هخامنشیان و تخت جمشید - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



تخت جمشید یا پارسه:.

تخت جمشید

نمایی از «کاخ آینه» در تخت جمشید
نمایی از «کاخ آینه» در تخت جمشید
پارسَه یا تخت جمشید نام یکی از شهرهای باستانی ایران است . در روزگار باستان به نظر ثابت نشده آرتور اپهام پوپ پارسه محل برگزاری جشن نوروز بوده‌است نه پایتخت. پایتخت سیاسی هخامنشیان شوش و هگمتانه بوده‌است. اسکندر مقدونی سردار یونانی به ایران حمله کرد و این مکان را به آتش کشید. امّا ویرانه‌های این مکان هنوز هم در نزدیکی شیراز مرکز استان فارس برپا است. این مکان هم‌اکنون یکی از آثار جهانی ثبت شده ی ایران در یونسکو است.

 نام تخت جمشید

تخت جمشید نام امروزی «پارسَه» است. «پارسه» از زبان پارسی باستان است و یونانیان آن را پِرسپولیس (به یونانی یعنی «پارسه شهر») خوانده‌اند.این بنا را تخت جمشید یا قصر شاهی جمشید پادشاه اسطوره‌ای ایران مینامند که در شاهنامه فردوسی آمده است. آنگونه که در منابع متعدد و گوناگون تاریخی آمده‌است ساخت تخت جمشید در حدود ?? قرن پیش در دامنه غربی کوه رحمت،به عبارتی میترا یا مهر و در زمان داریوش کبیر آغاز گردید و سپس توسط جانشینان وی با تغییراتی در بنای اولیه آن ادامه یافت.بر اساس خشت نوشته‌های کشف شده در تخت جمشید در ساخت این بنای با شکوه معماران،هنرمندان،استادکاران،کارگران،زنان و مردان بیشماری شرکت داشتند که علاوه بر دریافت حقوق از مزایای بیمه کارگری نیز استفاده می‌کردند.

 چگونگی سازه

یکی از سرستون‌های پیشنهادی که مورد تایید قرار نگرفته بود به همین دلیل در آن محل مدفون شده بود
یکی از سرستون‌های پیشنهادی که مورد تایید قرار نگرفته بود به همین دلیل در آن محل مدفون شده بود

وسعت‌ کامل کاخ‌های‌ تخت‌ جمشید ??? هزار متر مربع‌ است که بر روی سکوئی که ارتفاع آن بین ? تا ?? متر بالاتر از سطح جلگه? مردوشت است، بنا شده‌اند[1] و از بخش‌های‌ مهم‌ زیر تشکیل‌ یافته‌ است‌:

  • کاخ‌های‌ رسمی‌ و تشریفاتی‌ تخت جمشید (کاخ دروازه ملل)
  • سرای‌ نشیمن‌ و کاخ‌های‌ کوچک‌ اختصاصی‌
  • خزانه‌? شاهی‌
  • دژ و باروی‌ حفاظتی‌

پلکان‌های ورودی سکو و دروازه? خشایارشا

ورود سکو، دو پلکان‌ است‌ که روبروی یکدیگر و در بخش شمال غربی مجموعه قرار دارندکه همچون دستانی است که آرنج خویش را خم کرده و بر آن است تا مشتاقان خود را از زمین بلند کرده و در سینه خود جای دهد. این پلکان‌ها از هر طرف‌ ??? پله‌? پهن‌ و کوتاه(به ارتفاع?? سانتیمتر)‌ دارند. بر خلاف عقیده بسیاری از مورخین که مدعی بودند ارتفاع کم پله‌ها به خاطر این بوده که اسب‌ها نیز بتوانند از پله‌ها بالا بروند، پله‌ها را کوتاهتر از معمول ساخته‌اند تا راحتی و ابهت میهمانان (که تصاویرشان با لباسهای فاخر و بلند بر دیوارهای تخت جمشید نقش بسته) هنگام بالا رفتن حفظ شود. بالای‌ پلکان‌ها، بنای‌ ورودی‌ تخت‌ جمشید، «[دروازه‌ بزرگ‌]» یا «[دروازه خشایارشا|دروازه? خشایارشا]» یا دروازه ملل، قرار گرفته‌است. ارتفاع این بنا ?? متر است. این بنا یک ورودی اصلی و دو خروجی داشته‌است که امروزه بقایای دروازه‌های آن برجاست. بر دروازه? غربی و شرقی طرح مردان بالدار و بر و طرح دو گاو سنگی‌ با سر انسانی‌ حجاری‌ شده‌ است‌. این دروازه‌ها در قسمت فوقانی با شش کتیبه? میخی تزیین یافته‌اند. این کتیبه‌ها پس از ذکر نام اهورامزدا به اختصار بیان می‌کند که: «هر چه بدیده زیباست، به خواست اورمزد انجام پذیرفته‌است.»[2]

دو دروازه‌ خروجی‌ یکی‌ رو به‌ جنوب‌ و دیگری‌ رو به‌ شرق‌ قرار دارند و دروازه جنوبی‌ رو به‌ کاخ‌ آپادانا، یا کاخ‌ بزرگ‌ بار، دارد.

پلکان‌های کاخ آپادانا

جزئیات حجاری‌های پلکان روبه‌شمال کاخ آپادانا که نظامیان هخامنشی را نمایش می‌دهد.
جزئیات حجاری‌های پلکان روبه‌شمال کاخ آپادانا که نظامیان هخامنشی را نمایش می‌دهد.

کاخ آپادانا در شمال و شرق دارای دو مجموعه پلکان است. پلکان‌های شرقی این کاخ که از دو پلکان - یکی رو به شمال و یکی رو به جنوب - تشکیل شده‌اند، نقوش حجاری‌شده‌ای را در دیوار کناره? خود دارند. پلکان رو به شمال نقش‌هایی از فرماندهان عالی‌رتبه? نظامی مادی و پارسی دارد در حالی که گل‌های نیلوفر آبی را در دست دارند، حجاری شده‌است. در جلوی فرماندهان نظامی افراد گارد جاویدان در حال ادای احترام دیده می‌شوند. در ردیف فوقانی همین دیواره، نقش افرادی در حالی که هدایایی به همراه دارند و به کاخ نزدیک می‌شوند، دیده می‌شود.

بر دیواره? پلکان رو به جنوب تصاویری از نمایندگان کشورهای مختلف به همراه هدایایی که در دست دارند دیده می‌شود. هر بخش از این حجاری اختصاص به یکی از ملل دارد که در شکل زیر مشخص شده‌اند :

?- مادی‌ها ?- عیلامی‌ها ?- پارت‌ها ?- سغدی‌ها ?- مصری‌ها ?- باختری‌ها ?- اهالی سیستان ?- اهالی ارمنستان ?- بابلی‌ها ??- اهالی کلیکیه ??- سکاهای کلاه‌تیزخود ??- ایونی‌ها ??- اهالی سمرقند ??- فنیقی‌ها ??- اهالی کاپادوکیه ??- اهالی لیدی ??- اراخوزی‌ها ??- هندی‌ها ??- اهالی مقدونیه ??- اعراب ??- آشوری‌ها ??- لیبی‌ها ??- اهالی حبشه
?- مادی‌ها ?- عیلامی‌ها ?- پارت‌ها ?- سغدی‌ها ?- مصری‌ها ?- باختری‌ها ?- اهالی سیستان ?- اهالی ارمنستان ?- بابلی‌ها ??- اهالی کلیکیه ??- سکاهای کلاه‌تیزخود ??- ایونی‌ها ??- اهالی سمرقند ??- فنیقی‌ها ??- اهالی کاپادوکیه ??- اهالی لیدی ??- اراخوزی‌ها ??- هندی‌ها ??- اهالی مقدونیه ??- اعراب ??- آشوری‌ها ??- لیبی‌ها ??- اهالی حبشه

 کاخ آپادانا

پلان و جزئیات ستون‌های تخت جمشید (پارسه)
پلان و جزئیات ستون‌های تخت جمشید (پارسه)

کاخ آپادانا از قدیمی‌ترین کاخ‌های تخت جمشید است. این کاخ که به فرمان داریوش بزرگ بنا شده‌است، برای برگزاری جشن‌های نوروزی و پذیرش نمایندگان کشورهای وابسته به حضور پادشاه استفاده می‌شده‌است.

این کاخ توسط پلکانی در قسمت جنوب غربی آن به «کاخ تچرا» یا «کاخ آینه» ارتباط می‌یابد. کاخ آپادانا از ?? ستون تشکیل شده‌است که در حال حاضر ?? ستون آن پابرجاست ته ستونهای ایوان کاخ گرد ولی ته ستونهای داخل کاخ مربع شکل میباشد

 کاخ تچر

تچر یا تچرا به معنای خانه زمستانی می‌باشد.این کاخ نیز به فرمان داریوش کبیر بنا شده و کاخ اختصاصی وی بوده‌است. روی کتیبه‌ای آمده : «من داریوش این تچر را ساختم.»

این کاخ یک موزه خط به شمار می‌رود از پارسی باستان گرفته در این کاخ کتیبه وجود دارد تا خطوط پهلوی بالای ستون‌ها از نمای جلویی‌های مصری استفاده شده‌است. قسمت اصلی کاخ توسط داریوش بزرگ و ایوان و پلکان سنگی جنوبی توسط خشایار شاه و پلکان سنگی غربی توسط اردشیر دوم بنا شده‌است

 کاخ هدیش

این کاخ که کاخ خصوصی خشایارشا بوده‌است در مرتفع‌ترین قسمت صفه? تخت جمشید قرار دارد. این کاخ از طریق دو مجموعه پلکان به کاخ ملکه ارتباط دارد. احتمال میرود آتش سوزی از این مکان شروع شده باشد به خاطر نفرتی که آتنی‌ها از خشایارشا داشتند به خاطر به آتش کشیده شدن آتن به دست وی. رنگ زرد سنگ‌ها نشان دهنده تمام شدن آب درون سنگ‌ها به خاطر حرارت است. اینجا مکان کوچکی بوده ?*? ستون قرار داشته‌است. به خاطر ویرانی شدیدی که شده اطلاعات زیادی در مورد این کاخ در دسترس نیست خیلی‌ها از اینجا به عنوان کاخ مرموز نام برده‌اند. هدیش به معنای جای بلند میباشد و چون خشایار شاه نام زن دوم او هدیش بوده‌است نام کاخ خود را هدیش میگذارد این کاخ در جنوبی ترین قسمت صفه قرار دارد و قسمت‌های زیادی از کف از خود کوه میباشد

کاخ ملکه

این کاخ توسط خشایارشا ساخته شده‌است و به نسبت سایر بناها در ارتفاع پایین‌تری قرار گرفته‌است. بخشی از این کاخ در سال ???? توسط شرق‌شناس مشهور، پرفسور هرتزفلد، خاکبرداری و از نو تجدیدبنا شد و امروزه به عنوان موزه و اداره? مرکزی تأسیسات تخت جمشید مورد استفاده قرار گرفته‌است.

 ساختمان خزانه? شاهنشاهی

این ساختمان که شامل چندین تالار، اطاق و حیاط تشکیل شده‌است با دیوار عظیمی از بقیه? تخت جمشید جدا می‌شود.

 کاخ صدستون

وسعت این کاخ در حدود ????? مترمربع است و سقف آن به‌وسیله? صد ستون که هر کدام ?? متر ارتفاع داشته‌اند، بالا نگه داشته می‌شده‌است.


 کاخ‌ شورا

به این مکان کاخ شورا یا تالار مرکزی میگویند. احتمالاً شاه در اینجا با بزرگان به بحث و مشورت می‌پرداخته‌است. با توجه به نقوش حجاری شده از یکی از دروازه‌ها شاه وارد میشده و از دو دروازه دیگر خارج می‌شده‌است. به این دلیل به این جا کاخ شورا می‌گویند که در اینجا دوسر ستون انسان وجود داشته که جاهای دیگری نیست و سر انسان سمبل تفکر است.

سرانجام تخت جمشید

پلکان ورودی
پلکان ورودی

مجموعه‌ کاخ‌های‌ تخت‌ جمشید، در سال‌ (??? پیش‌ از میلاد) به‌ دست‌ اسکندر مقدونی به‌ آتش‌ کشیده‌ شد و تمام‌ بناهای‌ آن‌ به‌ صورت‌ ویرانه‌ در آمد. از بناهای‌ بر جای‌ مانده‌ و نیمه‌ ویرانه‌، بنای‌ مدخل‌ اصلی‌ تخت‌ جمشید است که‌ به‌ کاخ‌ آپادانا معروف‌ است‌ و مشتمل‌ بر یک‌ تالار مرکزی‌ با ?? ستون‌ و سه‌ ایوان‌ ?? ستونی‌ درقسمت‌های‌ شمالی‌، جنوبی‌ و شرقی‌ است‌ که‌ ایوان‌های‌ شمالی‌ و شرقی‌ آن‌ به‌وسیله‌ پلکان‌هایی‌ به‌ حیاط‌های‌ مقابل‌ متصل‌ و مربوط‌ می‌شوند. بلندی‌ صفه‌ در محل‌ کاخ‌ آپادانا ?? متر و بلندی‌ ستون‌های‌ آن‌ ?? متر است‌. این‌مجموعه‌ در فهرست‌ آثار تاریخی‌ ایران و نیز در فهرست میراث جهانی یونسکو به‌ ثبت‌ رسیده‌ است‌.

جایگاه کنونی این سازه

در دوره? نو و با بازگشت و پیدایش حس میهن خواهی در میان ایرانیان و ارجگذاری به گذشتگان این سرزمین شهر تخت جمشید اعتبار بسیاری یافت. در زمان حکمرانی خاندان پهلوی در ایران به این بنا توجه فراوانی گردید و محمدرضاشاه پهلوی جشن‌های پادشاهی خویش را در این سازه? کهن انجام می‌داد. با آغاز رویداد انقلاب اسلامی این سازه را یادگار شاهان خواندند و بسیار مورد بی‌مهری قرار دادند. ولی امروزه می‌توان تخت جمشید را نام‌آورترین و دوست‌داشتنی‌ترین سازه در ایران و در میان ایرانیان و همچنین نماد شکوه گذشتگان دانست.

 عکس‌ها

نمای پانورامای شرقی-غربی از تخت جمشید
نمای پانورامای شرقی-غربی از تخت جمشید

 


عکس استوانه کورش کبیر !:.


استوانه کورش

چند عکس آسیبهای گروه فیلمسازی تخت جمشید (پارسه):.

آثار مواد شیمیایی(خون مصنوعی) بر دیواره کاخ هدیش

 

آثار مواد شیمیایی(خون مصنوعی) بر دیواره کاخ هدیش

 

قسمتهایی از سنگ که رنگ تیره دارند به تازگی جدا شده اند

 

قسمتهایی از سنگ که رنگ تیره دارند به تازگی جدا شده اند

 

قسمتهایی از صورت سرباز پارسی با پیچ گوشتی کنده شده است

 

قسمتهایی از صورت سرباز پارسی با پیچ گوشتی کنده شده است


وصیت نامه داریوش کبیر به خشایارشاه:.

اینک که من از دنیا می روم ، بیست و پنج کشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در این کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند ، جانشین من خشایار شا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد .
اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور در یک زر ( بیش از ترلیون )در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد ، زیرا قردت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست . البته به خاطر داشته باش تو باید به این خزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی ، من نمی گویم  که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن ، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند ، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه برگردان                          .
مادرت آتوسا ( دختر کوروش کبیر ) برگردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن.
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود و تو باید یعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یا سه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید به دست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوغه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت و لو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود                            .
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است ، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازت کنی چون با تو دوست اند وتو ناچاری رعایت دوستی نمایی            .
کانالی که من می خواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ( کانال سوئز ) به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد ، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند            . 
اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ، نظم و امنیت بر قرار کند ، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی ، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .
توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغ گو و متملق را به خود راه نده ، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم درغگو را از خود بران . هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند ، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم ماس نخواهند داشت .
افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن ، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند                 .
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا اینکه فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد .
همواره حامی کیش یزدان پرستی باش ، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .
بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم برمن بپیچان و در تابوت قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر شوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کرد  ?مردم و تو نیز خواهید  ?مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد ، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند ، اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی ، غرور و خود خواهی بر تو غلبه نخواهد کرد ، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی ، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اینکه بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند                    .
زنهار ، زنهار ، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو ، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند ، زیرا کسی که مدعی است اگر قضاوت کد ظلم خواهد کرد          .
هرگز از آباد کردن دست بر ندار ، زیرا که اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهدگذاشت ، زیرا قاعده اینست که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود ، در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهر سازی را در درجه اول قرار بده           .
عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت ، ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ، ظلم کرده ای ، زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای                      .
 بیش از این چیزی نمی گویم ، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر تو اینجا حاضراند کردم تا اینکه بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است.

پلکان‌ ورودی اصلی پارسه:.


 

راه ورود به صفه، یک جفت پلکان قرینه است که در دیوار غربی نزدیک به گوشه شمالی تعبیه کرده‌اند. در این‌جا، جلو دیوار، محوطه‌ای به طول 5/10 متر و پهنای 7 متر را به اندازه 10 سانتی‌متر از سطح دشت بالاتر آورده و با سنگ‌های بزرگ و نیک تراشیده فرش کرده‌اند، و در امتداد اضلاع کوتاهتر آن دو ردیف پلکان بالا آورده‌اند. هر پلکان، 63 پله دارد و به پاگردی وسیع منتهی می شود، سپس یک صدوهشتاد درجه پیچیده و در جهت مخالف ردیف نخستین، 48 پله دیگر می‌خورد و در ارتفاع نزدیک به دوازده متری زمین به روی صفه می‌رسد. پس هر پلکان بر روی هم 111 پله  و هر پله 90/6 متر طول، 38 سانتی‌متر عرض و 10 سانتی‌متر بلندی دارد. ارتفاع این پله‌ها به قدری کم است که اگر بخواهند، می‌توانند سواره ازآن‌ها بالا و پایین روند. در هنگامی که از تخت‌جمشید پاسبانی نمی‌شده، حیوانات بارکش از آن‌ها بالا و پایین می‌رفته‌اند. اما این که معروف است علت کوتاه گرفتن آن‌ها برای این بوده که سواران بتوانند به بالای صفه روند، اشتباهی عامیانه است   و هیچ دلیلی برای آن وجود ندارد. برعکس، به نظر می‌آید که در ایران باستان با اسپ به درون کاخ شاهی رفتن ممنوع بوده است و نشانه خوار داشتن بارگاه فرمانروا به شمار می‌آمد . پهن بودن پله‌ها و کوتاه بودن ارتفاع آن‌ها به گمان ما برای آن بوده است که عده بسیار زیادی از بزرگان اداری و سپاهی مملکت بتوانند به آسانی، هم گروه  و گفت‌وگوکنان از آن‌ها بالا روند، درست به همان‌گونه که این بزرگان بر پلکان‌های آپادانا و کاخ مرکزی نقش شده‌اند. نباید از یاد برد که بسیاری از این نجبا و ریش‌سپیدان بی گمان سالخورده و توان باخته بوده‌اند.

بعضی از محققان بر آن‌اند که به هنگام برگزاری جشن‌های ملی، بزرگان پارسی و ایرانی از طریق پلکان دست راستی بالا  می رفته‌اند و نجبای قبایل دیگر از پلکان دست چپی.

کناره پلکان‌ها دارای جان‌پناهی از کنگره‌های چهار پله‌ای شکیل بوده است که برخی از آن‌ها هنوز برجایند. هر کنگره 64 سانتی‌متر ارتفاع داشته و در جبهه پهنش طاقچه‌ای مستطیل شکل در آورده بودند. به نظر می‌آید که این کنگره‌ها نمودار و مظهر دژهای پارسیان و فرورفتگی وسط آن‌ها نمایانگر دروازه دژها بوده است. در بالا، میان دو سر پلکان و «دروازه ملل»، یک جلوخان کوچک وجود داشته است.

سنگ‌های آهکی که در ساختن این پلکان توأمان به کار رفته نامنظم و بسیار بزرگ‌اند و بی ملاط بر روی هم چیده شده و با بست‌های تقریباً مستطیل شکل به هم پیوند خورده‌اند. این بست‌ها و کار تراش سنگ‌ها بیشتر خصوصیات دوره خشیارشا را نشان می‌دهد و از این جهت بسیار متحمل است که پلکان بزرگ توأمان ساخته خشیارشا بوده باشد . از هر تخته سنگی چهار یا پنج پله در آورده‌اند و بسیاری از پله‌ها بر اثر عبور و مرور مردمان و گزند آب‌ وهوا ساییده شده و یا شکستگی پیدا کرده است؛ بیشتر این آسیب‌ها را متخصصان ایتالیایی و ایرانی در دهه 50 تعمیر کرده‌اند.

 


دروازه همه ملل (خشایار شاه):.

دروازه همه ملل (به فارسی باستان دَووْرَثیمْ ویسَهْ دَهْیوُمْ) 

در مشرق جلو خان پلکان ورودی، به فاصله 22 متری از لبه صفه، کاخ کوچکی است که دروازه ملل نام دارد، زیرا که نمایندگان همه قبایل تابع کشور ایران بدان وارد می‌شده و سپس به سوی کاخ‌های بار می‌رفته‌اند. این بنا مشتمل است بر تالاری با دیوارهای خشتی ستبر، سه درگاه عظیم، و چهار ستون رفیع که سقفش را نگه می‌داشته‌اند. این ساختمان متعلق است به زمان خشیارشا و اگر هم داریوش بزرگ پی‌ریزیش کرده بوده خشیارشا آن را برآورده و تمام کرده است.

تالار 5/612 متر مربع وسعت دارد (هر ضلعش 75/24 متر می‌باشد) و بامش 18 متر بلندتر از سطح جلو خان پلکان ورودی بوده و به عبارت دیگر، تیغه کنگره‌هایش نزدیک 33 متر از سطح دشت (در کنار دیوار صفه) بالاتر بوده است. ستون‌هایش کمی بیشتر از 5/16 متر ارتفاع داشته‌اند و دوتای آن‌ها تا 1965 بر سر پا بود، و یکی دیگر را هم با خرده‌ ریزها و شکسته‌های دو ستون دیگر برپا کرده‌اند. این ستون تازه برپا شده کامل‌ترین ستون تخت‌جمشید کنونی است. زیر ستون زنگوله‌ای شیاردار، ساقه استوانه‌ای قاشقی‌دار (به طول 66/9 متر)، گل ستون که با برگ‌های طوماری و پیچکی نخل آراسته شده وسر ستونی به شکل گاو دوسر، که روی گاوان به جهت شرق وغرب بوده است. دور تا دور اطاق، سکویی به پهنای 52 متر و ارتفاع 52 سانتی متر از سنگ سیاهرنگ نیک تراشیده تعبیه کرده‌اند که محل نشستن میهمانان و نجبایی است که به این «اطاق انتظار» می‌آمده‌اند. در وسط سکوی شمالی، یک برجستگی میز مانند و پله‌ دار دیده می‌شود که احتمالاً سکو و یا تختی برای یکی از مهان درباری بوده است. نمای درونی دیوارهای اطاق با کاشی‌های رنگین‌ ـ‌ سبز، آبی و نارنجی، و جز آن‌ ـ پوشیده شده بوده و گل‌های دوازده پر، ردیف‌هایی از نخل و تزئینات دیگر را نشان می داده‌اند از این‌ها چند نمونه به دست آمده که در انبار موزه تخت‌جمشید نگه‌داری می‌شود.

 

درگاه جنوبی این تالار، به سمت حیاط بزرگی که در شمال آپادانا واقع است، باز می‌شود، و 12/5 متر پهنا دارد، و اصلاً به کلی از سنگ ساخته شده بوده بوده و ساده و بی‌نقش بوده است . اکنون تنها کف و قسمت‌های پایینی دوطرفش به جای مانده است. دَر آن دو لنگه بوده و رو به سمت داخل باز می‌شده است. هنوز جای پاشنه‌هایش در گوشه‌های شمالی درگاه ـ رو به داخل تالار- باقی است که شکل یک پیاله گرد و آراسته به گلبرگ دارد. در چوبی بوده است اما روی آن را به احتمال بسیار قوی با ورقه‌هایی از فلزهای گران‌بها پوشانیده و با نقوش حیوانات آراسته بوده‌اند. این درهای بزرگ بیش‌تر اوقات ثابت بوده و از در کوچکی که در پایین آن‌ها تعبیه می‌شده، استفاده می‌کرده‌اند. درست همان‌طور که درهای بزرگ خانه‌های امروزی را مجهز به در کوچکی می‌کنند که برای رفت‌وآمد متواتر افراد مورد استفاده قرار گیرد.

در دو جانب درگاه غربی، دو گاو نر بسیار عظیم جرزهای درگاه را بر پشت خود نگه داشته‌اند. روی این‌ها به جهت غرب است، یعنی دشت و بازدیدکننده تازه وارد شده را می‌نگرند، و پاهای جلویشان بر سکوهایی که 5/1 متر از کف درگاه ارتفاع دارد، نهاده شده است. این نوع گاوانِ «دروازه‌بان» در هنر آشوری سابقه داشته، و در این‌جا هم از همان سنت استفاده کرده‌اند، اما ایرانی تنها به اقتباس بسنده نکرده، و ابداعاتی هم در آن وارد کرده. مثلاً برخلاف نمونه‌های آشوری که پنج پا دارند،‌ این دو ابوالهول، چهارپای طبیعی بیشتر ندارند و دو پای عقبشان حالت حرکت را نشان می دهد. هر یک از گاوان ریشی بلند و مستطیل شکل دارد، که با گل دوازده پر و غنچه‌ای از نیلوفر آبی آراسته شده و بر روی سینه و پهلوها و کپل و شانه و مازه هر یک رشته‌های بسیار مجعد مو، به صورت پولک‌های برجسته، نمودار است، و حلقه‌ای از گل‌های دوازده پر به گردن هر کدام آویخته است. در بالای سر این‌ها، بر جبهه درونی هر یک از جرزهای این درگاه و به صورت قرینه، سنگ نبشته‌ای است به سه زبان و سه خط از خشیارشا، که بر لوحه‌های چهارگوش منقور گردیده. متن وسطی فارسی باستان است و آن‌که رو به سوی دشت می‌باشد، عیلامی است و آن‌که رو به سوی تالار دارد متن بابلی یا آکدی. مضمون هر سه جفت کتیبه، یکسان است یعنی در حقیقت دوازده نسخه از یک کتیبه نگاشته شده است که ترجمه آن چنین است:
خدای بزرگ اهورمزدا است، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که خوشبختی مردمان را آفرید، که خشیارشا را شاه کرد، یکی را شاه بسیاری، یکی را سرور بسیاری.

من (هستم) خشیارشا شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورهایی که مردم گوناگون دارند، شاه این جهان فراخ و دور، پسر داریوش شاه، (از تخمه) هخامنشی.

گوید خشیارشا شاه: این بارگاه همه ملل ( دَووْرَثیمْ ویسَهْ دَهْیوُمْ) را من به توفیق اهورمزدا ساختم. بسا ساختمان‌های خوب دیگر در این پارسه (= تخت‌جمشید) کرده آمد، که من برآوردم، و پدرم برپا کرد. هر آن بنایی که زیبا می‌نماید، همه را به تأیید اهورمزدا ما ساختیم.

گوید خشیارشا شاه: اهورمزدا مرا بپایاد! و کشورم را و هر چه بر دست من ساخته آمد، و هر چه بر دست پدرم برپا گشته،این‌ها را نیز اهورمزدا بپایاد!
بر این جرزها، و حتی بر تنه این گاوان، گروهی از بازدیدکنندگان نامی و گمنام اسم و رسم خود و تاریخ دیدارشان از تخت‌جمشید را کنده‌اند (برای صورتی از این نام‌های مشهور، ن. ک: .
G. N. Curzon, Perisa and the Perisan Question II, p. 157)، و از میان این‌ها مشهورتر از از این‌ها یند: کارستن نیبور( سیاح دانمارکی، که از عربستان و ایران دیدن کرده، و اثرش حاوی نکات وتصاویر مهمی در باب ایران است، سال 1765)، کاپیتن جان‌ملکم ( سفیر عالی‌ رتبه‌ بریتانیا در دربار ایران که با فتحعلیشاه معاهداتی بست و تاریخ مهمی در باب ایران نوشت ، سال 1800، و باری دیگر در 1810 )، سرهارفور جونز بریجز ( سفیر بریتانیا در دربار ایران در زمان فتحعلیشاه که در جوانی از دوستان لطفعلی‌خان زند بود و سرگذشت او را نوشت سال 1809)، جیمس موریه( سفیر بریتانیا در دربار ایران در زمان فتحعلیشاه که کتاب حاجی‌بابای اصفهانی و دو سفرنامه مهم از آثار اوست)1810)، کنت گوبینو،( فرانسه در دربار ناصرالدین شاه که آثار زیادی در باب تاریخ و مردم شناسی آسیا و ایران دارد) استانلی (کاشف سرچشمه رود نیل، که از طرف نیویورک هرالد به عنوان خبرنگار به ایران سفر کرد 1870) و شارل تکسیه،‌ ( مورخ هنر و سیاح فرانسوی که در 1840 به ایران سفر کرد و آثارش در باب هنر ایران باستان بسیار ارزنده است).

 

درگاه شرقی همان وضع واندازه درگاه غربی را دارد، به جز این‌که به جای «گاوان دروازه‌بان»، ابوالهول‌هایی با سر انسان، تنه گاو و بال عقاب، جرزهای درگاه را بر پشت نگه داشته‌اند. بر سرهای این‌ها تاج بلندی دیده می‌شود به شکل استوانه، که در بالا و پایین دو نوار مزین به گل‌های دوازده پر دارند و از نوار پایینی سه جفت شاخ به طور موازی روییده‌اند و شکل یک عدد 8 را درست کرده‌اند. بال‌ها به صورت داس و با پرها و شاه‌ پرهای شکوهمند و موازی نمودار گشته‌اند، و پاها استوار بر روی سکوها نهاده شده است. روی این ابوالهول‌ها به سمت کوهستان یعنی به مشرق است و در پیش رویشان خیابانی پهن، به طول 92 و عرض 70/9 متر گسترده شده که در دو سوی دیوارهای خشتی قطور داشته و به حیاط شمالی کاخ صدستون منتهی می‌شده است. در دو سوی این خیابان، که «خیابان سپاهیان» نام‌گذاری شده است طاقچه‌های مضرس چند لبه‌ای به فواصل 7 متر از یکدیگر تعبیه کرده بوده‌اند که احتمالاً محل ایستادن سربازان وافسران به هنگام تشریفات بوده است. کارشناسان تعمیرات تخت‌جمشید سر در درگاه شرقی را که 8 متر طول داشته است و تاج روی آن هم، سنگ دیگری بزرگ‌تر و آراسته به برگ‌های نخل بوده، پیدا و تعمیر کرده و سپس بر جای اصلی نصب کرده‌اند.

گروه تعمیراتی، بسیاری از قسمت‌‌های دیگر، مانند سکوی گرد دیوارها، درگاه‌ها و سردرها، را تعمیر کرده است، و بدین‌گونه خصایص و نمای اصلی بنای «دروازه ملل» را بهتر نمایان ساخته. امیدواریم با تحقیقات بعدی، قطعات دیگری از آن‌چه تاکنون به دست نیافتاده، پیدا شود.

همچنان که گفته شد، «دروازه همه ملل» وضعیت یک «اطاق انتظار» را داشته است. درگاه غربی راه ورود به درون تالار بوده است و دو درگاه دیگر راه خروج از آن. احتمال می‌رود که درگاه شرقی راه خروج بزرگان پارسی و ایرانی به سوی کاخ صدستون بوده است. در حالی که درگاه جنوبی ویژه نجبای قبایل گوناگون تابع ایران هخامنشی بوده است که از آنجا به سمت آپادانا می‌رفته‌اند.

enik

 


کاخ صد ستون یا «تالار تخت»:.

کاخ صد ستون یا «تالار تخت»

دومین کاخ تخت‌جمشید از حیث وسعت بنای شکوهمندی است در مشرق حیاط آپادانا که تالار مرکزی آن صدستون سنگی (ده ردیف در ده ردیف) داشته است و از این روی آن را «صدستون» خوانده‌اند. اشمیت آن را «تالار تخت» نامید زیرا که وی یک صدستون دیگر، اما بسیار کوچک‌تر، در میان دستگاه خزانه کشف کرد؛ اما چون نام صدستون بسیار مشهور و از قدیم‌الایام معمول بوده است، ما نیز همان را به کار می‌بریم.

قسمت اصلی کاخ، همان تالار بزرگ است که شکلی چهارگوش (5/68×5/68متر) و کمی بیش‌تر از 4600 مترمربع وسعت دارد و سطح آن را 2 متر پایین‌تر از سطح آپادانا گرفته‌اند. هشت درگاه، دو عدد در هر دیوار، آن را به دالان‌ها و صندوق‌خانه‌ها و یک ایوان وصل می‌کند. در شمال آن ایوانی و سپس حیاطی بزرگ وجود دارد و در مشرق آن یک دستگاه ساختمانی‌ ـ مشتمل بر تالارها و انبارهای سربازی و راهروها و دالان‌های کوچکتر قرار گرفته است و در شمال حیاط  کاخ نیم تمامی است درست به شکل و طرح «دروازه خشیارشا»، که پیشتر توصیف کرده‌ایم. در مغرب حیاط  دالان بلند و انبار مانندی است که در شمال بریده می‌شود تا دو حیاط آپادانا و صدستون را به هم بپیوندد. یک خیابان بزرگ به طول 90 متر و عرض تقریبی 10 متر از «دروازه خشیارشا» در جهت عمودی رو به شرق تا به شمال «دروازه نیمه‌تمام می‌رسد» و این خیابان را (خیابان سپاهیان) می‌نامند زیرا می‌پندارند رژه سربازان جاویدان در آن انجام می‌گرفته است. اکنون به شرح برخی از قسمت‌های مهم این کاخ می‌پردازیم.

 

تالار بسیار مهم «صدستون» یا «تالار تخت» را خشیارشا آغاز کرد و اردشیر یکم به پایان رسانید. این مطلب را یک سنگ پی بنا که هرتسفلد در گوشه جنوب شرقی تالار یافت گواهی می‌کند. این لوحه 35×35×5/7 سانتی‌متر است و بر دو روی و یک لبه آن و نبشته‌ای به خط میخی بابلی نقر شده که بر اساس ترجمه کامرون بدین‌گونه است:

اردشیر شاه گوید:

این خانه، خشیارشا شاه، پدر من،

پی‌اش را ریخت، به تأیید اهورمزدا،

من، اردشیر شاه،

آن را برآورم ]و[ تمامش کردم.

احتمالاً بنای کاخ در حدود 470 ق.م. آغاز و حدود 450 تمام شده است. دیوارهای تالار ازاره‌ای از سنگ سیاه مرمرنما به ارتفاع 40 سانتی‌متر داشته است. در هر یک از دیوارها دو دریچه سنگی و نه طاقچه درست کرده بودند مگر در دیوار شمالی که فقط دو طاقچه (در دو گوشه) و در عوض پنج دریچه سنگی داشته است. ده ردیف ستون، هر ردیف ده تا، سقف‌ها بنا را برپای می‌داشته است. زیرستون‌ها همه به شکل زنگوله بوته‌دار و قلمه ستون‌ها به شکل استوانه شیاردار و مکلل به گل و بوته‌های مرکب و مظهر درخت نخل است.  بر روی ستون‌ها سر ستون‌های گاو دو سر گذارده بودند. بنابر تحقیقات آقا و خانم تیلیا ارتفاع ستون‌ها به 14 متر می‌رسیده است. از همه سر ستون‌ها تالار تنها دو عدد بسیار زیبا و درخشان باقی مانده بود که آنها را پنجاه سال پیش به شیکاگو برده‌اند.

دو درگاه جنوبی به دالان بلند و درازی باز می‌شده‌اند که در گوشه غربی به یک اطاقک می‌پیوسته است و از این اطاق  با پلکانی کوچک به قسمت شمالی حرمسرا و از آن‌جا به کاخ «سه‌دری» راه می‌یافته‌اند و با پلکان دیگری به دالان غربی تالار می‌رسیده‌اند. خود این دالان توسط درگاه پله‌داری به جنوب حیاط آپادانا وصل می‌گردیده است. دو درگاه شرقی به صندوق‌خانه‌ها و یا یک دالان مرکب متصل بوده‌اند اما درگاه‌های شمالی به ایوانی بزرگ که دو ردیف هشت‌تایی ستون داشته است باز می‌شده است. این ستون‌ها درست مانند ستون‌های تالار بوده‌اند، فقط سر ستون انسان دو سر داشته‌اند یعنی مانند سر ستون‌های ایوان شمالی «کاخ سه‌دری» بوده‌اند. این مطلب می‌رساند که هر دو بنا متعلق به یک دوره یعنی زمان اردشیر یکم، بوده‌اند. یکی از ستون‌های این ایوان را تعمیر و باز برپای کرده‌ایم. دو طرف ایوان دو اطاق برای سربازان ساخته بودند و بر درگاه آن‌ها نقش سربازانی با نیزه و سپرنیین کنده بودند که روی به درون ایوان دارند. بر جرز گوشه شمال غربی این اطاق‌ها سروگردن‌ دو گاو ساخته‌اند.  یکی از آن‌ها را در اواخر دهه پنجاه به جایش نصب کرده‌ایم. در سرتاسر ایوان و تالار آثار سوختگی شدید و مهیبی که هدیه اسکندر به ایرانیان بود به چشم می‌خورد. گذشتگان بقایای اشیای سوخته وخاکستر چوب سدر متعلق به سقف را یافته‌اند و بدین ترتیب شکی نمانده است که کاخ‌های تخت‌جمشید را آتش ویران کرده است.

 

چهار موضوع بر درگاه های تالار صدستون حجاری شده است. یک صحنه بارعام چهار بار بر هر طرف دو درگاه شمالی، که از نظر ارتفاع بلندتر از درگاه‌های دیگر می‌باشند، تکرار شده است. رویه دیوار درگاه را به شش قسمت افقی تقسیم کرده‌‌‌اند، و در قاب بالایی بالا اردشیر یکم را نموده‌اند که بر کرسی فرمانروایی نشسته است و روی به بیرون دارد. در برابر او دو عودسوز گذاشته‌اند و مردی در جامه مادی اندکی به جلو خم شده است و با دستی عصای حاجبان را گرفته و دست دیگر را بالا آورده دهانش را لمس می‌کند پشت سر وی مردی ایستاده است که جامه پارسی دارد اما یک شال رخجی را چند دور گرد سرش پیچیده و به دستی یک عوددان دارد و دست دیگر را روی مچ دست اول انداخته است و با احترام تمام روی به تخت‌ پادشاه کرده. پشت سر پادشاه سه نفر ایستاده‌اند: اول یکی بی‌ریش و سبیل که خواجه‌ای درباری بوده و  در جامه پارسی با کلاه شال‌وار رخجی است؛‌ وی مگس‌پرانی را به یک دست بالای تاج پادشاه گرفته است و حوله‌ای به دست دیگر دارد نفر دوم مردی است در جامه مادی که ترکش و کمان‌دان و تبرزین و به طور کلی اسلحه پادشاه را حمل می‌کند نفر سوم سربازی است پارسی که نیزه به دست ایستاده همه صحنه در یک قابی از گل‌های دوازده پر محاط  بوده است، و بالای سر پادشاه لبه مزین سایه‌بان شاهی دیده می‌شود. شادروان سلطنتی دارای منگوله‌های زیبایی است که از شراب‌ها آویخته. «فّر ایرانی» (قرص بالدار) را در میان دو صف از گاوان نر مقابل هم (در ردیف بالا) و شیران نر غران و متقابل (در پایین) نقش کرده‌اند.

این صحنه بارعام مثل صحنه بارعام مکشوف در خزانه است، اما دو تفاوت بسیار عمده در میان این دو وجود دارد یکی این که در این مجلس ولیعهد پادشاه مصور نشده است دوم این که در این صحنه، تاج پادشاه کلاه استوانه‌ای ساده‌ای است که در بالا یک بند افقی و برجسته می‌خورد و دو لبه خرد پیدا می‌کند و این همان تاجی است که در  کاخ «سه‌دری» هم دیدیم. اما تاج خشیارشا بدان‌گونه که بر درگاه های «هدیش» و«نقش بارعام شاهی» مکشوف در خزانه (که اصلاً متعلق به مرکز پلکان آپادانا بوده است) دیدیم، استوانه‌ای است ساده که رو به بالا تنها اندکی پهن‌تر می‌شود و هیچ لبه و بندی ندارد گذشته از این در نقش بارعام صدستون روی تاج و مج پادشاه و در گردن و گوش او زینت‌آلات حقیقی و گران‌بها را به سنگ چسبانیده بوده‌اند. ولی در صحنه بارعام خزانه چنین زیورهایی نمی‌بینیم.

 

باید این طور تصور کرد که در اصل در جلو تخت پادشاه پنج صف از سربازان پیاده در دو گروه مقابل همدیگر رو به چپ ایستاده بوده‌‌اند، بدانسان که میان آنان فضایی خیابان مانند از پیش کاخ تا به پیش تخت ادامه می‌یافته است. اما چون هنرمند هنوز به پرداختن علم مناظر و مرایا (پرسپکتیو) موفق نبوده است این صف‌های کنار هم را طوری منقوش کرده است که گفتی هر صفی روی سر صف دیگر جای داشته هر صف کامل (ده نفری) در یک قاب مزین به گل‌های دوازده پر محاط شده است. همه جرزهای درگاه های شمالی به یک مجلس کامل از این سربازان و بارعام شاهی آراسته‌اند. صحنه‌ها طوری است که در هر درگاهی یکایک افراد را دوبار، هر بار از یک سمت، نقش کرده‌اند، یعنی در هر درگاه وقتی که به سمت چپ بنگریم افرادی را می‌بینیم که از سمت راست نموده شده‌اند، وقتی که از سمت راست نگاه می‌کنیم، همان افراد را می بینیم که این دفعه از سمت چپ نمایانند. بنابراین در هر درگاه  فقط پنج گروه ده نفری (در پنج رده مقابل هم) نقش شده‌اند. در حقیقت دو درگاه  صدستون مجموعاً یکصد سرباز را در ده ردیف ده نفری نشان می‌دهند، واین درست همان نقشه تالار صدستون را نشان می‌دهد. یعنی در این نقوش، هر سربازی را به یک ستون مملکتی تشبیه کرده‌اند و تاج وتخت پادشاهی را متکی بر این آزاد مردان دانسته‌اند. در ردیف اول تنها نیزه‌ وران سپردار در جامه پارسی (کلاه شیاردار استوانه‌ای و دامن وقبای چین‌دار و کفش‌ سه‌بندی) ایستاده‌اند. در ردیف‌های دیگر دو پارسی در وسط  و رو به روی هم با نیزه ایستاده‌اند و دیگران، که یکی در میان در جامه پارسی و مادی می‌باشند، نیزه و کمان و ترکش و کمان‌دان دارند ما در این گروه یکصد‌نفری از سربازان یکصد فرمانده بزرگ سپاه ایران را تشخیص می‌دهیم که خود پادشاه فرمانده آنان بوده است. با این حساب یکصدویازده فرمانده را باید در اینجا بشمار آوریم و این همان شماره‌ایست که در مورد پلکان‌های ورودی تخت‌جمشید و نیز منازل راه شاهی هم دیدیم.

روی پادشاه منقوش بر این درگاه‌ها به بیرون است و این مطلب می‌رساند که این‌ها «خروجی»‌های تالار بوده‌اند، نه ورودی‌های آن.

 

بر درگاه‌های کوچک‌تر دیوارهای غربی و شرقی شاه را در حال نبرد با شیر و هیولا  نموده‌اند: درگاه‌های شمالی دیوارهای شرقی و غربی هر کدام در دو مجلس شاه را نشان می‌دهند که کاکل شیری بالدار و بر سر پا بلند شده را به یک دست گرفته است و با دست دیگر خنجری به شکمش فرو کرده. درگاه‌‌های جنوبی دیوارهای غربی و شرقی شاه را در جنگ با گاوی کوهی و شیری غران می‌نمایند. این نقش‌ها همان‌اند که در کاخ داریوش (تَچرَ) و «حرمسرای خشیارشا» تکرار شده‌اند.

درگاه‌های جنوبی هر کدام «بر داشتن اورنگ شاهی توسط نمایندگان ملل» را نشان می‌دهند: اما در اینجا ‌ـ بر خلاف درگاه شرقی «کاخ سه‌دری» هر صحنه فقط  پادشاه (اردشیر اول) را نشان می‌دهد که توسط  چهارده اورنگ‌‌بر حمل می‌شود و ولیعهد او را نقش نکرده‌اند. ارتفاع این درگاه‌ها کم‌تر از درگاه‌های شمالی است، و رویه داخلی هر جرز به چهار قسمت تقسیم شده است که قاب بالا مزین به تصویر اردشیر اول است که زیر شادروان شاهی و در سایه «فّر کیانی» (انسان بالدار) بر تخت نشسته و به درون تالار برده می‌شود. پشت سرش تنها یک خواجه سر است که حوله و مگس‌پران بدست گرفته. تمام صحنه و به ویژه تصویر «فّرایرانی» و «فّر‌شاهی» از رنگ‌های زیبا می‌درخشیده است و ما در اینجا نمونه باز ساخته شده چنین نقشی را به لطف و اجازه خانم و آقای تیلیا می‌آوریم. سه قسمت پایینی، نمایندگان ملل تابع را نشان می‌دهند، و این‌ها همان‌اند که بر درگاه شرقی «کاخ سه‌دری» کنده شده‌اند، اما در اینجا دو گروه 14 تایی نقش شده‌اند. 4 نفر در بالا و 5 نفر در میان و 5 نفر در ردیف پایین. این صحنه بر هر درگاه دو بار بر جرزهای متقابل هم تکرار شده است. پس بر روی هم 28 نفر مختلف را نقش نموده‌اند، یعنی درست همان‌ها که در نقش درگاه شرقی «کاخ سه‌دری» دیدیم. در حقیقت این افراد در نظم و ترتیب ولباس و حالت درست همان‌اند که در مورد پیش توصیف کردیم. پس بر هر درگاهی، یک سمت از 28 نماینده اورنگ‌بر را (البته بر دو جرز متقابل) تصویر کرده‌اند. این ترتیب را می‌توان به صورت زیر نمودار ساخت:

نقش‌های این درگاه‌ها پادشاه را در حال ورود به تالار تخت نشان می‌دهد و این ثابت می‌کند که راه ورودی همان پلکان رابط میان «حرمسرا»، «کاخ سه‌دری» و صدستون بوده است.

استحکامات شرق صدستون

در شرق صدستون و خزانه، خیابان بلندی به طول 320 متر صفه را از برج و باروی دامنه کوه جدا می‌کند. از این استحکامات پیش‌تر سخن رانده‌ایم در این جا یادآور می‌شویم که در قسمت مرکزی ناحیه جنوبی این استحکامات شالوده برجی را بازسازی کرد‌ه‌ایم و در دیوار آن پلکانی ساخته‌ایم تا برای رفتن به بالای استحکامات و بازدید آثار دامنه کوه راه آسانی وجود داشته باشد. در جنوب این پلکان تالاری با کف آجر فرش و شماری اطاق‌ها و دهلیزهای کوچک وجود داشته‌اند که به گواهی اشیای یافت شده در آن‌ها قرارگاه‌ نگهبانان و انبار بوده‌اند. اریک اشمیت در اطاق 16 که چند متری جنوب شرقی تالار مذکور واقع است هفت عدد خشت سنگی مکتوب به کتیبه‌هایی از خشیارشا به زبان‌های فارسی باستان، عیلامی و بابلی یافت که بی‌قواره و بی‌جا به صورت رویه یک نیم‌ کت جای داده شده بودند و معلوم بود که این کار را بعد از سقوط تخت‌جمشید کرده‌اند. احتمال می رود که نزدیک به 3000 نفر از سربازان اسکندر به خوبی می‌توانسته‌اند به هنگام سوختن تخت‌جمشید به این استحکامات بروند و منظره آتش‌سوزی مهیب کاخ‌های شاهی را از نزدیک تماشا کنند. به هر حال این کتیبه‌ها اصلاً سر جای خودشان نبوده‌اند از این هفت کتیبه سه لوح به زبان فارسی باستان همان متن «سنگ پی‌بنای حرمسرا» را باز می‌گویند، که پیش از این آورده‌ایم از چهارلوح دیگر، دو تا به زبان فارسی باستان، یکی به بابلی و یکی (که خرد و ناقص شده بوده) به عیلامی است همه اینها متن یکسانی از خشیارشا هستند که وی در آن می‌گوید که پس از پادشاه شدن پرستشگاه دیوان را کنده و دیوپرستی را نهی کرده است.enik

 


<      1   2   3   4   5   >>   >



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]