل که جهانیان را از خواب نادانی خواهد رهاند. پدر سیدارتا یعنی سودودانا شاه برای اینکه پسرش در راه اول قرار گیرد وی را در ناز و نعمت پروراند و در کاخهایی محفوظ قرار داد تا سیدارتا با رنجها و کاستیهای زندگی آشنایی نیابد. با اینحال سیدارتای کمالجو از کاخها گریخت و در طی چهار بار گریز خویش با چهار منظره آشنا گشت: پیری، بیماری، مرگ و شخصی پارسا که در پی رهایی از رنجها بود. دیدن چهارمین منظره بر سیدارتا تأثیری ژرف نهاد و بر آن شد تا زندگی شاهزادگی را نهاده به جستجوی حقیقت شرایط آدمیان بپردازد. پس از گذراندن مدتی با مرتاضان در جنگلها، آن راه را راه راستین حقیقت یابی ندانست و راهی میانه در پیش گرفت.

سیدارتا پس از شش سال آزمودن و پویش در مکانی بنام بودگایا زیر درختی بنام درخت بیداری (بودی) به درون پویی (مراقبه و مکاشفه) نشست و پس از چیرگی بر ترفندهای مارا، دیو دیوان، به دریافت رموز و بیداری کامل رسید و بودا گشت. واژه بودا یعنی بیدار شده یا به عبارتی به روشنی رسیده است.


آئین بودایی:.

آموزه‌های بودا

چکیده آموزه بودا اینست: ما پس از مرگ در پیکری دیگر باز زاییده میشویم. این باززایی ما بارها و بارها تکرار می‌شود. این را چرخه هستی یا زاد و مرگ مینامیم. هستی رنج است. زایش رنج است. پیری رنج است. بیماری رنج است. غم و اندوه، ماتم و ناامیدی رنج است. پیوند با آنچه نادلخواه است رنج است. دوری از آنچه دلخواه است رنج است. خلاصه اینکه دل بستن رنج آور است.(و این رنج زمانی پایان می‌یابد که دیگر منی ؛یا درک کننده‌ای نباشد چه او در قید حیات باشد چه نباشد(نگارنده)). هدف باید بریدن از این رنج و چرخه وجود باشد. درک چهار حقیقت اصیل، هسته اصلی آموزه بودا را تشکیل می‌دهد. این حقایق عبارت‌اند از: ?. به رسمیت شناختن وجود رنج. ?. اینکه دلیل رنج دیدن، تمایلات نفسانی است. ?. و اینکه بریدن از رنجها دستیافتنی است. ?. و درک اینکه راهی برای رسیدن به جایگاه بی رنجی وجود دارد. این راه، راه اصیل هشتگانه نام دارد زیرا عوامل سازنده آن این هشت اصل هستند: گفتار درست، کردار درست، معاش درست، کوشش درست، توجه درست، تمرکز درست، جهان بینی درست و پندار درست. آدمی بیمار است. بودا راه درمان این بیماری را درک آن چهار حقیقت میداند: کار حقیقت نخست از چهار حقیقت اصیل تشخیص این بیماری به‌عنوان بیماری رنج در انسان‌هاست. حقیقت دوم دلبستگیها را به‌عنوان باعث و بانی این بیماری بازمیشناسد. سومین حقیقت شرایط را سنجیده و اعلام می‌کند که بهبود امکانپذیر است. حقیقت چهارم تجویز دارو برای دست یافتن به سلامت است. درک این حقایق و اصول، تمرکز و مراقبه نیاز دارد. این درک باعث احساس مهرورزی نسبت به همه موجودات می‌گردد. این آموزه‌ها آیین بودا (دارما) را تشکیل می‌دهند. بودا خود، آیین خود را مانند قایقی مینامد که برای رسیدن به ساحل رستگاری (موکشا) به آن نیاز است. ولی پس از رسیدن به رستگاری دیگر به این قایق نیز نیازی نخواهد بود. رسیدن به ساحل رستگاری آدمی را به آرامش و توازن مطلق میرساند. آنجاست که شمع تمامی خواهشها و دلبستگیها خاموش می‌شود. به این روی این پدیده را در سانسکریت نیروانا یعنی خاموشی مینامند. راه اصیل هشتگانه که نسخه تجویز بیداردل (بودا) برای درمان رنجهاییست که همه بُوَندگان (موجودات) دچار آن هستند خود به سه گروه دسته بندی می‌شود: درستکاری (شیلا)، یکدله شدن (سامادی) و فراشناخت (پرگیا). این سه مفهوم هسته تمرینهای روحانی بوداگرایی را میسازند. درستکاری که در راه هشتگانه به گونه گفتار درست، کردار درست و معاش درست آمده دستوراتی اخلاقی مانند خودداری از کشتن و دروغگویی را در بر می‌گیرد. یک بخش از درستکاری در بوداگرایی مربوط به دهش (دانا) می‌شود. این دهش تنها به مواردی مانند صدقه دادن و سخاوتمندی محدود نمی‌شود و معنی مشخص دینی دارد، یعنی تأمین نیازمندیهای روزانه همایه (جامعه راهبان بودایی (سنگها)). هموندان (اعضاء) همایه نیز به نوبه خود به دهش میپردازند. دهش آنها بالاترین دهشها یعنی آموزش آیین بودا (دارما) است. مفهوم دوم راه هشتگانه یعنی دل را یکدله کردن یا کار کردن بر روی تمرکز است که سه بخش کوشش درست، توجه درست و تمرکز درست را در بر می‌گیرد. در این مرحله تمرکز شدیدی دست می‌دهد که در آن اندیشنده با موضوع اندیشه یکی می‌گردد. این پدیده، شهود و رسیدن به فراشناخت نیست بلکه یک پدیده روانی است. اینکار از راه یوگا و درون پویی انجام می‌گیرد. بوداگرایی همانند دیگر کیشهای هندی ذهن را ابزار بنیادین رهایی میداند و بر ورزیدگی درست ذهن تأکید می‌نماید. آماج کوشش درست یکپارچگی ذهنی و جلوگیری از پراکندگی اندیشه‌است. توجه درست باعث آگاهی از احساسات و آگاهی از کنشهای بدن و ذهن می‌گردد. این تمرینات سرانجام ما را به تمرکز درست میرساند که رسیدن به حالات گوناگون آگاهیهای خلسه آمیز در حین درون پویی (مراقبه) است و با آزمودن خوشنودی بزرگی همراه است. رسیدن به این حالات را درون نگری (دیانا) مینامند. بخش آخر راه هشتگانه یعنی جهان بینی درست و پندار درست تشکیل دهنده فراشناخت (پرگیا) است. رسیدن به فراشناخت یا بعبارتی حکمت اعلاء در بوداگرایی به معنی یافتن دسترسی مستقیم به واقعیت نهفته در پشت چیزها و یافتن بینشی فراسوی هرگونه شناخت است. این گام پس از گامهای درستکاری و یکدِلگی می‌آید و نتیجه یک درون پویی ویژه بودایی است. جهان بینی درست همان درک کامل چهار حقیقت اصیل و پندار درست همان مهرورزی و عشق است که ذهن را از شهوت، بدخواهی و ددمنشی می‌پالاید. اینها راه را برای رسیدن به فراشناخت هموار میسازند. چکیده اینکه: از دیدگاه بودا ما اگر خواسته باشیم که از چرخه زاد و مرگ رهایی یابیم (در صورتی که به آن چرخه باور داشته باشیم) باید گرایش‌های نفسانی را کنار بگذاریم، درستکار باشیم، به یوگا پرداخته به حالات خلسه روحی دست پیدا کنیم که این تجربیات باعث مهرورزی ما به همه موجودات و بوندگان می‌شود و سپس از راه این درکها و تمرکزهای ژرف به روشنی و بیداری میرسیم و از این دور باطل خارج میشویم.

شاخه‌های بوداگرایی

بوداگرایی از دیدگاه شمار پیروان، پس از مسیح باوری، اسلام و هندوگرایی چهارمین دین جهان است. بوداگرایی به سه شاخه اصلی بخش می‌گردد. راه بزرگ یا مهراه و راه کوچک یا کهراه و الماسراه (وَجرَیانا). بوداییان شاخه مهراه را مهایانا و شاخه راه کوچک را تیره واده یا هینایانا (هینه یانه) مینامند. کهراه، بوداگرایی سنتی است که بر اهمیت واپسین بیداردل تاریخی یعنی سیدارتا گوتما (Siddhartha Gautama) تأکید دارد. مهراهی‌ها گوتما را به‌عنوان بودا پذیرا هستند اما به شمار زیادی بوداهای دیگر نیز باور دارند. بوداگرایی در پی رویدادهای تاریخی از هند و نپال رخت بربست و به سوی سرزمینهای شرقی کوچید. کشورهای جنوبی تر مانند سری لانکا پیرو شاخه کهراه و شمالیترها مانند چین و ژاپن پیرو گونه‌هایی از کیش مهراه هستند. بیشترین گسترش بوداگرایی زمانی رخ داد که آشوکا شاه بدین دین گروید و به گستراندن آن کمر بست.

خاستگاه اندیشه‌های بودا

پیرامون سه هزار سال پیش شاخه‌هایی از آریاییان ایران، از بقیه جدا شده و به سرزمین هند کوچیدند. پیش از ورود آنها به شبه جزیره هند تیره دیگری در آنجا نشیمن داشت که به نام دراویدی معروف است. آریایی‌ها پیرامون ???? سال پیش یعنی بهنگام زایش بودا در بیشتر سامانهای شمالی هند جایگزین شده و بر آن نواحی چیره گشته بودند. سیدارتا گوتاما (بودا) با آنکه خود آریایی بود اما بیشتر اندیشه‌های بنیادین کیش او از ریشه دراویدی هستند. (برای جستاری مفصل در این باره نگاه کنید به: ع. پاشایی: هینه یانه، نشر نگاه معاصر، تهران ????، صص ???-??). جامعه هندوستان در زمان بودا به چهار رده (کاست) بخش می‌شد: برهمنها (روحانیان)، کشتریا (شهریاران و جنگاوران)، وایسیا (کشاورزان و بازرگانان) و سودرا (خدمتکاران برده). سیدارتا اسمآ به رده کشتریا تعلق داشت ولی اعلام داشت که از دید او همه مردم برابر و پاکزادند.

بوداگرایی و ایران

  • سکه‌ای از پیروز پسر اردشیر ساسانی یافت شده که در آن وی از ارجگذاری خویش نسبت به دو دین زرتشتی و بوداگرایی خبر می‌دهد.
  • در سده ? زایشی یک رشته داستان‌های بودایی بنام جاتاکا از روی ویرایش هندوی آنها بنام پنچا تنترا به پارسی میانه ترجمه شد و کلیلگ و دمنگ نام گرفت. در سده ? زایشی روزبه پوردادویه آن داستان‌ها را به عربی برگرداند و نام کلیله و دمنه بر آنها نهاد. ترجمه‌های لاتین و یونانی آن کتاب بعدها در سده ?? پایه داستان‌های آسوپ نوشته یک راهب بیزانسی را تشکیل داد.
  • بوداگرایی در خراسان بزرگ تا اندازه‌ای ریشه گرفته بود و یکی از کانونها و نیایشگاههای بزرگ آن در صومعه بودایی بلخ بود. این صومعه به سانسکریت ناوا ویهارا نام داشت که معنی آن صومعه نو است. این نام در فراگویی پارسی زبانان به گونه نوبهار درآمد. لقبی که به گردانندگان این صومعه در زبان سانسکریت داده بودند پراموکها بمعنی سرور بود و نام خانواده برجسته ایرانی برمکیان از همین لقب گرفته شده. برمکیها عهده دار و گرداننده این نیایشگاه بودایی بودند.
  • بتازگی روزنامه آساهی ژاپن از قول یک باستان شناس برجسته ژاپنی بنام نوگوچی از یافته شدن ?? تندیس بودا در استان فارس گزارش داد. در گزارش دیگری از شبکه بودیست نیوز درازای این تندیسها میان ? تا ?? سانتیمتر و جنس آنها از گچ و گل اعلام شده‌است.

متون بودایی:.

متون بودایی

زبان مادری بودا به احتمال زیاد زبان پالی بوده است که یکی از گویشهای هندوآریایی میانه و خویشاوند با سانسکریت است. نوشته‌های بنیادین بودایی نیز بیشتر به این زبان و در سریلانکا نگاشته شده است. آن مجموعه از آثار بودایی که سخن شخص بودا بشمار می‌رود به سه بخش تقسیم می‌گردد و جمعآ سه سبد نامیده می‌شود. موضوع مجموعه یا سبد نخست، انضباط راهبان، سبد دوم گفتمانهای بودا و سبد سوم آموزه‌های دیگر است. نام این مجموعه‌ها بترتیب وینیه پیتکه (پرورش نامه)، سوتّه پیتکه (سوره نامه) و ابی دمّه پیتکه (کتاب تفاسیر آیین) است. سه سبد خود از ?? کتاب جداگانه تشکیل شده اند. مجموعه دوم یعنی سوره نامه خود پنج زیرمجموعه (نیکایا) را در بر می‌گیرد. یکی از این زیرمجموعه‌ها کودکا-نیکایا (مجموعه متون کوتاه) است که معروفترین کتاب آن بنام دمّا پادا با نام فارسی راه حق بتازگی بدست آقای رضا علوی مستقیمآ از زبان پالی به فارسی برگردانده شده و در سال ???? از سوی نشر فرزان روز در تهران چاپ گشته است.

پیرامون سده دوم پیش از زایش مسیح (??? سال پس از بودا) کتابهای فراوان دیگری به رشته نگارش درآمد که بنیاد شاخه‌های گوناگون مهراهی (مهایانی) شدند. از این کتابها یا به قولی سوره‌ها (سوتراها) ??? عدد بجا مانده است که جمعآ بنام سوره‌های مهراهی (مهایانا سوترا) مشهورند. از برجسته‌ترین این سوره‌ها می‌توان از سوره فراسوی فرزانگی (پرگیا پارمیتا) نام برد که پایه شکلگیری مکتب مادیمکه شد یعنی همان مکتب و دبستان بودایی که در میان مردم تبت رواج دارد. سوره دل (پرگیا-پارمیتا-هریدیه-سوترا) از مهم‌ترین بخش‌های آن است. اثر برجسته دیگر، سوره نیلوفر (سد-درمه-پوندریکه-سوترا) است که محبوبیت زیادی در چین و ژاپن دارد. سوره گل آذین (اوتمسکه سوترا) متنی بنیادی برای بوداگرایی هوا ین در چین شد و سوره شادبوم (سوکاوتی-ویوهه-سوترا) به شکلگیری بوداگرایی پاکبوم در ژاپن انجامید.

بجز سوره‌ها آثار بودایی بسیاری پدید آمده که در مقوله تفسیر و جستار بشمار می‌آید. این آثار که به شاسترا معروفند شامل چکامه و آثار ادبی نیز می‌شود و بیشتر به زبانهای پالی، سانسکریت، چینی، ژاپنی و تبتی نگاشته شده اند.


آیین زناشویی در ایران باستان:.

آیین زناشویی در ایران باستان

 

در کیش ایران باستان زناشویی به منظور زندگی خوش و خرم و اتحاد و اتفاق و ازدیاد نفوس و تشکیل خانواده چنان بر پایه صحیح و محکم استوار بوده که خود به خود ضامن بقا و دوام زندگی مشترک بود و مهر ومحبت را بین زن و شوهر برای همیشه برقرار می ساخت.زرتشت در گات ها یسنا پنجاه و سه بند به پسران و دخترانی که می خواهند با هم پیمان ازدواج ببندند اندرز می دهد که ای دختران شوی کننده و ای دامادان ،اینک بیاموزم و آگاهتان کنم .با غیرت از برای زندگانی پاک منشی بجوشید.هر یک از شما باید در کردار نیک از دیگری پیشی جوید و از این راه زندگانی خود را خوش و خرم سازد.در کیش زرتشتی از لحاظ نظم به کارهای دنیا و محکم ساختن یگانگی و جلوگیری از فساد اخلاقی ،در مورد زناشویی تاکید زیاد گردیده و این کار به خوبی ستوده شده است.چنانکه در فرگرد چهارم بند چهل و هفت  وندیداد اهورامزدا می گوید:"ای اسپیتمان زرتشت هر آینه ،من مرد زندار را بر مرد بی زن و مرد حانه دار را بر مرد بی خانمان ترجیح می دهم."باز در فقره چهل و چهار می گوید:"وظیفه هر شخصی است که برادران همکیش خود را در کسب مال و داشتن همسر راهنمایی و مساعدت کند."در دین زرتشت کمک کردن برای ازدواج کسانی که به سن بلوغ رسیده و به علت ناداری بی همسر مانده اند،از کارهای خوب و پرثواب شمرده می شود.

 ادامه مطلب...

تخت جمشید یا پارسه:.

تخت جمشید

نمایی از «کاخ آینه» در تخت جمشید
نمایی از «کاخ آینه» در تخت جمشید
پارسَه یا تخت جمشید نام یکی از شهرهای باستانی ایران است . در روزگار باستان به نظر ثابت نشده آرتور اپهام پوپ پارسه محل برگزاری جشن نوروز بوده‌است نه پایتخت. پایتخت سیاسی هخامنشیان شوش و هگمتانه بوده‌است. اسکندر مقدونی سردار یونانی به ایران حمله کرد و این مکان را به آتش کشید. امّا ویرانه‌های این مکان هنوز هم در نزدیکی شیراز مرکز استان فارس برپا است. این مکان هم‌اکنون یکی از آثار جهانی ثبت شده ی ایران در یونسکو است.

 نام تخت جمشید

تخت جمشید نام امروزی «پارسَه» است. «پارسه» از زبان پارسی باستان است و یونانیان آن را پِرسپولیس (به یونانی یعنی «پارسه شهر») خوانده‌اند.این بنا را تخت جمشید یا قصر شاهی جمشید پادشاه اسطوره‌ای ایران مینامند که در شاهنامه فردوسی آمده است. آنگونه که در منابع متعدد و گوناگون تاریخی آمده‌است ساخت تخت جمشید در حدود ?? قرن پیش در دامنه غربی کوه رحمت،به عبارتی میترا یا مهر و در زمان داریوش کبیر آغاز گردید و سپس توسط جانشینان وی با تغییراتی در بنای اولیه آن ادامه یافت.بر اساس خشت نوشته‌های کشف شده در تخت جمشید در ساخت این بنای با شکوه معماران،هنرمندان،استادکاران،کارگران،زنان و مردان بیشماری شرکت داشتند که علاوه بر دریافت حقوق از مزایای بیمه کارگری نیز استفاده می‌کردند.

 چگونگی سازه

یکی از سرستون‌های پیشنهادی که مورد تایید قرار نگرفته بود به همین دلیل در آن محل مدفون شده بود
یکی از سرستون‌های پیشنهادی که مورد تایید قرار نگرفته بود به همین دلیل در آن محل مدفون شده بود

وسعت‌ کامل کاخ‌های‌ تخت‌ جمشید ??? هزار متر مربع‌ است که بر روی سکوئی که ارتفاع آن بین ? تا ?? متر بالاتر از سطح جلگه? مردوشت است، بنا شده‌اند[1] و از بخش‌های‌ مهم‌ زیر تشکیل‌ یافته‌ است‌:

پلکان‌های ورودی سکو و دروازه? خشایارشا

ورود سکو، دو پلکان‌ است‌ که روبروی یکدیگر و در بخش شمال غربی مجموعه قرار دارندکه همچون دستانی است که آرنج خویش را خم کرده و بر آن است تا مشتاقان خود را از زمین بلند کرده و در سینه خود جای دهد. این پلکان‌ها از هر طرف‌ ??? پله‌? پهن‌ و کوتاه(به ارتفاع?? سانتیمتر)‌ دارند. بر خلاف عقیده بسیاری از مورخین که مدعی بودند ارتفاع کم پله‌ها به خاطر این بوده که اسب‌ها نیز بتوانند از پله‌ها بالا بروند، پله‌ها را کوتاهتر از معمول ساخته‌اند تا راحتی و ابهت میهمانان (که تصاویرشان با لباسهای فاخر و بلند بر دیوارهای تخت جمشید نقش بسته) هنگام بالا رفتن حفظ شود. بالای‌ پلکان‌ها، بنای‌ ورودی‌ تخت‌ جمشید، «[دروازه‌ بزرگ‌]» یا «[دروازه خشایارشا|دروازه? خشایارشا]» یا دروازه ملل، قرار گرفته‌است. ارتفاع این بنا ?? متر است. این بنا یک ورودی اصلی و دو خروجی داشته‌است که امروزه بقایای دروازه‌های آن برجاست. بر دروازه? غربی و شرقی طرح مردان بالدار و بر و طرح دو گاو سنگی‌ با سر انسانی‌ حجاری‌ شده‌ است‌. این دروازه‌ها در قسمت فوقانی با شش کتیبه? میخی تزیین یافته‌اند. این کتیبه‌ها پس از ذکر نام اهورامزدا به اختصار بیان می‌کند که: «هر چه بدیده زیباست، به خواست اورمزد انجام پذیرفته‌است.»[2]

دو دروازه‌ خروجی‌ یکی‌ رو به‌ جنوب‌ و دیگری‌ رو به‌ شرق‌ قرار دارند و دروازه جنوبی‌ رو به‌ کاخ‌ آپادانا، یا کاخ‌ بزرگ‌ بار، دارد.

پلکان‌های کاخ آپادانا

جزئیات حجاری‌های پلکان روبه‌شمال کاخ آپادانا که نظامیان هخامنشی را نمایش می‌دهد.
جزئیات حجاری‌های پلکان روبه‌شمال کاخ آپادانا که نظامیان هخامنشی را نمایش می‌دهد.

کاخ آپادانا در شمال و شرق دارای دو مجموعه پلکان است. پلکان‌های شرقی این کاخ که از دو پلکان - یکی رو به شمال و یکی رو به جنوب - تشکیل شده‌اند، نقوش حجاری‌شده‌ای را در دیوار کناره? خود دارند. پلکان رو به شمال نقش‌هایی از فرماندهان عالی‌رتبه? نظامی مادی و پارسی دارد در حالی که گل‌های نیلوفر آبی را در دست دارند، حجاری شده‌است. در جلوی فرماندهان نظامی افراد گارد جاویدان در حال ادای احترام دیده می‌شوند. در ردیف فوقانی همین دیواره، نقش افرادی در حالی که هدایایی به همراه دارند و به کاخ نزدیک می‌شوند، دیده می‌شود.

بر دیواره? پلکان رو به جنوب تصاویری از نمایندگان کشورهای مختلف به همراه هدایایی که در دست دارند دیده می‌شود. هر بخش از این حجاری اختصاص به یکی از ملل دارد که در شکل زیر مشخص شده‌اند :

?- مادی‌ها ?- عیلامی‌ها ?- پارت‌ها ?- سغدی‌ها ?- مصری‌ها ?- باختری‌ها ?- اهالی سیستان ?- اهالی ارمنستان ?- بابلی‌ها ??- اهالی کلیکیه ??- سکاهای کلاه‌تیزخود ??- ایونی‌ها ??- اهالی سمرقند ??- فنیقی‌ها ??- اهالی کاپادوکیه ??- اهالی لیدی ??- اراخوزی‌ها ??- هندی‌ها ??- اهالی مقدونیه ??- اعراب ??- آشوری‌ها ??- لیبی‌ها ??- اهالی حبشه
?- مادی‌ها ?- عیلامی‌ها ?- پارت‌ها ?- سغدی‌ها ?- مصری‌ها ?- باختری‌ها ?- اهالی سیستان ?- اهالی ارمنستان ?- بابلی‌ها ??- اهالی کلیکیه ??- سکاهای کلاه‌تیزخود ??- ایونی‌ها ??- اهالی سمرقند ??- فنیقی‌ها ??- اهالی کاپادوکیه ??- اهالی لیدی ??- اراخوزی‌ها ??- هندی‌ها ??- اهالی مقدونیه ??- اعراب ??- آشوری‌ها ??- لیبی‌ها ??- اهالی حبشه

 کاخ آپادانا

پلان و جزئیات ستون‌های تخت جمشید (پارسه)
پلان و جزئیات ستون‌های تخت جمشید (پارسه)

کاخ آپادانا از قدیمی‌ترین کاخ‌های تخت جمشید است. این کاخ که به فرمان داریوش بزرگ بنا شده‌است، برای برگزاری جشن‌های نوروزی و پذیرش نمایندگان کشورهای وابسته به حضور پادشاه استفاده می‌شده‌است.

این کاخ توسط پلکانی در قسمت جنوب غربی آن به «کاخ تچرا» یا «کاخ آینه» ارتباط می‌یابد. کاخ آپادانا از ?? ستون تشکیل شده‌است که در حال حاضر ?? ستون آن پابرجاست ته ستونهای ایوان کاخ گرد ولی ته ستونهای داخل کاخ مربع شکل میباشد

 کاخ تچر

تچر یا تچرا به معنای خانه زمستانی می‌باشد.این کاخ نیز به فرمان داریوش کبیر بنا شده و کاخ اختصاصی وی بوده‌است. روی کتیبه‌ای آمده : «من داریوش این تچر را ساختم.»

این کاخ یک موزه خط به شمار می‌رود از پارسی باستان گرفته در این کاخ کتیبه وجود دارد تا خطوط پهلوی بالای ستون‌ها از نمای جلویی‌های مصری استفاده شده‌است. قسمت اصلی کاخ توسط داریوش بزرگ و ایوان و پلکان سنگی جنوبی توسط خشایار شاه و پلکان سنگی غربی توسط اردشیر دوم بنا شده‌است

 کاخ هدیش

این کاخ که کاخ خصوصی خشایارشا بوده‌است در مرتفع‌ترین قسمت صفه? تخت جمشید قرار دارد. این کاخ از طریق دو مجموعه پلکان به کاخ ملکه ارتباط دارد. احتمال میرود آتش سوزی از این مکان شروع شده باشد به خاطر نفرتی که آتنی‌ها از خشایارشا داشتند به خاطر به آتش کشیده شدن آتن به دست وی. رنگ زرد سنگ‌ها نشان دهنده تمام شدن آب درون سنگ‌ها به خاطر حرارت است. اینجا مکان کوچکی بوده ?*? ستون قرار داشته‌است. به خاطر ویرانی شدیدی که شده اطلاعات زیادی در مورد این کاخ در دسترس نیست خیلی‌ها از اینجا به عنوان کاخ مرموز نام برده‌اند. هدیش به معنای جای بلند میباشد و چون خشایار شاه نام زن دوم او هدیش بوده‌است نام کاخ خود را هدیش میگذارد این کاخ در جنوبی ترین قسمت صفه قرار دارد و قسمت‌های زیادی از کف از خود کوه میباشد

کاخ ملکه

این کاخ توسط خشایارشا ساخته شده‌است و به نسبت سایر بناها در ارتفاع پایین‌تری قرار گرفته‌است. بخشی از این کاخ در سال ???? توسط شرق‌شناس مشهور، پرفسور هرتزفلد، خاکبرداری و از نو تجدیدبنا شد و امروزه به عنوان موزه و اداره? مرکزی تأسیسات تخت جمشید مورد استفاده قرار گرفته‌است.

 ساختمان خزانه? شاهنشاهی

این ساختمان که شامل چندین تالار، اطاق و حیاط تشکیل شده‌است با دیوار عظیمی از بقیه? تخت جمشید جدا می‌شود.

 کاخ صدستون

وسعت این کاخ در حدود ????? مترمربع است و سقف آن به‌وسیله? صد ستون که هر کدام ?? متر ارتفاع داشته‌اند، بالا نگه داشته می‌شده‌است.


 کاخ‌ شورا

به این مکان کاخ شورا یا تالار مرکزی میگویند. احتمالاً شاه در اینجا با بزرگان به بحث و مشورت می‌پرداخته‌است. با توجه به نقوش حجاری شده از یکی از دروازه‌ها شاه وارد میشده و از دو دروازه دیگر خارج می‌شده‌است. به این دلیل به این جا کاخ شورا می‌گویند که در اینجا دوسر ستون انسان وجود داشته که جاهای دیگری نیست و سر انسان سمبل تفکر است.

سرانجام تخت جمشید

پلکان ورودی
پلکان ورودی

مجموعه‌ کاخ‌های‌ تخت‌ جمشید، در سال‌ (??? پیش‌ از میلاد) به‌ دست‌ اسکندر مقدونی به‌ آتش‌ کشیده‌ شد و تمام‌ بناهای‌ آن‌ به‌ صورت‌ ویرانه‌ در آمد. از بناهای‌ بر جای‌ مانده‌ و نیمه‌ ویرانه‌، بنای‌ مدخل‌ اصلی‌ تخت‌ جمشید است که‌ به‌ کاخ‌ آپادانا معروف‌ است‌ و مشتمل‌ بر یک‌ تالار مرکزی‌ با ?? ستون‌ و سه‌ ایوان‌ ?? ستونی‌ درقسمت‌های‌ شمالی‌، جنوبی‌ و شرقی‌ است‌ که‌ ایوان‌های‌ شمالی‌ و شرقی‌ آن‌ به‌وسیله‌ پلکان‌هایی‌ به‌ حیاط‌های‌ مقابل‌ متصل‌ و مربوط‌ می‌شوند. بلندی‌ صفه‌ در محل‌ کاخ‌ آپادانا ?? متر و بلندی‌ ستون‌های‌ آن‌ ?? متر است‌. این‌مجموعه‌ در فهرست‌ آثار تاریخی‌ ایران و نیز در فهرست میراث جهانی یونسکو به‌ ثبت‌ رسیده‌ است‌.

جایگاه کنونی این سازه

در دوره? نو و با بازگشت و پیدایش حس میهن خواهی در میان ایرانیان و ارجگذاری به گذشتگان این سرزمین شهر تخت جمشید اعتبار بسیاری یافت. در زمان حکمرانی خاندان پهلوی در ایران به این بنا توجه فراوانی گردید و محمدرضاشاه پهلوی جشن‌های پادشاهی خویش را در این سازه? کهن انجام می‌داد. با آغاز رویداد انقلاب اسلامی این سازه را یادگار شاهان خواندند و بسیار مورد بی‌مهری قرار دادند. ولی امروزه می‌توان تخت جمشید را نام‌آورترین و دوست‌داشتنی‌ترین سازه در ایران و در میان ایرانیان و همچنین نماد شکوه گذشتگان دانست.

 عکس‌ها

نمای پانورامای شرقی-غربی از تخت جمشید
نمای پانورامای شرقی-غربی از تخت جمشید

 


داریوش بزرگ و شاهان آشوری:.

((درباره رفتار آشوریها پس از هر پیروزی با ملتهای شکست خورده اطلاعات فراوانی در دست است:به فرمان تیگلات پیله سر اول پس از پیروزی بر موشکیها از سرهای کشته ها برجی ساختند, کاخها را ویران کردند,روستاها را به آتش کشیدند ,زنها و بچه ها را به اسارت بردند ,پیکره خدایان را ضبط کردند,ثروت مردم را تا جایی که دستشان می رسید به غنیمت گرفتند,بخشی از آن را به معبد خدایان دادند,قسمتی به شاه اختصاص یافت و هر آنچه که باقی ماند میان سپاهیان تقسیم کردند.
توکولتی- نینورتا شهرها را سوزاند و محصول غله و درختان میوه را به آتش کشید.آشور ناصر پال از سرهای کشته شدگان هرمی برپا داشت.آنها در مورد کسانی که می خواستند خود را از زیر یوغ استعمار آشوریها رها کنند,هیچگونه ترحمی روا نمی داشتند.پوست شورشیان را زند زنده می کندند و آنان را همچون پرده بر دیوارهای شهر می آویختند,برخی را درون دیوارها زنده بگور میکردند و برخی دیگر را بر باروی شهر به چهار میخ می کشیدند.بر یک نقش برجسته آشور ناصر پال بازگشت پیروزمندانه سپاه آشور را به تصویر کشیده اند.در این تصویر کاتبان به شمارش سرهای بریده دشمن بیشمار مشغولند و نوازندگان چنگ با نوای ساز خود پیروزی به دست آمده را جشن می گیرند.عقابی که ارتش پیروزمند را تعقیب میکند سر یک دشمن مغلوب را به چنگال دارد.در سال 879 ق م آشور ناصر پال از جدا کردن سر 200 زندانی از بدن سخن به میان می آورد که زنده به چنگ او افتاده بودند.او میگوید از اینکه با ویران کردن شهرها خشمش فرو می نشیند خشنود است.این پادشاه نیز پیکره خدایان شهرهای به اشغال در آمده را به اسارت می برد.


ادامه مطلب...

برخی از جانوران افسانه ای در تمدن یونان باستان:.

جانوران افسانه ای در یونان باستان
Chimaera
Chimaera ترکیبی از شیر ، بز و مار
آرگوس (Argus) : آرگوس، یکی از قهرمانان اساطیر یونان است که به آرگوس مشاهده گر مشهور است. علت این نام گذاری تعداد فراوان چشمان او بوده که در بعضی روایات 4 چشم و در بسیاری از داستانها و نقاشیها دارای 100 چشم بوده است که در سراسر بدن او قرار داشتند. این خاصیت، آرگوس را به یک نگهبان ایده آل مبدل کرده بود و هرا، همسر زئوس، او را برای نگهبانی زئوس و معشوقه اش ایو Io، گماشته بود. اما زئوس به هرمس، پیغامبر خدایان، دستور داد تا ایو را برباید و هرمس خود را به شکل چوپانی درآورد و با حکایتهای طولانی و آوای نی خود، آرگوس را به خواب برد و ایو را دزدید. در بعضی از داستانها، آرگوس در آخر به دست هرمس کشته میشود.

کایمرا (Chimaera) : کایمرا فرزند اژدهایی صد سر به نام تایفویوس (Typhoeus) و موجودی نیمه پری، نیمه مار به نام اکیدنا (Echidna) است و یکی از معروفترین هیولاهای اساطیر به شمار میرود. کایمرا موجودی با دو سر شیر و بز در یک سو و دمی با سر مار از سوی دیگر بوده است. بدن او هم نیمی شیر و نیمی بز بوده و از دهانش آتش میریخته است. این هیولا ، با از بین بردن گله های دامداران و حمله به مردم، موجب وحشت اهالی لیسیا Lycia بود و به دست مردی به نام بلروفون (Bellerophon) از اهالی کورینت (قرنت) کشته شد.

سایکلوپ ها (Cyclopes) : یونانیان خدایان و هیولاها را فرزندان تیتان ها- خدایان اولیه- میدانستند که بیشتر آنها فرزند گایا (Gaea) الهه مادر و اورانوس (Uranus) بودند. اورانوس خدای آسمان و فرزند گایا بود و گایا خود به تنهایی او را به وجود آورده بود. این دو با یکدیگر فرزندان بسیاری به وجود آوردند که شامل 12 تن از تایتان ها نیز هست. سایکلوپها، که غولهایی یک چشم بودند، سه نفر بودند و نماد رعد، برق و صاعقه به شمار می آمدند. این غولها، اولین آهنگران بودند و توسط تایتانی به نام کرونوس (Cronus)، زندانی شدند. زئوس، هنگام شورش بر علیه تایتانها، سایکلوپ ها را آزاد کرد و در عوض آنها اسلحه معروف او، صاعقه و تندر را به او هدیه دادند.

Cerberus
Cerberus سگی با سه سر
اکیدنا (Echidna) : هیولای مونثی که نیمی پری و نیمی مار بود و در غاری زندگی میکرد. او تنها هنگام شکار غار را ترک میکرد و هر موجودی که از آن حوالی میگذشت را میخورد. این موجود فانی اما درای عمری طولانی بود و توسط آرگوس کشته شد.

هکتاتون کایرس (Hecatonchires) : هکتاتون کایرس به معنی "صد دست" است. این موجودات با 50 سر و 100 دست قدرتمند، فرزندان گایا و اورانوس بودند. این سه موجود صد دست، از پدر خود متنفر بودند و اورانوس آنها را به رحم مادرشان باز گرداند. آنها بعدها در شورشی علیه اورانوس شرکت کردند، اما کرونوس(برادرشان) باز هم آنها را به زندان انداخت و بعد توسط زئوس آزاد شدند و به نبرد با تایتانها پرداختند. آنها میتوانستند در آن واحد چندین تخته سنگ عظیم را به سمت دشمنان خود پرتاب کنند.

غولها (Giants) : غولها، موجودات عظیم الجثه ای بودند که در اثر بر زمین ریختن خون اورانوس به وجود آمده بودند. آنها به زئوس و خدایان المپ نشین حمله کردند و برای رسیدن به مقر آنها، بالای ک.هی رفته و با روی هم گذاشتن تجهیزات جنگی خود، راهی برای رسیدن به مقر خدایان ایجاد کردند. خدایان در نهایت توانستند با کمک هرکول، قهرمان اساطیری و فرزند زئوس، غولها را شکست بدهند و آنها را در زیر آتشفشانها دفن کنند.

گورگون ها (Gorgons) : در اساطیر یونان، گورگون هیولایی مونث، با بدنی پوشیده از فلسهایی نفوذ ناپذیر، موهایی از مارهای زنده، دندانهایی تیز و چهره ای چنان زشت بوده اند که هر کس به آنها نگاه میکرد به سنگ تبدیل میشد. آنها سه تن بودند که دوتا از آنها جاودان بودند و سومی که مدوزا نام داشت فانی بود. یونانیان از تصویر سر این هیولا برای آراستن سپرهای خود استفاده میکردند تا دشمنان خود را وحشت زده کرده و خود را از قدرتهای شیطانی محافظت کنند.

Medusa
تصویر گرافیکی از Medusa
***ادامه مطلب...
<   <<   61   62   63   64   65   >>   >



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]