Eni kazemi - گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان

     

 

 

 

 

.: سایر زبان ها : عربی ؛ انگلیسی ؛ ترکیه ؛ فارسی :.

 

.: سایر بخش ها: دانلود کتابهای باستانی؛ ؛ اساطیر و افسانه های باستانی ؛ چهره های ماندگار ؛ انی کاظمی :.



معماری بناها و کاخهای پادشاهی کهن مصر باستان:.

معماری بناها و کاخهای پادشاهی کهن مصر باستان

در حدود 3000 قبل از میلاد مسیح مصر سفلی و مصر علیا توسط
فرعونی بنام "تامر"با هم متحد شدند و اولین سلسله با یک سیاست واحد
ترکیبی از دو فرهنگ را به مورد اجرا در آورد پس از گذشت این دوره که به تدریج
معماری مصطبه (با اهرام اشتباه نشود )آغاز می شود
.

مقابر مصطبه ای :این مقبره
ها که معمولا به شکل سکویی بلند و مستطیل شکل با دیوارهای پر شیب و قطور و با مفرغ
ا سنگ یا آجر هستند محوطه ای برای دفن بودند که محوطه  اصلی تدفین در زیر زمین و عمق زیاد قرار داشت و
بوسیله هواکش به سکویی بلند متصل می شده است و بسیار محکم بوده اند.

احتمالا شکل مقبره های مصطبه از تپه های خاکی یا سنگی که
مقبره های پیشین رو می پوشنید.گرفته شده است و در حالی که در تمدن بین النهرین به
آئین مردگان اهمیت نمی دادند در صورتی که در مصر احتمالا برعکس بوده و مردگان در
درجه اول قرار می گرفتند که شاید دلیلش زندگی پس از مرگ بوده است .

در سراب یا همان محوطه تدفین مقبره مصطبه ای هیچگونه
ارتباطی با محیط خارج وجود نداشت .نقاشی و مجسمه متوفی و نیز اشیا نفیس و ظروفی که
برای مرده لازم بوده است می گذاشتند.ارتباط مقبره با خارج را که دری بود و به فضای
کوچکی منتهی می شد که اقوام نزدیک هدایای خود را آنجا می گذاشتند و از سوراخی که
از بالای جسد متوفی را از آن وارد می کردند د برخی موارد از بام تا محل استقرار
جسد بیش از 30 متر عمق داشته و پس از اینکه جسد را داخل قرار می دادند این سوراخ
را کاملا مسدود می کردند و دهانه آن را به دقت مانند سایر نقاط سقف می پوشانند .به
طوریکه دیگر این مسیر کشف نگردد .

این سبک مقبره ها تا زمانی که اهرام بوجود آمد ادامه یافت و
به عنوان  مقابر نزدیکان و اشراف فرعون در
کنار اهرام  بنا گردید و طول آن از 5/4 تا
52 متر و ارتفاعشان 3-9 متر متغیر بوده است و علت عمود نبودن دیوار های این مقابر
و تمایل آنها به داخل احتمالا استحکام این دیوارها نسبت به دیوارهای عمود است.

 


وصیت نامه داریوش کبیر به خشایارشاه:.

اینک که من از دنیا می روم ، بیست و پنج کشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در این کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند ، جانشین من خشایار شا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد .
اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور در یک زر ( بیش از ترلیون )در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد ، زیرا قردت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست . البته به خاطر داشته باش تو باید به این خزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی ، من نمی گویم  که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن ، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند ، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه برگردان                          .
مادرت آتوسا ( دختر کوروش کبیر ) برگردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن.
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود و تو باید یعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یا سه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید به دست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوغه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت و لو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود                            .
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است ، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازت کنی چون با تو دوست اند وتو ناچاری رعایت دوستی نمایی            .
کانالی که من می خواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ( کانال سوئز ) به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد ، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند            . 
اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ، نظم و امنیت بر قرار کند ، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی ، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .
توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغ گو و متملق را به خود راه نده ، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم درغگو را از خود بران . هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند ، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم ماس نخواهند داشت .
افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن ، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند                 .
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا اینکه فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد .
همواره حامی کیش یزدان پرستی باش ، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .
بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم برمن بپیچان و در تابوت قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر شوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کرد  ?مردم و تو نیز خواهید  ?مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد ، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند ، اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی ، غرور و خود خواهی بر تو غلبه نخواهد کرد ، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی ، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اینکه بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند                    .
زنهار ، زنهار ، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو ، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند ، زیرا کسی که مدعی است اگر قضاوت کد ظلم خواهد کرد          .
هرگز از آباد کردن دست بر ندار ، زیرا که اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهدگذاشت ، زیرا قاعده اینست که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود ، در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهر سازی را در درجه اول قرار بده           .
عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت ، ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ، ظلم کرده ای ، زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای                      .
 بیش از این چیزی نمی گویم ، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر تو اینجا حاضراند کردم تا اینکه بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است.

هرودوت در سخن ازخصلتهای ایرانیان می‌نویسد::.


 هرودوت در سخن ازخصلتهای ایرانیان می‌نویسد:که ایرانیان دروغ را بزرگ‌ترین گناه می‌دانند، و وامداری را ننگ می‌شمارند، و می‌گویند وامداری از این‌رو بد و ناپسند است که کسی‌که بدهکار باشد مجبور می‌شود که دروغ بگوید؛ از این‌رو همواره از ننگِ بدهکار شدن می‌پرهیزند. ایرانیان به‌همسایگان احترام بسیار می‌گزارند، هرچه همسایه نزدیک‌تر باشد بیشتر مورد توجه است و همسایگان دور و دورتر در مراتب پائین‌تری از احترام متقابل قرار دارند. ایرانیان هیچ‌گاه در حضور دیگران آب دهان نمی‌اندارند و این کار را بی‌ادبی به‌دیگران تلقی می‌کنند؛ آنها هیچ‌گاه در حضور دیگران پیشاب نمی‌کنند و این عمل نزد آنها از منهیات مؤکد است. در میگساری تعادل را مراعات می‌کنند و هیچ‌گاه چنان زیاده‌روی نمی‌کنند که مجبور شوند استفراغ کنند یا عقلشان را از دست بدهند. ایرانیان روز تولدشان را بسیار بزرگ می‌شمارند و در آن روز مهمانی و جشن برپا می‌کنند و سفره‌های گوناگون می‌کشند، گاو و گوسفند سرمی‌برند و گوشت آنها را در میان دیگران بخش می‌کنند (خیرات و صدقه می‌دهند). آنها هیچ‌گاه در آبِ رودخانه پیشاب نمی‌کنند و جسم ناپاک در آب جاری نمی‌اندازند؛ و اینها را از آن‌رو که سبب آلوده شدن آب جاری می‌شود گناه می‌شمارند

 


معماری ایلام قدیم و معماری ایلام جدید:.

معماری ایلام قدیم و معماری ایلام جدید 

تاریخ ایلام به حق آغازین بخش تاریخ ایران را
تشکیل می دهد . زیرا کشور ایران زادگاه اصلی ایلامیان بوده است

معماری ایلام قدیم:تنها اطلاع به این دوره از
نقش مهر هایی است که از دوران اولیه ایلام باقی مانده و آن یک نقش برجسته مربوط به
نینوا در دوره آشوری متاخر است . در این نقش برجسته  معبدی به صورت یک بنای مربع مستطیل بلند بریک
شالوده ایوان دار نشان داده شده نمای جلو دارای یک روزنه هایی بوده است . در قسمت
پشت ممکن پله هایی برای دسترسی به عبد وجود داشته است . در نمای آن دو چارچوب در
بلند دیده می شود که در سمت چپی را یک پرده نی ایی آنرا از نور آفتاب محافظت می
کند . احتمالا مداخل ورودی بوده است و در سمت راست شاید نمایی از یک در بوده است .

جالب ترین ویژگی این معبد سه شاخ بزرگ است که
در دو طرف دیوارهای معبد نصب شده است و این ما را به یکی از عجایب ساختمان معابد
ایلامی متوجه می سازد . بعدها سنگ نبشته های ایلام میانی ثابت می کنند که این شاخ
ها جزء مهمی از هر معبد را تشکیل  می دادند
چون نماد الوهیت بود . و یکی از پادشاهان ایلامی در سده دوازدهم (ایلام میانی )
افتخارش این بوده که بیست معبد شاخی را فقط بازسازی کرده است .

معماری ایلام میانی :بدون اغراق درخشانترین
دوره حکومت ایلامیها دوره میانی است که د آن آثار معماری ارزشمندی ایجاد گردیده
اغلب معابد هستند. ایلامی ها هم مانند اقوام باستانی دیگر به مذهب و پرستش خدایان
متعدد اهمیت میداده اند و موید این مطلب کشف معابد . گور ها و نقوش برجسته در نقاط
استقرار آنهاست . سکس از آثار قابل تامل و مهم آنها زیگورات چغازنبیل  است که به بررسی آن می پردازیم.

زیگورات چغازنبیل :آثار باستانی چغازنبیل در
دشت خوزستان و در فاصله حدود سی کیلومتر در جنوب شرقی شهر شوش در کرانه غربی
رودخانه دز واقع شده است. این آثار شامل  زیگورات یا معبد عظیمی است که به وسیله اونتاش گال پادشاه مقتدر ایلامی
برای خدای اینشوشیناک در حدود 1265 ق.م ساخته شده است .

زیگورات چغازنبیل کهن ترین اثر ایرانی است که
دارای ابعاد و خصوصیات خیره کننده است و با اهرام مصر برابری می کند .این بنای
عظیم به صورت هرم مطبق یا پله پله ساخته شده است . این معبد یکی از نمونه های
بسیار برجسته مهارت معماری ایلامی هاست .

در اولین نگاه به آن می توان دریافت که این بنا
مبتی بر مقیاسی عظیم بوده است . طراح آن هیچکس جز خود اونتاش گال نمی نواند بوده
باشد اما نظارت او به نظر نمی رسد موجب درگیری میان او و معماران و کارگرانش شده
باشد نگاهی گذرا به پلان و بقایای آن تصویری از نیروی عظیم   کاری را که برای انجام این بنای شکوهمند لازم
بوده است به ما می دهد .بنایی که با ساختمان های مدرن قابل مقایسه است .در آغاز
کار میلیون ها خشت و هزاران آجر باید آماده می شد .مواد اولیه در محل ساختمان در
دسترس بود و آب هم از رودخانه دز در مسافتی یک کیلومتر و نیم دورتر تامین می شد
.اما تامین سوخت برای پختن آجرهای بزرگ و زیبای دیوارها و راهروها پر هزینه وقت
گیر و مشکل بود . سوزیان(دشت خوزستان )که امروز تقریبا از درخت خالی است .در قدیم
هم تقریبا به همین اندازه کمبود درخت داشته است .بنابراین چوب لازم برای سوخت باید
از کوهستانهای لرستان بریده می شد توسط الاغ و گاو کوهی تا سرچشمه دز حمل گردید و
آنگاه از طریق رودخانه به محل مورد نظر منتقل می گشت.

شاه اونتاش گال سالها مجبور شد لشگر کاملی از
دهها هزار کاشی ساز آجرپز بنا و کارگر را به کار گیرد و آنها را اداره کند .او به
متخصصانی برای طرح های بدیع زهکشی و آبیاری شهر دور – اونتاش و متخصصانی برای طرح
های تزئین دیوارها با کاشیهای به رنگ روشن و برای هدایای بی شمار فلزی مرمرین یا
شیشه و بلور احتیاج داشت . او به یک گروه کامل ازکاتبان برای نفر حروف روی هزاران
آجر نیاز داشت زیرا همه اینها با دست نوشته می شد بی آنکه مهری در کار باشد
اینجاست که قدرت سازماندیهای ایلامیان موجب اعجاب و تحسین می شود.

طرح اصلی زیگورات مربعی است به اضلاع 105 متر .
بنابراین هر طرف زیگورات در پایه 200 (ال) ایلامی طول داشت ال برابر 5/52 سانتی
متر بود(نیم زرع)و تقریبا بیشتر از سه هزار سال در ایران بدون تغییر بر جا مانده
تا وقتی که سیستم متریک برقرار شد . گوشه های مربع اصلی دقیقا در جهات اربعه است.

زیگورات به وسیله دیوار عظیمی که گرداگرد آن را
فراگرفته محصور گردیده است . ابعاد این دیوار 800*1200 متر است . دیوار داخلی
دیگری دوردادور ساختمان مرکزی و اصلی معبد را احاطه کرده و محوطه ای در حدود
400*400 متر را به عنوان حیاط در اطراف ساختمان به وجود آورده است . داخلی ترین سه
دیواری که در دور-انتاش قرار دارد – دیواری است که در نقاط مختلف هفت دروازه هایی
که حیاطهای اطراف ساختمان را با محوطه اطراف زیگورات مربوط می سازند . برای سهولت
دروازه ها را شماره گذاری کرده ایم و به شرح هر یک از آنان می پردازیم دروازه
شماره 7 مسلما از نظر ایلامیان بسیار مهم بوده است .در این دروازه دو ردیف مذبح
(قربانگاه)و در هر ردیف 7 عدد میز وجود دارد که احتمالا در مواقع نیایش دو ردیف
هفت تایی قربانی می شده است . مجرایی که خون قربانیان در آن جاری می شده است هنوز
قابل مشاهده است . این میزهای کوچک مذبح با آجر فرش شده و در مقابل پله های جنوب
شرقی زیگورات قرار دارد دوباره ظاهر می شود .

نزدیک گوشه جنوبی  از الگوی کلی تبعیت نمی کند . زیرا تنها این
یکی به وسیله سنگهای تراش خورده مفروش شده و درز سنگها نیز با قیر انباشته شده است
. سنگها نشان دهنده اثر چرخهای گاری است به گونه ای که درآن نمی توان تردید کرد و
این خود دلیل آنست که گاریها از دروازه شماره 3 استفاده می کرده اند . همه شش
دروازه دیگر به راههای آجرفرش باز می شوند که به زیگورات می رسد اما این راهها همه
مورب اند نه مستقیم به نظر می رسد که ایلامیها به عنوان یک اصل اعتقادی از راههای
مورب وارد معابد خود می شده اند و ورود به طریقه مستقیم را منافی شان این معابد
تلقی می کرده اند .

بزرگترین دروازه از این هفت تا دروازه ,دروازه شماره 4 است که در سمت جنوب شرقی در طرف راست قرار
دارد ((دروازه گاری )) گیر دشمن آنرا ((دروازه شاهی ))نامگذاری کرده است . اما
دروازه ای در دیوار وسطی میان حریم مقدس (سیانکوک)و شهر دور-اونتاش  گشوده شده است که طبق کتیبه های موجود در قسمت
بیرونی ((دروازه بزرگ)) و در قسمت درونی ((دروازه شاهی)) نامیده می شده است .
بنابراین برای آنکه از اشتباه جلوگیری کنیم دروازه شماره 4 را ((شاه دروازه
زیگورات )) نامگذاری خواهیم نمود.

بطوریکه در اشکال این ساختمان می بیند در مقابل
دروازه های شماره 2و4و7 یک معبد  مربع شکل
ساخته شده است . طبق کتیبه ها معبد کنار دروازه شماره 7 به خدای هومبان هدیه شده
بوده است . در کنار آن دو معبد دیده می شود که هر دو در مقابل دروازه 1 در قسمت
انتهایی چپ قرار گرفته اند یک معبد برای الهه ((ایشینیکاراب)) و در فاصله بین این
معبد و معبد هومبان معبد دیگر برای الهه بزرگ کیریریشا . به همین ترتیب در مقابل
دروازه 6 هم هنوز باز مانده های پراکنده یک معبد خارجی وجود دارد اما در مقابل
دروازه همه آثار ساختمانهای قبلی از بین رفته است . با این همه می توانیم
نظرگیرشمن را که در قسمت ورودی همه این 6 دروازه معابدی وجود داشته است و زیارت
کنندگان از طریق آن وارد محوطه جلویی می شده اند بپذیریم . هر کس می خواست وارد
حریم داخلی شود می باید در همان حالی که هنوز در خارج دیوار بود نسبت به خدایان
ادای احترام کند و احتمالا نذر خود را عرضه نماید.

ساختمان مودری که نزدیک پلکانها در اطراف
دروازه شاهی قرار دارد موجب بر انگیختن پرسش پیچیده ای می شود . آنها چهار متر قطر
دارند و هر یک دارای چهار تاق نمای تو در توی ششگانه است . کتیبه هایی در دور تا
دور پایه برجها وجود دارد که از متن آنها می یابیم این ساختمان های ابهام آور در
زبان ایلامی بنام ((شونشرایرپی))شناخته می شود و وقف خدایان هومبان و اینشوشیناک
بوده است . فقط اگر بدانیم دو واژه ((شونشو)) و ((ایرپی))به چه معناست تمام مشکل
حل خواهد شد . اما از آنجا که چنین برجی در قسمت جنوب شرقی محوطه وجود ندارد  و به نظر می رسد که برای شاه منظور شده بوده
است می توانیم این برجها را پایه ای که تندیس شاه بر آن قرار داشته است تصور کنیم
و این گویای آن است که در قسمتهای دیگر زیگورات که او جسما حاضر نبوده است به صورت
تندیسی از سنگ حضورش اعلام می شده است.

چنانکه گیرشمن با موشکافی خاص خود دریافت که
زیگورات دور-اونتاش نه در یک عملیات بلکه در دو قسمت مجزا ساخته شده است . این
واقعیت به وسیله یک گودال آزمایشی که در قسمت شمال غرب به وسط (مرکز)زیگورات کنده
شده ثابت می شود این گودال در جریان کاوش سال 1960-1961 م نشان دادا که در اولین
مرحله ساختمان فقط آن قسمت از محوطه که در شکل بازسازی شده ساخته شده است .

اولین طبقه زیگورات که مربعی به ارتفاع 8 متر
بود در اطراف یک محوطه داخلی به مساحت تقریبا یکصد متر مربع و با آجرهای پخته
مفروش شده بالا رفته بود این طبقه در سه طرف 8 متر ارتفاع داشت و در ضلع چهارم سمت
شمال شرق 12 متر می توان آنرا با تفکیک از قسمت جنوب شرقی یا " قسمت شاه –
قسمت تماشاگران " نامید . مربع طبقه اول بیست و هشت اتاق دارد که بسیاری از
آنها فقط از طریق پلکانهایی که از طبقات بالا می آید می توان دسترسی داشت . آن
اتاقها که مدخل داشتند درشان به محوطه داخلی باز می شد  به جز یکی از اتاقها (اتاق شماره 19).

در طرف جنوب شرقی طبقه اول معابدی در دو طرف
پلکان وجود دارد که به خدای اینشوشیناک تعلق دارد. معبد شماره 4 که گیرشمن آنرا
((آمی))نامید فقط تا وقتی که طبقات دیگر ساخته شد مسلما برای مقاصد مذهبی مورد
استفاده قرار می گرفته است و پس از ساخته شدن این طبقات دیوار کشی شد و معبد ((ب))
مقابل دروازه 5 جای آنرا گرفت دری داشت که از طریق اتاق به محوطه جلویی جنوب شرقی
متصل می شد حفار چغازنبیل این معبد را به عنوان " معبد پایین " از معبدی
در راس زیگورات که بطور متناوب برای امور مذهبی مورد استفاده قرار می گرفته جدا می
کند حتی در همان سالها هم ترتیبات متناظری را در معبد اینشوشیناک در شوش می یابیم
. در این دوران وی (اینشوشیناک) قربانی های روزانه ای را برای معبد بالا (اعلی)و
معبد پایین برقرار کرد. با آنکه در بین النهرین معبد پایین (کوچک) همیشه خارج اگر
چه نزدیک زیگورات بود اصول ایلامی به روشنی ایجاب می کرد که معبد پایینی جزیی از
اجزاء متشکله زیگورات باشد.

گیرشمن یکی از شگفتیهای این زیارتگاه کوچک را
چنین یاد می کند :"در قسمت چپ طرف مقابل خوابگاه دری به اتاقی باز می شد که
دارای بستری از خشت بود و در برابر فرو رفتگی دیوار قرار گرفته بود . آیا این اتاق
احتمالا محلی  برای  استراحت خدا بود که از محل زندگی خود در راس
زیگورات پایین می آمد ؟ یا منظور از آن هدفی کاملا متفاوت بوده است ".

آنچه تاکنون عنوان گردید در واقع مربوط بود به
مرحله اول ساختمان که معبدی به جز زیگورات بوده است . برای تغییر شکل بنا از معبد
به زیگورات نخست در مرکز صحن حیاط ستون یکپارچه مکعب شکل به طول و عرض 35*35 متر و
ارتفاع تقریبی 40 متر از خشت خام برپاگردید که در واقع پایه ساختمان  معبد "اعلی" زیگورات محسوب می شود .
این ستون مرکزی سپس به وسیله دو صفه دیگر که به ترتیب طبقات دوم و سوم را تشکیل می
داد و ساختمان هر دو آنها نیز از کف حیاط آغاز شده بود احاطه گردید . سرانجام درون
اتاقهای پیرامون حیاط معبد با خشت و آجر پر شد و به این ترتیب طبقه اول زیگورات به
وجود آمد. این مسدود سازی و پر کردن اتاقها تنها در سه سمت انجام گرفت و در معبد
قرینه اینشوشیناک در جبهه جنوب شرق دست نخورده باقی ماند.

اما معبد "اعلی"روی طبقه چهارم قرار
داشت معبد بزرگ اینشوشیناک امروز از این "کوکونوم " هیچ چیز جز کاشیهایی
که از آن سقوط کرده بر جای نمانده است اما با وجود این ابعاد آن را می توان با دقت
کافی تعیین نمود . به طوری که در بالا اشاره گردید سطح طبقه چهارم مربعی به اضلاع
35 متر بود بر این اساس احتمالا معبد بالا (اعلی) ابعادی به اندازه 20*20 متر
داشته است . ارتفاع تقریبی آن نیز قابل کشف است . ارتفاع طبقه اول 8متر و بلندی
طبقه دوم 55/11 متر بوده است و طبقات سوم و چهارم که از بین رفته اند به احتمال
همین ارتفاع را داشته اند . بنابراین از سطح زمین تا کف معبد بالای زیگورات در
حدود 43 متر و بلندی تمامی ساختمان چیزی در حدود 60/52 متر بوده است . پس می
توانیم ارتفاع معبد بالا (اعلی) را برابر با 10 متر در نظر بگیریم که به این ترتیب
عرض آن دو برابر ارتفاعش خواهد شد- همانطور که خود زیگورات بوده :از هر جهت بنایی
بسیار قابل توجه با منظری تا دور دست ها تا حد زیگورات شوش .

پلکان زیگورات چغازنبیل در نوع خود یگانه است
برخلاف زیگوراتهای بین النهرین که در آنها  دسترسی به معبد بالا صرفا " از یک سمت امکان پذیر بود و پله ها از
بیرون به صورت مارپیچ یا در یک خط مستقیم به طبقات بالا می رفت . در چغازنبیل این
دسترسی در چندین مرحله از درون و از طریق پلکانهای مسقف تاقداری (تونل
مانندی)انجام می گرفت.

به طوری که عنوان شد در وسط هر یک از چهار طرف
زیگورات یک مجموعه پلکان وجود دارد . همه این پلکانها به طبقه اول منتهی می شوند
با این تفاصیل که پلکانهای طرف شمال شرق و طرف شمال غرب فقط تا طبقه اول ادامه
یابند .و پلکانهای طرف جنوب غرب علاوه بر طبقه اول به طبقه دوم منتهی می شوند . از
این میان پلکان های طرف جنوب شرقی بنظر می رسد که جالب توجه ترین آنها بوده است
چنانکه به هر حال می باید در خور " قسمت شاه" باشد . این پلکانها در
مقابل دروازه شاه در زیگورات بین ((آ))و ((ب)) یعنی دو معبد اینشوشیناک شروع می
شود و مستقیما به طبقات اول سوم وچهارم می رسند . و در نهایت یک پلکان پنجم در
طبقه چهارم به در ورودی معبد اعلی منتهی می شود . اما جالب توجه آنکه نه از طریق
ادامه دو پلکان قسمت شاه بلکه در قسمت شمال شرق ((تماشاگران)) . در اینجا تصور
روشنی می یابیم از اینکه در نظر یک ایلامی راه وصول به یک معبد به طریقه مستقیم تا
چه حد بی حرمتی جلوه می کرده است . این راه می باید مورب یا پس از دور زدن از یک
گوشه ساخته می شد . ابتکار قابل توجه دیگر معماری ایلامی این است که برای جلوگیری
از خستگی صعودکنندگان با ایجاد دو ایستگاه میان راهی بالا رفتن از طبقات را چند
مرحله ای کرده اند به نحوی که صعد کننده می تواند به سهولت در میان راه با توقف در
ایستگاه ها تجدید قوا نماید . اما هدف معمار از ایجاد ایستگاه ها تنها رفع خستگی
جسمانی نبود بلکه او می خواست از لحاظ بصری نیز محیط مناسبی را برای زائران فراهم
سازد . در هر صورت بحث در ابره این بنای شگفت آور خود نیاز به بررسی جداگانه دارد
که از حوصله این گفتار خارج است .

از دیگر آثار معماری به جای مانده دوره ایلام
میانی می توان به بقایای مجموعه عظیم آثار باستانی هفت تپه در خوزستان اشاره کرد .
بخش اعظم مواد و مصالح ساختمانی را در این مجموعه خشت خام تشکیل می دهد و اما در
سایر بخشها از آجر نیز استفاده کرده اند . پوشش فضاها اغلب تاق نیم بیضی آجری است
اما در سقف بناهای خشتی تیرهای چوبی نیز بکار رفته است . آرامگاه تپتی – اهر دارای
قوس نیم بیضی است که در نوع خود قدیمی است.

معماری ایلام جدید  :از
دوران ایلام جدید به جز یک معبد کوچک که پلان مربع دارد و به زمان شوتروک –
نهونته دوم در اواخر قرن هشتم ق.م تعلق دارد هیچ اثر معماری به دست نیامده است .
نمای این معبد با آجرهای اعابدار سبز رنگ تزیین شده  بود . آجرهای  لعابدار ایلام میانی از تکنیک و ظرافت بیشتری بر خوردار بودند. آثار دیگر
معماری ایلامی که از اسناد و مدارک و نقوش برجسته بدست آمده اند عبارتند از : معبد
سه شاخ بزرگ قصرها و معابدی که در بیرون و داخل دیوارهای شهر دور – اونتاش کشف شده
و تصویری از شهر شوش .

 


پلکان‌ ورودی اصلی پارسه:.


 

راه ورود به صفه، یک جفت پلکان قرینه است که در دیوار غربی نزدیک به گوشه شمالی تعبیه کرده‌اند. در این‌جا، جلو دیوار، محوطه‌ای به طول 5/10 متر و پهنای 7 متر را به اندازه 10 سانتی‌متر از سطح دشت بالاتر آورده و با سنگ‌های بزرگ و نیک تراشیده فرش کرده‌اند، و در امتداد اضلاع کوتاهتر آن دو ردیف پلکان بالا آورده‌اند. هر پلکان، 63 پله دارد و به پاگردی وسیع منتهی می شود، سپس یک صدوهشتاد درجه پیچیده و در جهت مخالف ردیف نخستین، 48 پله دیگر می‌خورد و در ارتفاع نزدیک به دوازده متری زمین به روی صفه می‌رسد. پس هر پلکان بر روی هم 111 پله  و هر پله 90/6 متر طول، 38 سانتی‌متر عرض و 10 سانتی‌متر بلندی دارد. ارتفاع این پله‌ها به قدری کم است که اگر بخواهند، می‌توانند سواره ازآن‌ها بالا و پایین روند. در هنگامی که از تخت‌جمشید پاسبانی نمی‌شده، حیوانات بارکش از آن‌ها بالا و پایین می‌رفته‌اند. اما این که معروف است علت کوتاه گرفتن آن‌ها برای این بوده که سواران بتوانند به بالای صفه روند، اشتباهی عامیانه است   و هیچ دلیلی برای آن وجود ندارد. برعکس، به نظر می‌آید که در ایران باستان با اسپ به درون کاخ شاهی رفتن ممنوع بوده است و نشانه خوار داشتن بارگاه فرمانروا به شمار می‌آمد . پهن بودن پله‌ها و کوتاه بودن ارتفاع آن‌ها به گمان ما برای آن بوده است که عده بسیار زیادی از بزرگان اداری و سپاهی مملکت بتوانند به آسانی، هم گروه  و گفت‌وگوکنان از آن‌ها بالا روند، درست به همان‌گونه که این بزرگان بر پلکان‌های آپادانا و کاخ مرکزی نقش شده‌اند. نباید از یاد برد که بسیاری از این نجبا و ریش‌سپیدان بی گمان سالخورده و توان باخته بوده‌اند.

بعضی از محققان بر آن‌اند که به هنگام برگزاری جشن‌های ملی، بزرگان پارسی و ایرانی از طریق پلکان دست راستی بالا  می رفته‌اند و نجبای قبایل دیگر از پلکان دست چپی.

کناره پلکان‌ها دارای جان‌پناهی از کنگره‌های چهار پله‌ای شکیل بوده است که برخی از آن‌ها هنوز برجایند. هر کنگره 64 سانتی‌متر ارتفاع داشته و در جبهه پهنش طاقچه‌ای مستطیل شکل در آورده بودند. به نظر می‌آید که این کنگره‌ها نمودار و مظهر دژهای پارسیان و فرورفتگی وسط آن‌ها نمایانگر دروازه دژها بوده است. در بالا، میان دو سر پلکان و «دروازه ملل»، یک جلوخان کوچک وجود داشته است.

سنگ‌های آهکی که در ساختن این پلکان توأمان به کار رفته نامنظم و بسیار بزرگ‌اند و بی ملاط بر روی هم چیده شده و با بست‌های تقریباً مستطیل شکل به هم پیوند خورده‌اند. این بست‌ها و کار تراش سنگ‌ها بیشتر خصوصیات دوره خشیارشا را نشان می‌دهد و از این جهت بسیار متحمل است که پلکان بزرگ توأمان ساخته خشیارشا بوده باشد . از هر تخته سنگی چهار یا پنج پله در آورده‌اند و بسیاری از پله‌ها بر اثر عبور و مرور مردمان و گزند آب‌ وهوا ساییده شده و یا شکستگی پیدا کرده است؛ بیشتر این آسیب‌ها را متخصصان ایتالیایی و ایرانی در دهه 50 تعمیر کرده‌اند.

 


غار آلتامیرا و غار لاسک:.

غار آلتامیرا و غار لاسکو

نخست آلتامیرا :در سال 1879 میلادی فردی اسپانیائی و علاقه مند به آثار عتیقه به هنگام جست و جو تز غارهای (آلتامیدا)مقداری استخوان های تراشیده و سنگ های چخماق و آثار ابتدائی کشف کرد.پس از ورود به غار بر روی دیوارهای داخل  غار نقوشی را که چشم انسان متمدن تا آن زمان با آن آشنا نشده بود مشاهده کرد.به این ترتیب اولین انسان متمدن قدیمیترین آثار نقاش مربوط به ده تا پانزده هزار سال ق.م را کشف کرد .

غار لاسکو :در سال 1941 میلادی در غار لاسکوی فرانسه بطور اتفاقی آثاری پیدا شد که بعدها یکی از با ارزش ترین آثار هنری پیش از تاریخ لقب گرفت . در اعماق این غار شکارچیان نقاش آن زمان بر روی دیوار تصاویر حیوانی چون ماموت – گاو وحشی – بسیار زیبا آهو اسب گرگ نقاشی کرده بودند و آثار مربوط به دوره نوسنگی :

استون هنج:این اثر در سالزبوری جنوب انگلستان قرار دارد . این بنا دایره ای به قطر 100 متر را تشکیل می دهد که با 120 قطعه سنگ یکپارچه به ارتفاع 5 متر و هر یک به وزن 50 تن وجود آمده است . مجموع سوراخها و حد فاصل میان سنگ ها 56 متر است . این مجموعه حتی در دوران رومی ها نیز مورد توجه بوده است ولی مطالعه بدی  آن از سال1666 میلادی آغاز شد که بسیار موفق بودند و روشن شد که بنای مزبور در حقیقت یک رصد خانه بوده است .امروزه می دانند که محور این تاسیسات در نقطه ای نصب شده که در آن نقطه خورشید در تغییرات تابستانی خود در افق طالع می شده است که متن خسوف و کسوف را با آن پیشگوئی می کرده اند و حتی 19 سال دوران حرکات ماه را ممکن است ستاره شناسان عهد حجر با آن مطالعه کرده باشند.

اما معماری آثار دوره سنگی نیز دارای اهمیت هستند و مکانهائی مانند اریحا در اردن و چاتال هویرک در آناتولی ترکیه

اریحا :از شهرهای قدیمی خاورمیانه است مه در دره رود اردن واقع شده است . این شهر در اوایل هزاره نهم پیش از میلاد یک دهکده کوچک بود که به عنوان یک روستای متعلق به دوره نو سنگی قدیم در حدود هشت هزار ق.م دستخوش تحولی شگفت انگیز شد زیرا در این شهر خانه های خشتی بر پی های سنگی مودر پایینی شکل ساخته شده با افزایش ثروت شهر و وجود همسایگان نیرومند ضرورت حفاظت از شهر و بالاخره ایجاد نخستین استحکامات شناخته شده سنگی درتاریخ بشر انجامید .در اواسط هزاره هشتم احتمالا شهر دارای 2000 نفر جمعیت بوده .دارای خندق عریض  و سنگی و دیواری به قطر یک و نیم متر گرداگردش کشیده شده بود و ارتفاع دیوار در این روزها 360 سانتی متراستو در سمت داخل آن نیز یک سنگ بزرگ مدور به قطعه 9 متر بر جای مانده است . در سال 7000 ق.م ساکنان این شهر را تخلیه کردند.

چاتال هویوک:شاید مهمتر از کشفیات اریحا چاتال هویوک  و حاجیلار در آناتولی ترکیه باشد که قدمت 6500 تا 5700 ق.م دارد وسعت آن 13 هزار متر مربع که فقط چهار هزار متر مربع آن حفاری  شده است .

دراین شهر یا روستا نخستین تلاش بشر برای پرریزی زندگی شهری احتمالا چاتال هویوک باشد این شهر خیابان یا کوچه ندارد خانه ها بهم چسبیده اند و از پشت بام به یکدیگر راه دارند . این سبک دارای مزایایی است.استحکامی بیش از خانه های امروزی دارند .چون دورتادور شهر را حلقه پیوسته ای از ساختمان دارای یکسره دیوار است . بدین ترتیب اگر دشمنی قادر بود دیوار بیرونی را بشکند و از آن عبور نماید به جای آنکه داخل شهر شود داخل اتاقی می شد که مدافعان روی پشت بام ایستاده و این امر باعث اسباب خطر می بود.و همچنین نقاشی بدست آمده بر روی یکی از معابد چاتال هویوک حاکی از این است که شهر با نقشه قبلی ساخته شده است .

 


ستون در معماری هخامنشی:.

ستون در معماری هخامنشی

ستون که عنصر اصلی و اساسی بناهای دوران هخامنشی است به علت
سرستونش که به شکل سر حیوانات ساخته می شده از مجموعه ترکیبی عناصر دیگر
ساختمانهای تخت جمشید بیرون نمی ماند.پایه آن یک مکعب است به شکل یک گلدان برگشته
که روی آن قرار می گیرد ساقه آن شیاردار و سر ستونش ترکیبی است . احتمال دارد که
فکر ساخت این نوع ستونها سرستونها از خانه های چوبی شمال غربی گرفته شده باشد زیرا
در این خانه ها تیرهای بام در میان دو شاخه ای که در بالای سرستون وجود داشته جای
می گرفته است . برای اینکه به این دو شاخه جنبه تزئینی داده شود معمار ایرانی از
موضوع هایی که هزاران سال پیش در این سرزمین شناخته شده بود استفاده می کرده است .
در این بناها ستونهایی که سرستون کامل داشتند در قسمت داخلی تالار قرار داده می
شدند و در ایوان های ستون دار که در سه طرف تالار بودند نیم تنه گاو مستقیما روی
ستون گذاشته می شدند.

معماران پارسی چهار نوع سرستون مختلف برای ستونهای تخت
جمشید در نظر گرفته بودند که به سهولت در منظر واردشوندگان جلوه گری می کرد . در
ابتدای دروازه ورودی تخت جمشید نقش گاوهای نر در مقابل
مدعوین قرار می گرفت سپس همین گاوها در بالای ستونهای تالار هشتی دروازه بزرگ دیده
می شوند. و بعد بالای ستونهای آپادانا و ستونهای ((تالار تخت))(صد ستون) قرار می
گیرند . همین گاوها در طرفین ایوان تالار ستوندار در تالار تخت به صورت نگهبانان
تالار قرار داده شده اند و در بالای بعضی از ستونهای ایوان شمالی و غربی در
آپادانا نیز جای گرفته اند . گاوهایی که سر انسان دارند در طرفین دروازه بزرگ در
جهت تالار تخت قرار دارند و حضورشان در روی ستونهای این تالار روی ستونهای ((تالار
سه دروازه)) نیز اتفاقی نیست.

بطور کلی تکمیل و انجام تمام بناهای صفحه تخت
جمشید با دقت و حوصله کم نظیری صورت گرفته است. این امر نشانگر وجود مدیریتی بسیار
عالی در زمینه هنر معماری است. پروفسور هرتسفلد معتقد است سنگ کاری در کاخها به
آخرین حد تکامل خود رسیده است . سنگ هایی که از فزط صیقل کاری به گواهی قسمت هایی
که محفوظ مانده اند گویی آئینه ای از جنس مرمر سیاه اند و لیکن این کار شگفت آور
در همه قسمتهای بناها انجام نگرفته است. در ادامه پوپ معتقد است که بعضی از
دیوارهای سنگی به درخشانی آئینه صیقل یافته بود که گویی ریزه کاریهای حجاری با
ابزار جواهر سازان انجام گرفته باشد . چه حدود نقشهای آن به حدی روشن است که گویی
در فلز کار کرده اند.

نقش برجسته ها در تخت جمشید: ترکیب معماری و
نقش برجسته در تخت جمشید به مرحله کمال زمان خود رسیده است و معمار ایرانی برای
ایجاد تنوع همچنین پرهیز از بیهودگی دیوارها و طارمی ها را به بهترین نحو ممکن با
نقوش برجسته آرایش داده است. تا حدی که ((طرح ذهنی و ترکیب صحنه های حجاری خصلت
انسانی کل بنا را تایید می کند ((همه پیکره ها دارای وقار است لیکن عبوس نیستند و
سیمای آنها نشان میدهد که از حضور در ساحتی مقدس آگاهند . لباسها بسیار ساده
گردیده به طوریکه گاهی فاقد زیبایی می شود . تزئین عمده البسه چین های پارچه است
که به طور زیبایی روی هم تا شده است... .))

خارج از حصار و مجموعه تخت جمشید شهر شاهی و
کاخهای با شکوه و باغهای کوروش و داریوش بنا شده بوده است زیرا تخت جمشید تنها در
هنگام انجام مراسم های توسط شاه هخامنشی اشغال می شده و نه به منظور سکونت دائمی
بین انتهای جنوبی صفه و تخت جمشید و کوه تعدادی بنا بوده که اکنون از میان رفته و
تنها ته ستونهایی از آنها به جای مانده است.

تاریخچه معماری صفه تخت جمشید : تاریخ آغاز
علمیات نخستین ساختمان روی صفه مشخص نیست با وجودی که گمان می رود که داریوش
بنیانگذار پارسه (تخت جمشید) بوده است احتمال دارد که پیش از سلطنت داریوش شهری در
همسایگی و نزدیک به نام پارسه وجود می داشته است. ژوپوستین و دیودوروس سیکولوس
اعلام کرده اند که تخت جمشید با کوروش و کمبوجیه در ارتباط بوده است ولی این گواهی
اعتبار ندارد. تخت رستم به عنوان آرامگاه داریوش شناخته شده توسط ولفرام کلایس اما
مایکل رف معتقد است که احتمال دارد که تخت رستم آرامگاه داریوش باشد . به هر حال
قدیمی ترین نامی که در پارس موجود است در متون لوحه ها تاریخگذاری شده اند که به
سالهای پس از سلطنت داریوش تعلق دارد.

سیزدهمین سال برابر است با 8/509 ق.م پارسه
برای اولین بار در سال چهاردهم یادشده است و در سال بعد افزارمندان در پارسه جیره
های خود را از دانه های گیاهی دریافت کرده اند لزومی ندارد که این صنعتگران روی
صفه کارکرده باشند بلکه ممکن است در شهر و یا در کانالهایی که در دشت بوده اند به
کار پرداخته باشند.

ساختمان آپادانا احتمالا در اوایل قرن پنجم ق.م
آغاز شده و احتمالا قبل از اینکه نقوش برجسته تراشیده شوند دیوارها و ستونها کار
شده بودند . زه کشی های زیر زمینی که آب باران را از روی صفه منتقل می کردند
بایستی جزیی از طرح اولیه بوده باشند . منبع آب و کانالهای روی تپه مشرف به صفه
نیز باید از کارهای اولیه باشند تا از شکسته شدن دیوارهای خشتی روی صفه جلوگیری
کنند . چیزهای دیگری که مشمول این طرح بوده اند عبارتند از برش اصلی در بستر صخره
نزدیک کاخ خشایارشاه و در امتداد حاشیه شرقی سکو. ساختمان آپادانا در این دوره فقط
ایوان ضلع شمالی را داشت و پلکان ضلع شمالی آن هم موجود بود.

خزانه داری سه مرحله اصلی ساختمانی بوده است.
تاریخ این ساختمان ها مشخص نیست ولی احتمال دارد آخرین مرحله آن همزمان با ساختمان
اندرونی بوده است.

صفه تخت جمشید در سال 490 تا 480 ق.م :
دیوارهای استحکاماتی خشتی ممکن است پس از دوره مربوط به دوره پیشین بوده باشند ولی
احتمالا بخشی از طرح اصلی بوده اند . دروازه خشایارشاه و پلکانهای اصلی احتمالا
همزمان بوده اند و در اوایل سلطنت وی ساخته شده اند. چون او ساختمان های دوران
پدرش را در کتیبه دروازه ورودی ذکر کرده است.

آپادانا توسط خشایارشاه که کتیبه های خود را
روی قطعات آجرهای لعابدار و روی حجاریهای برجسته گذاشته کامل شده است . تعدادی
گیره های کهن تر در روی سکوی ضلع شرقی و روی سکوی صفه در جلوی سرسرای غربی وجود
دارد. که ممکن است نشانگر آن باشند که این ساختمانها در دوران سلطنت داریوش ساخته
شده اند. کاخ داریوش به وسیله داریوش آغاز و توسط خشایارشاه به پایان رسیده نوع
گیره ها تاریخ اولیه را تایید میکند. شکل عجیب گوشه شمال غربی مرحله دوم خزانه
احتمالا برای تناسب داشتن با ساختمان دیگری در این منطقه بوده است که وقتی اندرونی
ساخته شده از ساختن آن صرفنظر گردید .

صفه تخت جمشید در سال 480 تا 470 ق.م : بناهای
این مقطع زمانی همانند آبگیر (حوض) سنگی بزرگ در نزدیکی دروازه خشایارشاه تاریخ
مسلمی ندارد و حکمت وجودی آن نامعلوم است. تاریخ تالار اصلی ساختمان مرکزی در بالا
مورد بحث قرار گرفت. و احتمالا در اواخر دوران سلطنت خشایارشاه ساخته شده باشد.

اندرونی به وسیله یکی از کتیبه های خشایارشاه
تاریخ گذاری شده است. کاخ خشایارشاه و پلکانهای شرقی و غربی آن کتیبه ای از زمان
خشایارشاه دارند و بنابراین احتمال دارد و در دوران او آغاز و تکمیل شده باشند.

صفه تخت جمشید:450 تا 470 ق.م : تالار صد ستون
توسط خشایارشاه آغاز و اردشیر اول آنرا تکمیل نمود. پلکانهای شمالی ساختمان مرکزی
احتمالا در زکام سلطنت اردشیر اول ساخته شده است. کاخ اردشیر اول به وسیله خشایار
آغاز ولی اردشیر اول آنرا تمام کرد . حجم عملیات ساختمانی در این دوره قابل توجه
است چون علاوه بر این تزئینات ساختمان هم چشم گیر بوده است. صفه تخت جمشید در سال
330 تا 450 ق. م: در این دوره دیوار شرقی تالار اصلی تالار صد ستون دارای یک نمای
پشت بند دار وتورفته است آرامگاه جنوبی احتما لا توسط اردشیر دوم ساخته شده است و
آرامگاه شمالی برای اردشیر سوم .صفه تخت جمشید در سال 320 ق.م: در اواخر دوره
هخامنشیان کاخ
H وکاخ داریوش مجددا  مورد استفاده قرار گرفتند ونمای کاخ اردشیر سوم
(کاخ
G) به سازه کاخ H پیوند خورده است.

آرامگاههای صخره ای : از آثار معماری پاسارگاد
شوش و تخت جمشید که بگذریم باید اشاره ای مختصر به معماری صخره ای نقش رستم و تخت
جمشید داشته باشیم لذا به شرح جزئیات نمونه هایی از آنها بسنده می کنیم.

هخامنشیان نیز همانند پیشینیان خویش – مادها –
به ایجاد آرامگاههای صخره ای پرداختند با اینکه بنیانگذار سلسله هخامنشی از آن روش
آرامگاه سازی عدول نموده و لرای خود مقبره ای بصورت پله پله ای و اتاقی بر فراز آن
ایجاد نمود و لیکن جانشینان او به جز فرزندش کمبوجیه که برج پاسارگاد را منتسب به
او میدانند اقدام به ساختن مقابر صخره ای کردند که فرمی مشخص و متمایز دارد .
داریوش نقش رستم را برای آرامگاه خود و جانشینانش در نظر گرفت که فاصله زیادی هم
از تخت جمشید ندارد (حدود 7 کیلومتر). در این آرامگاه که بعدا بارها مورد تقلید
قرار گرفته در اتاقی که در آن قبر واقع شده است  سه ردیف قبر در تخته سنگ کوه تراشیده شده . سرپوش آنها به صورت خرپشته است
و با پوشش آرامگاه کوروش و پوشش های قبرهای گورستان سیلک شباهت پیدا می کند . نمای
این آرامگاهها که همه 22 متر ارتفاع دارند. شبیه به ((صلیب)) است که قدمتی چند
هزار ساله در فرهنگ ایرانی و ساکنان این سرزمین دارد . این نما به سه قسم تقسیم
شده : قسمت پایین صاف و بدون نقش است بخش وسط که به صورت افقی با استفاده از عناصر
معماری با قسمت این تضاد به خصوصی ایجاد کرده است که قطعا منظور معمار و سنگ تراش
بوده است .قسمت بالا فقط جنبه تزیینی دارد و با قسمت وسط تناسب هنری ویژه ای پیدا
کرده است بر روی یک مصطبه سه پله ای و یک آتشدان در مقابل او ایجاد شده است . و در
بالای سر شاه و آتشدان نقش فروهر و قرص ماه حجاری گردیده است . که همه اینها بر
روی تختی بزرگ است که 28 نماینده از ملل مختلف و کشورها تخت شاهی را بر فراز
دستشان حمل می کنند . که در ردیف قرار گرفته اند و بدینوسیله گسترش و شکوه حکومت
هخامنشی را به صورت بارزی نشان می دهند.

نمای آرامگاه شباهت به سر در ورودی کاخ پیدا
کرده و سطح دیواره ها بوسیله نیم ستونها و نوارهایی که نقوش را محدود می کند به
قسمتهای مختلف تقسیم شده است . آرامگاههایی صخره ای نقش رستم به ترتیب عبارتند از
: آرامگاه داریوش اول خشایار شاه اول اردشیر اول داریوش دوم.

 


<   <<   71   72   73   74   75   >>   >



.: نوشته های آرشیو نشده :.
هر آمدنی رفتنی داشت. ما هم از پارسی بلاگ رفتنی بودیم.
[عناوین آرشیوشده]