تاریخ تمدن ایران باستان - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



تاریخ با من چی کار کرد؟:.

با  سلام و درود بر آفریدگارم و شما

            شاید یاین اولین گفته من در وبلاگم باشه !

من انی کاظمی هستم (eni kazemi) بطور خلاصه انی کا (eni k) در وبلاگ هستم.

عاشق بی حد تاریخ باستان هستم و این رو از سوم راهنمایی بطور دقیق فهمیدم :

روزی که رفته بودیم قلعه دوم پدرم (روحش شاد) که در زلزله1369 نابود شد خرابه ها را زیر و رو کردم حتی یه جا رو هم بدون گشتن نگذاشتم ، روزسیزده بدر بود اولین بار بود به اون جا میرفتم ، وقتی از کاوش دست برداشتم عصر شده بود و از صبخ مشغول گشتن بودم و دلیل هم این بود که معماری  چه جوری بود (البته من نمی دونستم جایی رو که مگردم قلعه خانی بابا مه)، خلاصه برگشتم پیش خانواده و فامیل ها ، شروع کردم به توصیف:آره یه جایی هست اونجا 1*1متره خیلی کوچیکه عین زندانه(و زندان هم بوده) ، اتاق ها گچ بری دارن که خراب شدن ، طاقچه زیاد داره ، دروازه ورودی عین جایی که آخوند در مسجد نماز می خونه(محراب)و یه جایی هم هست که اسبها علف می خوردن و در ورودی دوطبقه است ، چهار تا برج دیدبانی داره که با پله دایره ای و باریک بالا میشه رفت که چون ازخشته داره خراب میشه و... همین طور داشتم می گفتم، دیدم همه کف کردن و حال می کنن  ، یکی از فامیل ها گفت این آخرش دزد آثار میشه،،، اینجا بود که یواش یواش فهمیدم عاشقم ولی نمی دونم به چی !!!
تا این که فهمیدم به حادثه ها خیلی علاقه دارم کتاب هایی مانند عجیب تر از علم ، مثلث برمودا (که الان هم آرزومه که به اونجا برم و بدونم چی هست و مرگ هم برام مهم نیست) خلاصه فهمیدم که به حادثه ها علاقه دارم ولی بازم نتونستم احساس جالبی پیده کنم ، تا اینکه دوباره رفتیم به کاخ بابا ، به این فکر کردم که واقعا از تاریخ به اندازه بز سر در نمیارم .......

من دوست دارم یه وبلاگ بسازم که از همه جهان تا جایی که ممکنه مطلب داشته باشه خب از مصر و پارس و یونان خیلی اطلاعات هست ولی در مورد سومریان ، بابلیان ، آکدی ها ، سامی ها ، فینیقی ها ، اوراتورها ، مانایی ها ، گوتی ها، اقوام مانایی در مکزیک که بزرگترین هرم جهان را ساختند ، شرق آسیا ، مانند: تمدن چین وهند  ،و مهمتر از همه ایلامی که شاید قدیمیترین حکومت در خاک ایران باشند و البته فقط در مورد باستان می خواهم بنویسم یعنی قبل از میلاد مسیح بزرگ.
 دوستم در حال طراحی یه قالب خوب برای وبلاگه که همین جا از آرمین تشکر می کنم .

خیلی دلم می خواد وبلاگم رو کامل کنم ولی تایپ خیلی طول می کشه .

خیلی دوست دارم ازم سوال بشه، انتقادی که شاید از من بشه: این مطلب رو دزدیدی؟ البته باید بگم گاهی اوقات بله چون می خوام وبلاگ جامع باشه و وقت ندارم که همه چی رو بگم و بنویسم البته خیلی از نظرام با  مطالب دیگران متفاوته چرا که من نظر خودم رو نمی نویسم و فقط با کسانی که در ارتباط باشم در میان می گذارم

دوست ندارم وبلاگ رو بخدا بسپارم و تا جایی که ممکنه هر روز مطلب یا آپلود میکنم .اگه حوادث خاصی پیش نیاد.

 


برخی از شاهان ماد:.

 

دیا اکو

هرودوت تاریخ نویس یونانی می گوید :: دیااکو پسر فرورتیش چنان آوازه ای در حسن دادخواهی داشت که ابتدا اهالی روستایی که در آ» زندگی می کردند و سپس همه افراد قبیله اش برای رفع دعواهایشان ؛ به او مراجعه می کردند . وی چون قدرت خویش را دریافت  شایعه در افکند که بخاطر بازماندن از کارهای خصوصی خود نمی تواند تمام اوقاتش را به داوری میان افراد صرف کند . از این رو از کار داوری کناره گرفت . به دنبال این اقدام دزدی و بی نظمی آغاز گردید . روئسای طوایف و قبایل ماد دور هم گرد آمدند که چه کنیم که دیگر داوری چون دیوکس ( دیااکو ) بر ما داوری نخواهد کرد و هر روز دزدان و غارتگران بر ما هجوم می آورند و از مجازات عمل نمی ترسند ؛ پس از شوری که کردند به این نتیجه رسیدند که از دیوکس ( دیااکو ) بخواهند تا به عنوان شاه به آنها حکومت کند و جلو این دزدان و غارتگران را بگیرد پس به منزل وی رفته و تقاضایشان را با او در میان گذاردند . دیوکس هم که دقیقا همین انتظار را داشت گفت من برای قبول این کار چند شرط دارم که باید عملی کنید . اول اینکه برایم قصری بسازید و برایم سربازانی محیا سازید تا از من حمایت و پاسداری کنند . این شروط را روسای قبایل قبول کردند و دیوکس ( دیااکو )‌ از این تاریخ به بعد شاه مادها شد . اولین اقدام شاه جدید فراهم آوردن نگهبانانی برای خود و سپس ساختن پایتخت بود . وی برای این منظور همدان را که یونانی ها اکباتانه میگویند جهت پایتخت برگزید . البته دیوکس ( دیااکو‌ ) از قرار معلوم این شهر را بنا نکرد زیرا این شهر در کتیبه تیگلات پلسر اول تخت عنوان امدانه ذکر شده است . اما پادشاه ماد بر جمعیت آن افزود ؛ نام هگمتانه  به معنی جای اجتماع می باشد و ظاهرا بدان اشاره دارد که طوایف مادی که در گذشته پراکنده بودند ؛ به گونه ای متراکم در آنجا جمع شدند . شهر جدید احتمالا از روی نمونه شهرهای جلگه ای بنا گردید . این شهر بر روی تپه ای ساخته شده و هفت دیوار تو در تو داشت که دیوارهای درونی به ترتیب مشرف بر دیوارهای بیرونی بودند ؛ بطوری که درونی ترین دیوار از بقیه دیوارها بلند تر بود . قصر پادشاه که خزاین او در آنجا نگهداری می شد ؛ درون هفتمین دیوار واقع شده بود . این دیوار کهدرونی ترین دیوار هفتگانه به شمار می رفت ؛ کنگره های زرگون داشت و حال آنکه دیوارهای دیگر مانند برج بیروس نیمرود رنگهای روشن داشتند . این کنگره ها و بویژه رنگ های آن در نزد بابلیان نمادهای خورشید و ماه و سیارات بودند اما در نزد مادها این گونه رنگ آمیزی صرفا وام گیری هنری بوده . دیوکس ( دیااکو ) ؛ در این کاخ مراسمی برای بار نیز مقرر می داشت که احتمالا به تقلید از دستگاههای آشور بوده است . در این کاخ کسی نمی توانست با شاه روبرو شود و دادخواست ها را پیامگذاران به شاه می دادند . بدین منظور این آیین تشریفات وضع شده بود تا با دشوار کردن دسترسی به پادشاه ترس و اخترام در دل مردم القا کنند

دیوکس ( دیااکو ) در مدت پنجاه و سه سال پادشاهی ( ۶۵۵ - ۷۰۸ ق . م ) فرصت آن را داشت که قبایل ماد را که تا آن زمان پراکنده بودند متحد سازد و به ملیت واحدی مبدل کند . اگر او همان دیااکویی نباشد که در کتیبه های آشوری از آن نام رفته لا اقل این خوش اقبالی را داشته که آشوریان به وی نپرداختند ( نجنگیدن ) زیرا سناخریب در جنگ بابل  و ایلام  ( سوزیانا آن قدر گرفتار بودند که دیگر مجال اندیشیدن به کوههای بلند و صعب العبور کردستان را نداشتند و تنها خطری که از جانب آشور ؛ مادها را تهدید می کرد ؛ اعزام نیروی آشوری یه اللیپی یعنی کرمانشاه کنونی بوده است . بقیه نقاط کشور همچنان در سکون و آرامش بود و خراجش را به صورتی منظم می پرداخت بطوری که آشوریان هیچ بهانه ای برای مداخله نیافتند .

فره ور تیش

پس از دیوکس ( دیااکو ) پسرش فرورتیس که نام نیای خود را داشت به تخت پادشاهی نشست . او با پرداخت منظم خراج به دولت آشور که در آن هنگام آشور بانیپال پادشاه آن بود . سیاست پدر را که حفظ مناسب حسنه با آشور بود ادامه داد و نیز مانند پدر به فتح و جذب دیگر قبایل ماد که در فلات ایران مستقر شده بودند پرداخت . مادها در این راه ولایت پارس را که با سکنه آن خویشاوند بودند متصرف شدند . آنها که با این پیروزیها شجاع و دلیر شده بودند کوشیدند تا یوغ بندگی را از گردن خویش بردارند و در رسیدن به این هدف به آشور حمله بردند ؛ اما سپاهیان کار آزموده آشوری که سر انجام دولت ایلام را مغلوب و مطیع کرده بودند و از انضباط شدیدی برخوردار بودند و نیز با جنگ افزار بزرگ می شدند ؛ برای مادهای مشهور و جسور ؛ بسیار خطرناک بشمار می رفتند . در نتیجه سعی مادها ثمر بخش نبوده و عاقبت در برابر دشمن شکست خوردند و فرورتیس ( فرااورت ) ؛ پس از بیست و دو سال پادشاهی به هلاکت رسید و بیشتر سپاهیانش نابود گردیدند . پس از کشته شدن فرورتیس ؛ هوخشتره (  کیاکسار ) که مدیری قابل و سرداری فاتح بود به پادشاهی رسید . شکستی که به قیمت جان فرااورت ( فرورتیس ) تمام شده بود به او آموخت سربازانی که روسای زمین دار جمع می کنند هرگز از عهده سپاهیان منظم بر نمی آیند ؛ از این رو بر آن شد تا سپاهی از روی نمونه سپاه آشور تشکیل دهد ؛ پیادگانی که هر یک به کمان و شمشیر و یک یا دو زوبین مسلح بودند و سوارانی که در سایه پرورش اسب که در میان مادها رایج بود ؛ پیش از سواره نظام دشمن بودند . لشکریانی که به تیر  و کمان مسلح بودند که در همه شرایط ؛ در حمله و عقب نشینی بسوی دشمن تیراندازی کنند .

کیاکسار

هوخشتره ؛ سپاهیانش را با سخت در ایستادن در برابر آشوریان آموده می کرد . این سیاست درنگ و معطلی سرانجام آن فرصت مناسب را که پادشاه بدنبالش بود پیش آورد و سپاهیان وی بر سرداران آشور بانیپال پیروز شدند . هوخشتره به آشور تاخت و شهر نینوا را به محاصره گرفت . دور گرفتن نینوا تنها محاصره و پژواکی بود که به روایت ناحوم و از طریق تورات بدست ما رسیده است . اگر هوخشتره را فورا به کشورش که مورد تاخت و تاز سکاها ( اسکیت ها ) قرار گرفته بود فرا نمی خواندند ؛ او می توانست با ادامه محاصره نینوا و قحطی افکندن در شهر موفق به گشودن آن گردد . سکاها با گذشتن از قفقاز از طریق گذرگاه دربند به آذربایجان تاخته بودند . پادشاه ماد در شمال دریاچه ارومیه به مقابله آنها شتافت ؛ اما در شمال دریاچه ارومیه به مقابله آنها شتافت ؛ اما از آنها شکست خورد و ناگزیر به شرایط فاتحان تن در داد ( ۶۳۳ ق . م )‌ اسکیت ها تا کنار دریای مدیترانه رسیده بودند و چنانکه اسناد تاریخی نشان می دهد قلاع و استحکاماتی وجود نداشت تا در برابر این سیل ویرانگر ایستادگی کند . این وحشت هنگامی  به پایان رسید که هوخشتره به حیله توانست در مقابل آنها پیروز شود . وی مادی یس پادشاه سکاها و فرماندهان سپاهش را به ضیافتی فراخواند ؛ در مهمانی آنها را از باده مست کرد و سپس همه را در مستی کشت  ( نقل از تاریخ هرودوت ) سکاها بی سردار مانده بودند و علی رغم مقاومت سرسختانه ای که کردند سرانجام حدود سال ( ۶۱۵ ق . م ) مغلوب و منهدم گشته و پس از ۲۸ سال اشغال نواحی شمال غربی ایران عاقبت از آنجا بیرون رانده شدند .

آشور بانیپال حدود سال ۶۲۵ ق .م درگذشت ؛ در ایام فرمانروایی جانشین او ساراکس ؛ بنوپلسنر ؛ جاکم بابل سربر افراشته و خود را شاه خواند . وی نخست علیه مهاجمان ناشناخته ای که از دهانه های دجله و فرات می آمدند لشکر کسید ؛ ولی بعلت ناتوانی بعدها مادی ها را به یاری خویش طلبید و در نتیجه هوخشتره به او پیوست . نینوا در محاصره افتاد و هنگامی که پادشاه آشور مقاومت را بیهوده دید ؛ خرمنی از آتش برافروخت ؛ خود و خانواده اش را در آن افکند و به هلاکت رساند . در نتیجه در سال ۶۰۶ پیش از میلاد پایتخت آشور به اشغال سپاهیان دشمن در آمد و با خاک یکسان گردید و چنانکه از لوح استوانه بنونید پلسر ؛ حاکم بابل بر می آید دیگر شهر ها و معابدی که پلسر را یاری نکرده بودند به سرنوشت پایتخت آشور گرفتار آمدند . از این تاریخ مادها بر بخش بزرگی از آسیای غربی فرمانروایی یافتند . بنوکد نصر ( بخت النصر ) پسر و جانشین بنوید پلسر ؛ عقد اتحادی با آنها منعقد کرد و با ؛؛ آمی تیس ؛؛ دختر هوخشتره ازدواج کرد ؛ در حالیکه بابلیان دشت ها را در تصرف خویش داشتند . مادها نیز از فرصت استفاده نموده تمامی سرزمین ایران را به تصرف خود در آورده و بتدریج از یکطرف به ارمنستان و از طرف دیگر تا مرکز آسیای صغیریعنی کاپادوکیه پیش رفتند . فتح تمامی این مناطق برای مادها آسان تر بود ؛ زیرا کیمری ها ( سیمری ها )‌ و اسکیتها ( سکاها )‌ تمامی بلاد آباد و مناطق مذکور را غارت و ویران کرده بودند و پیش از آمدن مادها مناطق فوق چنان دستخوش هرج و مرج و بی نظمی شده بود که قدرت ایستادن در برابر مهاجمان خارجی را نداشت . پیشروی مادها در کنار رود هالیس ( قزل ایرماق کنونی )‌ که خود را با مملکت جنگجو و قدرتمند لیدی رودررو دیدند متوقف کردید . پادشاه لیدی در آن زمان آلیاتس نام داشت که از پادشاهان مقتدر آن زمان بشمار می رفت . البته جنگ میان لیدی و ماد شش سال طول کشید . و در این مدت هیچ یک از طرفین بر دیگری پیروزی نیافت . در سال هفتم ؛ کسوفی پدید آمد که گویند تالس میلتس فیلسوف یونانی آن را پیشگویی کرده بود ( ۵۸۵ ق . م ) طرفین از این کسوف ترسیدند و دست از جنگ کشیدند و پس از گفتگویی چند و میانجی گری پادشاه بابل بین دو طرف صلح برقرار شد و رودخانه هالیس ؛ مرز بین دو دولت  تعیین شد . یکسال بعد از انعقاد قرارداد با دولت لیدی هوخشتره در گذشت ( ۵۸۴ ق . م )‌ او می بایست شخصیتی پر توان و قدرتمند و همچنین سازماندهی برجسته بوده باشد ؛ زیرا ماد را که مغلوب آشوریان و سکاها بود ؛ به چنان پایگاهی رساند که بر هر دو دست یافته ؛ سکاها را از قلمرو خود بیرون و نینوا را فتح کرد و نیمی از آسیای صغیر را به تصرف خود در آورد هرودوت می گوید که هوخشتره ؛ هسته های جداگانه ای از تیر اندازان و سواران را که در گذشته همه با هم می جنگیدند تشکیل داد .

 

آژی دهاک   /   آستیاگ  

جانشین کیاکسار ( هوخشتره )  در مدت ۳۵ سال سلطنت خود از یک طرف به سیاست جهانگشایی را دنبال کرده و از سوی دیگر به سر و سامان دادن وضع داخلی کشور پرداخت . او چون بنا به قرارداد صلحی که پدرش با پادشاه لیدی بسته بود نمی توانست به آسیای صغیر دست یابد سپاهیان خوذ را برای فتح بین النهرین و شمال سوریه گسیل داشت . حکومت آستییاگ در تاریخ ماد دوران اوج مادها را نشان میدهد . در زمان حکومت این پادشاه قلمرو مادها در شرق به نواحی مرکزی فلات ایران در غرب به رود هالیس و در جنوب تا خلیج فارس گسترش یافته بود . آستییاگ در طول حکومت خود کوشش کرد تا از قدرت نامحدود اشراف بکتهد روی همین اصل با آنها به گونه ای خودکامه رفتار می کرد و در عین حال قدرت روحانیون ( مغ ها ) رو به فزونی می رفت . در چنین شرایطی قسمتی از اشراف ماد به رهبری یکی از خویشاوندان شاه و فرمانده ارتش به نام گارپاگا تماس هایی با شاه پارس یعنی کورش دوم برقرار کردند و به این ترتیب کورش علیه پادشاه ماد به پا خواست .سه سال پس از این قیام به سال ۵۵۰ قبل از میلاد هنگامیکه آستییاگ  به پارس لشکر می کشید ارتش تحت فرمان او علیه پادشاه ماد شوریده  او را دستگیر کرده   و به کورش تسلیم کردند این مطلب را یک تاریخ نگار بابلی گفته اما بنا بگفته هرودوت فقط قسمتی از ارتش ماد که جزو توطیه کنندگان نبودند بسختی با پارس ها جنگیدند و دیگران آشکارا به آنها پیوستند . بهر حال کورش دوم پادشاه هخامنشی در این نبرد پیروز شده و دولت هخامنشی جایگزین مادها شده .enik


کشف گورهای 3 تا 6 هزار ساله در زنجان:.

 

 

با کشف آیین‌های تدفین متعلق به 6 و 3 هزار ساله در گورستان پشت سد گلابر زنجان، کاوش در این محدوده وارد مرحله تازه‌ای شد. تاکنون حدود بیش از 4 قبر در این گورستان کشف شده که در تمامی آن‌ها سفال‌های سالم و شاخص این دوره که به رنگ قرمز و خاکستری است، یافت شده است.

خبرگزاری میراث فرهنگی_گروه میراث فرهنگی_ کاوش‌های باستان‌شناسی در پشت سد گلابر زنجان منجر به شناسایی و کشف آیین‌های تدفین مربوط به 6 هزار سال پیش و هزاره نخست پیش از میلاد شد.

 "ابوالفضل عالی"، سرپرست هیات باستان‌شناسی سد گلابر زنجان دراین‌باره به CHN گفت: «در ادامه کاوش‌های باستان‌شناسی در محوطه مربوط به دوران پیش‌از تاریخی، با کنار زدن لایه‌های معماری چهار تدفین مربوط به 6 هزار سال پیش کشف شد که احتمالا تمامی آن اسکلت‌ها متعلق به کودکان است.»

 به گفته وی این تدفین‌ها بدون داشتن هدایای قبور ،بر اساس عادت ساکنان دوران پیش از تاریخی و با آیین آن زمان که کودکان در کف خانه دفن می‌شدند، صورت گرفته است.

 ظالی با بیان این که در محدوده سد گلابر یک سایت گورستانی متعلق به دوره عصر آهن یک (1550 تا 1250 پیش از میلاد) نیز کشف شده است به میراث خبر گفت: «تا کنون حدود بیش از 4 قبر در این گورستان کشف شده که در تمامی آن‌ها سفال‌های سالم و شاخص این دوره که به رنگ قرمز و خاکستری است، کشف شده است.»

وی افزود: « در این قبور آثار مفرغی از قبیل خنجر نیز کشف شده و با وجود آن‌که محوطه توسط کشاورزان شخم زده شده، اما همچنان اشیاء به صورت سالم از زیر خاک بیرون آمده است.»

 به گفته وی تا کنون آیین‌های تدفین مربوط به 6 و 3500 هزار سال پیش در پشت سد گلابر یافت شده که قابل توجه بوده است.

 وی به میراث خبر افزود: «در کنار این موضوع کاوش روی قلعه اشکانی و اسلامی نیز ادامه دارد و بخشی از ساختارهای معماری آن تا کنون آشکار شده است.»

 سد گلابر زنجان که روی رودخانه‌ای به همین نام احداث شده است، اواخر سال گذشته و اوایل امسال بدون هماهنگی با سازمان میراث فرهنگی،‌ آبگیری شد.

 

منبع : سایت میراث فرهنگی


تپه سیلک در کاشان:.

 

 

 

Enik:می دونی سیلک چییه؟

sialk
 
تپه سیلک یکی از قدیمی‌ترین مراکز شناخته‌شده سکونت انسان ماقبل‌تاریخ در فلات ایران است.
تحقیقات نشان می‌دهد که در حدود 8000سال پیش، مردمی در این ناحیه ساکن بوده‌اند که تمدن پیشرفته‌ای داشته‌اند. دوران زندگی در سیلک را به شش دوره تقسیم می‌کنند که از 8000 سال پیش شروع شده تا آخرین دوره که مربوط به 2700 سال پیش است. هر مرتبه که در وضع زندگی مردم سیلک تغییری رخ می‌داده، نقش ظروف سفالینی که آنها می‌ساخته‌اند تغییر می‌کرده است. بعضی از این سفال‌ها از بهترین و زیباترین نمونه‌های سفال‌سازی هستند که تاکنون در ایران به دست آمده تا آنجا که موزه‌های دنیا با داشتن ظروف سفالی سیلک به خود می‌بالند و شاید بهتر بود تمام مکتب‌های نقاشی دنیا را به علاوه«1»می‌کردند و آن«1»منحصر به سبک نقوش سفالینه‌های سیلک بود. مردم سیلک جنگجو نبوده‌اند چون در میان آثارشان اسلحه و ادوات جنگی دیده نمی‌شود و بیشتر آثارشان مربوط به کشت و زراعت است.سیلک امروزی فقط در تپه جنوبی و شمالی است هر چند که در منطقه‌ای به طول و عرض 4کیلومتر، اشیاء و قبرهای هزاران‌ساله پیدا شده که اکنون خانه‌های مردم بر روی آنها بنا شده است.
تپه جنوبی " سیلک " با مساحتی بیش از دو هکتار در سه کیلومتری جنوب شرقی شهر کاشان معرف دوره های سوم و چهارم سیلک است. اگر چه از لحاظ فرهنگی دوره سوم سیلک ادامه دوره دوم در تپه شمالی است، اما پیشرفتهای چشمگیری که در امور فنی نصیبصعنعتگران ساکن آن شد، این دوره را از دوره های پیشین و بعدی، یعنی دوره های دوم و چهارم به گونه ای بر جسته جدا و متمایز می سازد.
ادامه مطلب...

دکتر زرشناس و موزه ملی:.

روزی که رفته بودم موزه ملی ایران دکتر زرشتاس ها آمده بود خیلی بهم اطلاعلت خوبی داد enik

دکتر زرشناس گفت: «قدیم‌ترین اشارات به پزشکی و فنون آن مطالبی است که از «اوستا» و برخی متون فارسی میانه مانند «بندهشن» و «دینکرد» باقی مانده است. این متون و برخی اشارات مورخان یونانی به آن دسته از پزشکان یونانی که در میان هخامنشیا ن می‌زیسته‌اند، ‌نشان می‌دهد که نیاکان ما از روزگار باستان با علم پزشکی آشنا بوده‌اند و حتی اعمال جراحی انجام می داده‌اند. در وندیداد که بیشتر حاوی مقررات و مباحث حقوقی آیین زردشت است،‌ درباره اقسام پزشکان، دستمزد و حقوق و وظایفشان سخن به میان آمده است.»

وی افزود:‌«بر پایه متون اوستایی آغاز پزشکی از «ایران ویج» (فلات ایران)‌است و «سریته»‌ اولین پزشک ایرانی است که با نیروی خود بیماری‌ها را متوقف می‌کند و درمان‌ها،‌ داروها و کارد جراحی را از اهورامزدا تقاضا می‌کند. اهورامزدا او را با گیاهان دارویی و خواص آنها آشنا می‌کند و او نخستین کسی است که عصاره گیاه هوم را برای درمان بیمار‌ی‌ها تهیه می‌کند. پس از سریته از «یمه»‌ (جمشید)‌ و «سرتئونه»‌ (فریدون)‌ به عنوان پزشکان اولیه ایران ویج یاد می‌شود.»

زرشناس با اشاره به سنت اوستایی درباره دارو و درمان گفت:‌ «در این سنت به 3 روش درمانی «گیاه‌پزشکی»،‌ «کاردپزشکی» و «مانتره‌پزشکی»‌ (روان‌درمانی) اشاره شده است. پزشکان ایران باستان زمانی که در درمان از گیاهان دارویی اثری نمی‌دیدند از کاردپزشکی استفاده می‌کردند و جالب آنکه برای اعمال جراحی داروی بیهوشی هم تهیه می‌کردند که از عصاره شاهدانه و می تهیه می‌شد و در داستان زاده شدن رستم در شاهنامه هم به آن اشاره شده است.»

وی درباره مانتره‌پزشکی که نوعی روان‌درمانی ابتدایی بوده است، ‌گفت: «این نوع درمان در میان مردم ایران باستان از جایگاه بالایی برخوردار بوده است و در آن از دعاها و کلام‌های مقدس برای درمان روان انسان‌ها استفاده می‌شده است که در «اردی‌بهشت یشت» به آن اشاره شده است.»

وی درباره روش درمانی ایران باستان نیز گفت:‌ «در بندهشن هر یک از قسمت‌های بدن به بخشی از عناصر طبیعت تشبیه شده است که نظریه طبایع چهارگانه بر اساس آن در ایران باستان به وجود آمده و بعدها در مجموعه‌های منتسب به بقراط جلوه گر شده است. وجوه این جهان‌بینی ایرانی از ایران به یونان رفته است و ریشه‌های نخستین دانش پزشکی و طب بقراطی را پدید آورده است.»

دکتر درباره وضعیت علم پزشکی در دوران‌های پیش از اسلام ایران گفت:‌ «در عصر هخامنشی ایران از نظر علوم و تمدن مشهور بوده است و مشهور است  که در کتابخانه‌ای که به دستور اسکندر در «استخر»‌ سوزانده شده است، کتاب‌های نجوم و طب نگهداری می‌شده است.در این دوره ارتباط علمی بین ایران و یونان بسیار گسترده بوده تا جایی که پزشک مخصوص کورش کبیر یک یونانی بوده است. در میان نوشته‌های مورخان آن زمان داستان‌هایی از معالجات وجود دارد که می‌تواند اسناد تاریخ پزشکی را تشکیل دهد.»

وی درباره پزشکی در دوره اشکانیان نیز گفت:‌ «از پزشکی این دوره آثار کمی باقی مانده است اما تا این اندازه می‌دانیم که آثار پزشکی یونان در این دوره در ایران ترجمه می‌شده است.»

وی با تاکید بر علاقه پادشاهان ساسانی به ترویج علم پزشکی از اردشیر ساسانی، شاپور اول،‌ شاپور دوم و خسرو انوشیروان به عنوان حامیان پزشکی نام برد و گفت:‌ «در دوره ساسانی با تاسیس مراکز علمی، کتابخانه‌های تخصصی و ترجمه کتاب‌های علمی،‌ دانش پزشکی به اوج گستردگی می‌رسد. در این میان انوشیروان بیش از همه این پادشاهان به ترویج علم و حکمت پرداخته است و دانشکده پزشکی «جندی شاپور»‌ که در آن از تجربه‌های ملل گوناگون استفاده شده است، رسما در دوران او افتتاح شده است. همچنین در 20 سال پادشاهی او پزشکان جندی شاپور نخستین انجمن پزشکی را تشکیل داد‌ه‌اند و نخستین بیمارستان آموزشی هم در آن زمان تاسیس شده است.»

وی درباره اهمیت بررسی پزشکی در ایران باستان بما  گفت: «بررسی تاریخ این علم به عنوان بخشی از فرهنگ جهانی، اهمیت سنت‌های فکری ایرانیان باستان را باز می‌نمایاند و نقش تمدن ایرانی را در این میان مشخص می‌کند. بخش بزرگی از آثار به وجود آمده در دوران ساسانی بعد از شروع دوره اسلامی به عربی ترجمه شده است و ایرانیان از طریق این پیشینه درخشان علمی و فرهنگی،‌ سهم بزرگی در گسترش علوم ایفا کرده‌اند.»

وی در پایان گفت:‌«انسان امروزی شاید با گسترش دانش خود را از دانش‌های گذشته بی‌نیاز بداند اما بسیاری از روش‌های امروزی بر پایه تجربه دیروز و دانش نظری استوار است که ایرانیان در آن پیشگامند اما به سبب کمبود منابع، ‌کار بر روی این حوزه صرفا گشودن روزنه‌‌ای به جهانی گسترده است که باروری علم پزشکی در دوران اسلامی، ریشه در آن دارد.»‌  

 enikدکتر رو تایید میکنه.

 

 

enik

 

 


<   <<   6   7   8   9   10      



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]